به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ هفتمین دو فصلنامه اندیشهنامه پایداری به مدیر مسئولی محمدرضا سنگری و سردبیری جواد کامور بخشایش از سوی اندیشکده ادبیات پایداری منتشر شد. پرونده ویژه این شماره از نشریه به موضوع ادبیات داستانی پایداری اختصاص یافته است. اندیشنامه پایداری این مطلب را جهت انتشار در اختیار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قرار داده است. آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم گفتوگو با محسن پرویز؛ عضو موسس انجمن قلم است.
در یک مقطع زمانی باب شد برخی از نویسندگان برای نوآوری، داستان آن سربازی را بنویسند که آنجا گریه میکرد و ترسیده بود. در واقع، اگر ما از این سرباز یاد میکنیم انصاف و وجدانمان حکم میکند که این یادکرد در کنار سخن از هزاران نفری باشد که خاکریز را رها کردند و پیش رفتند. همچنین، برای مثال در جبهۀ مقابلِ ما هم نیروهای بعثی بودند و هم نیروهای عراقی. بسیاری از نیروهای عراقی در جبهۀ مقابل افراد نمازخوان و معتقدی بودند، و به این تهاجم صدام خونخوار و دیکتاتور علیه ایران اعتقادی نداشتند. اگر ما جبهۀ مقابل را ترسیم میکنیم باید هر دو گروه را ببینیم تا انصاف را رعایت کنیم، نه اینکه از آن طرف هم عراقیِ نمازخوان معتقد را به تصویر بکشیم و آن بعثی را حذف کنیم.
متأسفانه بسیاری از ما گاهی اوقات در گفتار و نوشتار خود به جمهوری اسلامی ظلم میکنیم؛ یعنی واقعاً جریان کلی انقلاب را نادیده میگیریم. ما در یک لباس سفید زیبایی که بر قامت جمهوری اسلامی است، دنبال یک لکۀ کثیف میگردیم و میکوشیم آن را بزرگ کنیم و به رخ بکشیم. ما به انقلاب اسلامی ظلم میکنیم؛ زیرا لباس سفید را سیاه نشان میدهیم. این نگاه اساساً ناروا و خطاست و هیچ کشوری با چنین نگاهی باقی نمیماند. هیچ نظامی، هیچ کشوری و هیچ جامعهای با این نگاه که جنگ بهطور مطلق بد و صلح همیشه خوب است و باید به هر قیمتی که شده صلح را نگه داشت، پایدار باقی نمیماند. کمی عامتر بگویم و اصلاً از فضای اسلامی و انقلاب اسلامی خارج میشوم؛ اگر شما در کشوری زندگی کنید که به هیچچیز اعتقادی ندارد، و به خانۀ شما حمله شود؛ آنوقت هم میگویید چرا جانم را به خطر بیندازم، و صلح خوب است؟
در نگاه اسلامی شما باید از چنین چیزی پیشگیری کنید. آیۀ «من استطعتم من قوه» برای چیست؟ تا آنجایی که توان دارید، خودتان را قوی کنید تا دشمن از شما بترسد و اصلاً جرأت نکند به شما حمله کند. نگاه اسلامی که نگاه زیبای حضرت امیر (ع) به این ماجرا است و میگوید: «جاهِدوا…»: مجاهده کنید، و برای آیندگان، مجد و عظمت بهیادگار بگذارید. در واقع، جهاد در راه خدا. این به معنای جنگطلبی نیست، عدهای به کشور ما حمله کردند آنوقت ما بنشینیم و تماشا کنیم. صلح مطلق معنایش چیست؟ این چه الگویی است که از دهها هزار کیلومتر آنطرفتر ناو جنگی به اینجا میفرستد تا از منافع کشورشان حفاظت و منابع سایر کشورها را غارت کند و بعد به ما القا نماید که جنگ بد است؟ اگر جنگ بد است ناوگان آنها در خلیجفارس چه میکند؟ لشگر آنان در عراق و خلیج فارس چه میخواهد؟
این روحیه را برخی سیاستمداران غربگرا در جامعه تئوریزه میکنند و متأسفانه عدهای از ما هنرمندان به آن قالب هنری میبخشیم و ماندگارش میکنیم، و این بسیار خطرناک است.
سیاستگذاران این عرصه یا مجریان باید در خدمت اهداف عالی نظام جمهوری اسلامی باشند و بکوشند از این حوزه صیانت کنند و تفکر انقلابی را رشد و گسترش دهند، این به سود مملکت است، و تنها بحث انقلاب اسلامی نیست.
اگر این جنگ با این گستردگی در زمان رژیم پهلوی روی میداد، بدون شک خوزستان از ایران جدا شده بود. و این مسئله نمونههای فراوانی دارد. وقتی اهل مبارزه نباشید نتیجهاش پیامدهای ناگوار خواهد بود. ما نباید اجازه دهیم این واقعیت وارونه جلوه داده شود و جوانانی که با دست خالی فداکاری کردند، فراموش یا تهدید شوند.
در دفاع مقدس امکانات ما به هیچرو در حد امروز نبود. بحث ابزارهای جنگی را کنار بگذاریم؛ صدام حملۀ شیمیایی میکرد و برای مقابله با این حملات به کیتهای تشخیص گازهای شیمیایی و روشهای مبارزه با آن و ماسک ضد شیمیایی نیاز داشتیم. اینها ابزارهای تهاجمی نیستند و ابزار دفاعیاند، اما با این حال از ما دریغ میشد. وظیفۀ ما این است که این واقعیتها را ترسیم کنیم و به دیگران بازگو نماییم. اینکه بنشینیم و یک چیزهایی بگوییم که اساساً با جریان غالب دفاع مقدس سازگار نیست این انصاف نیست. به نظر من سیاستگذاران ما باید در عرصۀ فرهنگ فضا را آماده کنند تا همراهان انقلاب بتوانند بهخوبی فعالیت کنند.
البته ناگفته نماند که مدیریت فرهنگی ظرافتهای خاص خود را دارد، و از سایر بخشهای مدیریتی تا حدودی متمایز است؛ یعنی برای مدیریت مثلاً بخش فنی، کشاورزی و یا سایر عرصههای فناوری حتی علمی، میتوان با یک برنامهریزی درست کار را به نتیجه رساند و نتیجۀ خوبی بهدست آورد، ولی در عرصۀ فرهنگ باید لطافتها و ظرافتهای خاصی هم مورد توجه قرار گیرد. مدیریت فرهنگی پیچیدگیهایی بیش از مدیریت سایر حوزهها دارد. دربارۀ کتاب، فیلم و سایر مواردی که منتشر میشود همین ظرافتها باید وجود داشته باشد.
برای مثال، وقتی میخواهیم به اثری مجوز انتشار بدهیم طبیعتاً سطحی را در نظر میگیریم. وقتی میخواهیم توصیهای کنیم، سطح دیگری را. در جایگاه حمایت نیز به نکات خاصی باید توجه شود که اینها باید بر هم منطبق شوند. در واقع، اینکه فضا باز گذاشته شود و افراد بتوانند دیدگاههای مختلف را عرضه کنند حوزهای است که نمیتوان با آن مخالفت کرد، بهویژه در عرصۀ هنر که قالبپذیر نیست. هنر را نمیتوان تقطیع کرد و دربارۀ قطعه و هر بخش آن سخن گفت.
ممکن است از یک فیلم سینمایی یا از یک کتاب بتوان پنج دیالوگ یا عبارت را بیرون کشید تا حرف ضد دین، یا ضد انقلاب یا ضد جنگ در آن نباشد، اما قضاوت کلی ما باید در مورد کل آن اثر باشد.
بهطور کلی، میخواهم بگویم که دربارۀ آثار فرهنگی و هنری باید نگاهی کلان داشته باشیم؛ یعنی اولاً آثاری که میخواهند چاپ شوند اجازۀ مطرح شدن اندیشههای مختلف را داشته باشند و مانع بیان اندیشه نشویم و وقتی میخواهیم حمایت کنیم باید عوامل نیرومندتری را هم بیفزاییم.
در قضاوت دربارۀ آثار هم باید کلیت یک اثر را ببینیم و نه صرف بخشهای مشخص و جداشده از آن را، و اتفاقاً گفتگو در اینباره بسیار کمککننده است.
نقد داستان با نقد یک اثر فلسفی یا جامعهشناختی فرق میکند؛ یعنی کسی در مقام موعظه در یک کتاب اندیشههایش را بیان میکند، شما میتوانید جملهجملۀ حرفهای او را نقد کنید، ولی در داستان نمیتوانید، چون در داستان، دیالوگی را از زبان یک کافر بیان میکند که ممکن است نقد به خدا هم بکند. به این شکل بخواهیم اشکال کنیم، قرآن هم محل اشکال واقع میشود. برای همین در نقد ادبیات داستانی تقطیع چندان روا نیست و ما باید با نگاهی کلی و دقیقتر به این موضوع بنگریم.
در پایان، باید بگویم که چندی پیش مقام معظم رهبری در سخنان خود دربارۀ ثبت و روایت دفاع مقدس مأموریتی به اهل هنر دادند که میتوان گفت دفاع مقدس چیزی نیست که تمام شده باشد و ما بخواهیم آن را فراموش کنیم، یا اینکه همۀ گفتنیهای آن را گفته باشیم و دیگر چیزی برای گفتن نمانده باشد؛ نه اینگونه نیست و ناگفتههای فراوانی دارد، و حتی بیان رویدادهای پیشگفته با شیوههای نو نیز میتواند جذابیت داشته باشد. هماینک در ایام ماه محرم هستیم، و بدون اینکه بخواهم تشبیه دقیقی کنیم، این دو شباهتهایی با هم دارند. برای مثال، بسیاری از ما با واقعهای که در کربلا روی داد آشناییم و در مجالس عزاداری همان واقعه را بارها شنیدهایم، اما وقتی شاعری با بیان هنری آن را به گونهای دیگر بیان میکند، یا وقتی مداحی میخواند، ما از عمق جان احساس همدردی میکنیم چنانکه گویی یک واقعۀ جدیدی است و ما برای بار اول آن را میشنویم.
هنر و تاریخ با هم فرق میکنند، در عرصۀ تاریخ شما میتوانید به جایی برسید که بگویید من همۀ ابعاد تاریخی ماجرا را بیان کردم و نکتۀ دیگری باقی نمانده است، اما همین موضوع با بیان هنری میتواند، هزاران شکل مختلف پیدا کند.
به عبارت دیگر، تبدیل دفاع مقدس و ارزشها و رخدادهای ارزشمند آن به بیان هنری و ارائۀ آن در قالب هنر راهی است که هیچگاه کهنه نمیشود و هرگز به پایان آن نمیرسیم. ایثار و از خودگذشتگی عموم رزمندگان و شهدا که شما بهراحتی میدیدید که چگونه انسانی را متحول میکرد و از او انسان دیگری میساخت قابل احترام است و میتواند الگو قرار گیرد. بیانِ هنری این پدیده هیچگاه پایانی ندارد. از اینرو، به نظر من نگاه مقام معظم رهبری از این جنس است و ایشان توصیه میکنند که بیان هنری را فراموش نکنیم.
دفاع مقدس برای ایران، میراثی معنوی پدید آورده است که در گذشتۀ این کشور هم سابقه ندارد؛ صحنههایی که دیده نشده بود و شاید در آینده هم هیچگاه دیده نشود. برای همین باید از این میراث معنوی حراست کنیم تا برای آیندگان ما هم بماند.
فرمایش ایشان معطوف به این است که چگونه میتوان این کار را انجام داد. این مسئله سطوح مختلفی دارد. متأسفانه عموم مسئولان ما وقتی به فرمایش مقام معظم رهبری میرسند در حد حرف و سخن تابعاند و استفاده میکنند، اما اینکه این سخن چگونه اجرایی شود و در این مسیر گامی به پیش رود، متأسفانه اتفاق خاصی نمیافتد. این موضوع بخشهای گوناگونی دارد؛ بخشی از آن به سیاستگذاران مربوط است و آنها باید در تدوین برنامههای کلان چشمانداز بیست، سی سال آینده آن را تعریف کنند و این موضوع را در نظر گیرند چه در حوزۀ فرهنگ، چه در سایر بخشهایی که باید حامی فرهنگ و یا زمینهساز فعالیتهای فرهنگی باشد.
در بخش قانونگذاران نیز طبیعتاً باید به این مسائل توجه شود. اگر قوانین این بخش را تدوین نمیکنند؛ دست کم قوانین بهگونهای نباشد که سد راه این مسیر قرار گیرد. یک بخش هم به مجریان مربوط است که برنامههای کوتاهمدت را اجرا میکنند و قرار است در کوتاهمدت این برنامهها را به اجرا درآورند. بخشی هم به هنرمندان مربوط است. وظیفۀ هنرمندان این است که در حد توان هنری خود فراموش نکنند که حوزۀ دفاع مقدس همواره در اولویت است و باید به این حوزه پرداخت.
کسانی هم که برنامهریزیهای کوچک میکنند، یعنی ناشران دولتی و غیردولتی، حمایت و پشتیبانی از این جریان را باید در دستور کار خود قرار دهند. این نکتۀ مهمی است که گاهی اوقات از آن غفلت میشود. در واقع، اگر هنرمند و نویسنده بداند اثری که مینویسد و یا برای آن زحمت میکشد، در چاپش دچار مشکل نمیشود و مورد استقبال قرار میگیرد، بیشتر در این حوزه قلم میزند.
در نهایت، اگر سیاستگذارانِ لایههای اصلی از نگاه کلان خود برنامۀ مفصلی برای این موضوع تدارک ببینند، آنگاه ممکن است یک یا چند گام به پیش رویم.
نظر شما