به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در ابتدای قرن هفتم هجری بود که با ندانمکاری حکومت خوارزم، بهانهای به دست چنگیز مغولی، فاتح چین افتاد تا بار سفر به ایران ببندد، سفری که آبش خون بود و توشهاش دشنه. سرانجام همانی شد که میدانید و میدانیم و بارها شرح احوالاتش را از دوران درسومشق در کتب تاریخ ورق زدیم. پای بیابانگردان مغول به ایران باز شد. آتش به دل ورقورق ماحصل چند صدساله علم و دانش مردم ایران انداختند، حریم ناموس مردم را مخدوش کردند و ویرانی پشت ویرانی به بار آوردند و خلاصه از هیچ قساوتی دست نپوشیدند. پس از چند صباحی هم که آب از آسیاب جنگ افتاد، چند تنی را از اهالی همین خاک با وعده سکه و مقام سرخط کردند و امور سرزمین جدید فتح شده پارسیان را تدبیر کردند آنهم چه تدبیری!
اما همهچیز به همین منوال نگذشت. با گذشت چند دهه از حکمرانی عمال مغولها در نواحی مختلف کشور، اولین هستههای مقاومت به دست شیخ خلیفه مازندرانی در خاک خراسان کاشته شد. شیخی که با تکیه به معارف اهلبیت (علیهمالسلام) تیغ زبانش را به جان دوست و دشمن میهمان میکرد تا ظلم دشمن و انفعال دوستان در برابر این ظلم را آشکار کند. در آخر نیز این تکاپوها به ثمر نشست و سربداران سبزواری توانستند بعد از دههها کام مردم را با غلبه بر تصویر شکستناپذیری مغولها شیرین کنند.
«داغ سرخ» قصه همین آدمهایی است که روزگاری هرچند دیر، آلوده شدن خاک سرزمینشان به قدوم بیگانه را تاب نیاوردند و با دلاوری تمام فریاد برآوردند که «سر به دار میدهیم، تن به ذلت نمیدهیم». زحمت تألیف اثر را حسین شمسآبادی کشیده است و فرایند نشر را نیز سوره مهر به سرانجام رسانده. همانطور که عرض شد سوژه قصه حول قیام سربداران و حضور مغولها در ایران در گردش است. شخصیت اصلی قصه، فردی است طاهر نام از اهالی روستای باشتین در حومه سبزوار که از سویی دچار دلدادگی و عشق دختری به نام گوهر است و از سویی نیز سرخورده از ظلم مغولها در انتظار فرصتی برای به خاک نشاندن بینی بیگانه نشسته و از دل این دو پرونده است که نویسنده رشته قصهاش را میبافد. کلیت داستان رنگ و بوی مستند دارد کما اینکه بسیاری از اسامی و وقایع نقلشده در کتاب حقیقی هستند و در کتب تاریخ قابل ردیابیاند. اما طبعاً برای داستان شدن باید بهگونهای با استفاده از ذوق و قوه خلاقه مسیرش را از تاریخ و قلمرو استناد جدا کند.
قلم نویسنده روان است البته در برخی موارد به دلیل استفاده از لغات کهن و یا بومی مقداری پیچیده میشود اما قلم در کلیت اثر بدون پیچیدگی و سختنویسی خطوط را به هم پیوند میزند. خط روایت مرتب و بر اساس یک نظم زمانی از مبدأیی به مقصدی منتهی میشود. بهجز مقداری ضعف در پایانبندی که شاید به دلیل فقدان مجال کافی برای بستن پرونده داستان رخ داده باشد، نسبتاً پیرنگ منسجمی در پسزمینه اثر به چشم میخورد. داستان پای اشخاص متعددی را به قصه باز میکند اما جز در یکی دو مورد پرداخت شخصیتها عمق پیدا نمیکند. در بخش فضاسازی، نویسنده موفق شده تا اتمسفری از یک جامعه و زندگی کهن را در ذهن مخاطب به تصویر بکشد اما در بعضی موارد خصوصاً برخی دیالوگها و یا نوع بینش شخصیتها نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی از بافت تاریخی اثر که باید به قرن هفتم و هشتم هجری تعلق داشته باشد بیرون زده که احتمالاً این نکته به دلیل همراه کردن همزادپنداری مخاطب امروزی با رمان اتفاق افتاده است.
نظر شما