به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، میلاد عرفانپور در این غزل آورده است:
دل من به غزه رفته ست و نمانده جان؛ خدایا
و «سیعلم الذین ظلموا…» بخوان خدایا
نه توان دیدنم هست و نه طاقت شنیدن
تو بگو چه میشود آخر داستان، خدایا
«وَ إِذا رَأَی الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ» …آری
تو بگو چیست در انتظار ظالمان؛ خدایا
«فَأَخَذْناهُ…» فروبگیرشان به آه طفلی-
که یتیم شد در انفجار ناگهان، خدایا
نه کلاس درس ماندهست و نه مشق ناتمامی
همه سر به سر قبولیم در امتحان، خدایا
نه طلوع صبح فردا، نه سرود صبحگاهی
نه منارهای که برخیزد از آن اذان، خدایا
تو امان خائفینی، فقط از تو خوف دارم
تویی آرامش این گریه بیامان، خدایا
پی کوچ دستهجمعیاند جمع سینهسُرخان
که به پیشوازشان سرخ شد آسمان، خدایا
به تو دلگرمم و دلخوش، به تو و کلام قرآن...
«و سیعلمالذین ظلموا…» بخوان خدایا
نظر شما