به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، محمدمهدی عبداللهی در این داغسروده آورده است:
امشب چه خبر شد، نشنیدید خبر را؟
در خاک بجویید هلا قرص قمر را
امشب که علی غسل دهد هستی خود را
ای کاش خبردار کند مرغ سحر را
سر مینهد امشب به سر شانه دیوار
تا بشنود از هر نفسی شعله در را
این داغ سقیفهست کجا میرود از یاد؟
داغی که چنان سوخته یکباره جگر را
حق دارد اگر باغچه را پرکند از اشک
هر لحظه علی میشنود زخم تبر را
همراه گلش آمده با بغض شبانگاه
باید بسپارد به دل خاک، گهر را
این بود همان یاس که در باغ تو پژمرد؟!
حیدر چه جوابی دهد این بار پدر را!
این روضه سربسته بماند که بماند!
در چاه بیابید مگر شرح خبر را
نظر شما