به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، دومین نشست «ساعتی با کتاب» به نقد و بررسی کتاب «مالون میمیرد» اثر ساموئل بکت با ترجمه سهیل سُمی، در کتابخانه شهید سیدمحمدعلی جهان آرا برگزار شد. در این نشست هومن حسینزاده منتقد ادبی، به بررسی این اثر برجسته پرداخت.
در ابتدای این جلسه، حسینزاده گفت: نویسنده کتاب «مالون میمیرد» ساموئل بکت، نویسنده اثرگذار قرن بیستم است. بکت، زاده دوبلین در ایرلند است ولی در جهان ادبیات به عنوان یک نویسنده فرانسوی شناخته میشود، به این خاطر که بیشتر آثارش را به زبان فرانسوی نوشته است.
وی افزود: آشنایی بکت با جیمز جویس نقطه عطفی در زندگی اوست. جویس با بکت همملیت بود، جویس هم یک دوبلینی است که به گفته منتقدان، بزرگترین رمان تاریخ بشر یعنی «اولیس» را نوشته است.
حسین زاده درباره شهرت ادبی ساموئل بکت، گفت: ورود بکت به جهان ادبیات با شعر آغاز شد، و مجموعه شعری نیز از او موجود است اما عمده شهرتش به خاطر نمایشنامهها و سه رمانش؛ «مولوی»، «مالون میمیرد» و «نام ناپذیر» و همچنین نمایشنامه «در انتظار گودو» است که یکی از شاهکارهای ادبیات نمایشی در سده بیستم است. بکت پایهگذار و قوامدهنده تفکر ابزوردیسم یا پوچ انگاری است. نمایشنامه «در انتظار گودو» از شاهکارهای ادبیات نمایشی قرن بیستم است که مظهر تفکر «معنا باختگی» یا ابزورد (نیهیلیسم) بکت است.
وی در ادامه تصریح کرد: اما این واژهها متاسفانه معادل دقیقی نیست. دقیقترین معادل که پروفسور ناظرزاده کرمانی به آن اشاره کرده، «معنا باختگی» است. معنا باختگی دقیقاً معادل کلمه ابزورد است که اوج این معنا باختگی را پس از جنگ جهانی دوم در اروپا شاهدیم.
وی افزود: این مفهوم به ویژه پس از جنگ جهانی دوم و با توجه به قتل عام ۵۰ میلیون نفر در اروپا و پذیرفتن اینکه انسان از دوره رنسانس تا به امروز از لحاظ اخلاقی و فرهنگی پیشرفت چندانی نداشته رواج یافت و و در آثار هنرمندانی چون بکت دیده شد.
او گفت: بعد از دو جنگ جهانی این اندیشه رواج یافت، انسان عنصر اصلی رمان شد و نویسندگانی چون آلن رب گریه، مارگریت دوراس، اوژن یونسکو، ساموئل بکت و … هر کدام با سبکی خاص این جریانسازی ادبی را آغاز کردند.
حسین زاده درباره نمایشنامه در انتظار گودو ادامه داد: در این نمایشنامه، دو شخصیت به نامهای ولادیمیر و استراگون وجود دارند که هر روز در ساعتی مشخص و زیر یک درخت خشک در انتظار چیزی به اسم گودو هستند. عنصر تکرار یکی از عناصر اساسی و بنیادین سبک ابزود است که در این نمایشنامه خود را کامل نشان میدهد. تکرار مذبوحانهای که انسان را به خنده تلخ وامیدارد، خندهای که در پوچی و بیمعنایی ریشه دارد.
او ادامه داد: در واقع مهمترین سطر این نمایشنامه وقتی است که استراگون به ولادیمیر میگوید: «هیچ کاری نمیشه کرد» و در واقع عمده آثاربکت بر پایه همین جمله که «کاری نمیشه کرد» استوار است. این دو شخصیت در ادامه میگویند: «حالا که کاری نمیشه کرد بیا راجع بهش حرف بزنیم» در واقع جایی که انسان در عصر ماشین و بمب و هزار چیز دیگر اسیر است، چارهای جز حرف زدن ندارد.
این منتقد ادبی درباره رمان مالون میمیرد، افزود: این رمان در سال ۱۹۴۹ منتشر شد و بکت در سال ۱۹۶۹ جایزه نوبل را دریافت کرد، اما آن را نپذیرفت و جایزه مالی نوبل را به جنبشهای آوانگارد هنری اعطا کرد. این رمان یکی از تریلوژیهای سهگانه بکت «مولوی»، «مالون میمیرد» و «نامناپذیر» است، برخی از منتقدان این سه گانه را با سه جلدی کمدی الهی دانته «دوزخ، برزخ، بهشت» مقایسه کرده اند.
وی ادامه داد: رمان مالون میمیرد با همین جمله «کاری نمیشه کرد» آغاز میشود و راوی آن مردی در بستر مرگ است که فقط یک خودکار و یک دفترچه دارد و چیزهایی را در دفترش مینویسد.
احساس خفقانی از کم بودن چیزها
هومن حسینزاده درباره کم بودن المانهای فضاساز در آثار بکت اضافه کرد: صحنهها و فضاها در آثار بکت عمدتاً عریان است و یا تنها دو الی سه المان مانند یک درخت خشک با دو برگ و یا یک میز و صندلی یا سطل وجود دارند که آنها هم به مرور کارکرد خود را از دست میدهند و احساس خفقانی از کم بودن چیزها نه از زیاد بودن چیزها در آثار وجود دارد که در واقع به شی هویت میدهد.
پیوند نامرئی ذهنی در پراکندهگویی
حسین زاده گفت: این رمان گونهای از رمان سیال ذهن است که ذهن شخصیت به صورت پراکنده گذشته خود را میکاود و هر بار به یاد چیزی میافتد. اما یک پیوند نامرئی ذهنی بین چیزهایی که در ذهن من تداعی میشود، وجود دارد که از سبک های نگارشی جریان سیال ذهن است. ما بعد از ۸۰ صفحه تازه میفهمیم که اسم اصلی شخصیت مالون است که در اتاقی خالی روی تخت خوابیده و در انتظار مرگ است، هرازگاهی یکی به اتاقش میآید، برای او بشقابی غذا میآورد و او به کمک یک چوب دستی و یا عصا غذا را پیش میکشد، دفترچهاش را برمیدارد و حسی از یک سکون مطلق که در کل رمان جریان دارد. انگار رمان میخواهد به ما بگوید؛ انتظار هیچ تحرکی را نداشته باشید.
حسینزاده درباره داستان روایی رمان پیشرو گفت: در مالون میمیرد چهار خط روایی در قالب اول شخص بازگو میشود، اولی قصه یک مرد است، بعد قصه یک زن، سپس قصه یک شی و درنهایت قصه حیوانی که نوعش مشخص نیست. در واقع نکته مهم در اینجا شیوه روایت است. در این شیوه روایی ما علاوه بر بازیهای زمانی، بازیهای زبانی نیز داریم.
این منتقد در جمعبندی ساختار روایی در سبک ابزورد، افزود: در شیوه نگارش آثار ابزورد چه آثار نمایشی و چه رمان، ما روایت ماجرا نداریم و با روایتی مواجهیم که میتواند هیچ ابتدا و انتهایی نداشته باشد.
وی در ادامه تاکید کرد: در سبک ابزورد تمام مولفههای وحدت سهگانه ارسطویی در هم میریزد و ما نباید به دنبال روابط علی و معلولی در این گونه ادبی باشیم.
حسینزاده با اشاره به اینکه ابزوردنویسان فرانسوی مانند ژان میشلریب و … ریشه تفکراتشان برگرفته از فیزیک کوانتومی است، ادامه داد: در فیزیک کوانتومی روابط علی معلولی وجود ندارد. وقتی سنگی به شیشه برخورد میکند، لزوماً شکست شیشه به دلیل برخورد سنگ نیست، بلکه شیشه در نقطه شکستش بوده است و یا اینکه یک الکترون میتواند در هر لحظه در دو جا باشد.
او در پایان اضافه کرد: رابطه علی و معلولی از مهمترین عناصر روایت داستان است که در این سبک حذف میشود، با این وصف روایتی در کار نیست و نباید به دنبال یک سری برجستگیها و فراز و فرودها باشیم. همانطور که در زندگی عادی و روزمره شاهدیم. ابزورد شبیه روزمرگی خود ماست و شروع این رمان با این مقدمه است که «به زودی میمیرم و همه چیز تمام میشود».
گفتنی است کتاب «مالون میمیرد» یکی از درخشانترین رمانهای ساموئل بکت، نویسنده پرافتخار ایرلندی و برنده جایزه نوبل ادبیات، است. بکت در این رمان سحرانگیز و پیچیده، داستان مردی را روایت کرده که در آستانه مرگ به بازگویی تأملات خویش در باب ماهیت زندگی میپردازد.
نظر شما