شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۵
تجربه نزدیک به مرگ، توهم یا واقعیت؟

حجت الاسلام حمیدرضا شاکرین مطرح کرد: هیپوکسی و موارد مشابه آن دستاویزی برای طبیعت‌گرایان شده تا تجربه‌های نزدیک به مرگ را چیزی بیش از یک اختلال در سیستم شناختی ندانسته و ارزش شناختاری آن را انکار کنند.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - حجت‌الاسلام حمیدرضا شاکرین مدیر گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: شماری از خداناباوران تجربه‌های نزدیک به مرگ را هیپوکسی (Hypoxia) یا کاهش اکسیژن‌رسانی قلمداد کرده که باعث اختلال سیستم شناختاری و بازخوانی خاطرات و توهم‌زایی می‌شود. برخی گزارشات نشان می‌دهد اگر خلبانان در ارتفاعات بسیار بالا از ماسک اکسیژن استفاده نکنند دچار هیپوکسی شده و احیاناً احساس قرار گرفتن در یک تونل بکنند. این مسئله و موارد مشابه آن دستاویزی برای طبیعت‌گرایان شده تا تجربه‌های نزدیک به مرگ را چیزی بیش از یک اختلال در سیستم شناختی ندانسته و ارزش شناختاری آن را انکار کنند.

تبیین‌های طبیعت‌گرایانه تجربه‌های نزدیک به مرگ عمدتاً بر دو نکته استوار است: ۱. بازنمایی پیش‌انگاشته‌ها یا خاطرات پیشین ۲. اختلال و آمیختگی این بازنمایی با یکسری توهمات از قبیل دیدن نجات‌بخشی که قبلاً در باورهای شخص جا خوش کرده و اکنون در مرحله بازیابی به صورت مرئی تصویرسازی و به گمان تجربه‌گر مشاهده می‌شود.

این در حالی است که تجربه‌های مکرر انباشته توسط تجربه‌گرانی از فرهنگ‌ها و شرایط مختلف بر تمامیت این تبیین خط بطلان می‌کشد. شماری از وجوه مغایر با تبیین یاد شده عبارتند از:

* پاره‌ای از خصوصیات تجارب یاد شده با پیش‌انگاشته‌ها یا خاطرات پیشین ما ناهمسان است. برای مثال به لحاظ چشم‌انداز فیزیکی و قواعد شکست نور، ما تصاویر مرئی را در فاصله نزدیک بزرگ‌تر و گشاده‌تر و هر اندازه دور شود باریک‌تر می‌بینیم، ولی تجربه‌های پیشامرگی این گونه نیست. همچنین تصاویری که در آب مشاهده می‌کنیم با نحوه مشاهده در تجربه‌های پیشامرگی تفاوت‌هایی دارد. بدین‌روی نمی‌توان آنها را صرف بازنمایی خاطرات و یا ترکیب آن با توهم انگاشت، زیرا اولاً این نحوه از مشاهده فاقد سابقه در خاطرات ما است و ثانیاً با واقعیت خارجی تطابق بهتری دارد. چگونگی گذر زمان نیز در این تجربه‌ها با خاطرات این‌جهانی ما تناسب ندارد.

* تجربه‌های یاد شده همه از سنخ یافتن نجات‌بخشی اختصاصی و یا امور دیگری که صرفاً با عقاید و فرهنگ تجربه‌گر همخوانی داشته باشد نبوده و ساختار و ویژگی‌هایی مشترکی در اکثریت قریب به اتفاق این‌گونه تجربه‌ها وجود دارد. ضمن آنکه موارد مربوط به باورهای خاص نیز لزوماً دلالتی بر نفی ارزش شناختاری این تجارب ندارد.

* بسیاری از اطلاعاتی که تجربه‌گران در اختیار می‌گذارند اولاً مربوط به گذشته و خاطرات پیشین تجربه‌گر نیست مانند اطلاعات بسیار دقیقی که تجربه‌گر از فضای پیرامون خود در زمان تحقق تجربه در اختیار می‌گذارد. برای مثال اطلاعاتی از اتاق عمل، فرایند عملیات جراحی و احیاء، رفتارها و گفتارهای تیم درمان و… ثانیاً این امور قابل راستی‌آزمایی هستند و نمی‌توان آنها را توهم انگاشت، ثالثاً در شرایطی رخ نموده که سیستم عصبی و فیزیولوژیک شناختی و گیرنده‌های حسی فعال نیست و شخص در بیهوشی کامل به سر می‌برد، در نتیجه از نظر علمی راهی برای تبیین فیزیکال این تجربه‌ها نیست.

* شماری از اطلاعاتی که تجربه‌گران در اختیار می‌گذارند مربوط به گذشته‌های بسیار دور و خارج از حوزه آگاهی پیشین تجربه‌گر بوده و در بسیاری موارد بررسی‌های پسینی به‌نحو معنی‌داری صدق مدعای تجربه‌گر را تایید کرده است.

* شماری از اطلاعاتی که تجربه‌گران در اختیار می‌گذارند وقایعی مربوط به زمان تجربه، یعنی خارج از حوزه آگاهی پیشین تجربه‌گر، اما مربوط به فواصل بسیار دور (گاهی صدها کیلومتر فاصله) بوده و تحقیقات پسینی به‌نحو معنی‌داری صدق مدعای تجربه‌گر را تایید کرده است.

* شماری از اطلاعاتی که تجربه‌گران در اختیار می‌گذارند وقایعی مربوط به آینده، یعنی خارج از حوزه آگاهی پیشین تجربه‌گر و یا آگاهی همزمان او و دیگران از طرق عادی می‌باشد. وقوع عینی این حوادث در زمان مطرح شده از سوی تجربه‌گر به‌نحو معنی‌داری صدق مدعای تجربه‌گر را تایید می‌کند.


* حتی‌الامکان تبیین تجربه نباید با آنچه تجربه‌گران از واقعیت تجربه خود دریافت می‌کنند در تعارض باشد، مگر آنکه دلیلی قطعی بر واقعی نبودن تجربه دلالت کند. درحالی‌که چنین دلیلی در تبیین‌های طبیعت‌گرایانه تجربه‌های پیشامرگی وجود ندارد و طبیعت‌گرایان صرفاً به دلیل پیش‌فرض‌انگاری طبیعت‌گرایی اصل را بر ناواقع‌گرایی اینگونه تجربه‌ها قرار داده و به چنین توجیهات سست بنیادی روی آورده‌اند. از طرف دیگر عموم تجربه‌گران به واقعی بودن تجربه خود و عینی بودن مفاد آن اعتقاد راسخ دارند.


* از جمله نشانه‌های واقعی بودن یک تجربه تاثیرات عینی و عملی آن بر تجربه‌گر است. از طرف دیگر آنچه در میان تجربه‌گران پیشامرگی مشترک است، تحول عمیق روحی و شخصیتی و معنویت‌گرایی آنان پس از این تجربه‌ها است. شماری از این تجربه‌گران ابتدا فاقد ایمان و باورهای دینی بوده و پس از تجربه تغییرات اساسی در باورها، منش‌ها و رفتارهای خود بروز داده و به عقاید دینی در باب حیات پس از مرگ و لزوم درستکاری و پاک‌زیستی برای سعادت جاودن ایمان آورده و در شیوه زندگی خود تغییرات مثبتی را پدیدآورده‌اند.

نکات دیگری نیز در رابطه با بطلان تبیین طبیعت‌گرایانه تجربه‌های پیشامرگی و ارزش شناختاری فی‌الجمله آنها وجود دارد که جهت رعایت اختصار به آنچه گفته آمد بسنده می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها