محمدعلي بهمني، شاعر، حركت شعر دهه 80 را رو به تعالي ميبيند. او هيچ دلشورهاي براي شعر ندارد؛ چراكه معتقد است شعر چون ريسماني است كه دو سر آن در دست آينده و گذشته است._
وي با تاكيد بر اين كه دريافت چگونگي حركت شعر به سوي تكامل يا عكس اين امر را تنها از درون شعر ميتوان درك كرد، افزود: اين امر را نميتوان بر اساس تعريفهايي كه ما بر مبناي سليقههاي شخصي ارائه ميدهيم سنجيد و حكم صادر كرد. متاسفانه چنين وضعيتي در حال حاضر بر فضاي شعر و بررسي و تحليل شعر حاكم است.
بهمني شعر را به ريسماني تشبيه كرد كه يك سر آن در دست گذشتگان و سر ديگر آن در دست آينده است و ادامه داد: شعر امروز نيز در ميان آن قرار دارد و فراز و نشيبهايي كه در كشاكش ديروز و فردا طي ميكند كاملا طبيعي است. هر هنري چنين مسيري را طي ميكند.
وي به حركت رو به تعالي شعر اشاره كرد و اظهار داشت: اين امر سخني دلخواه است؛ اما مهمتر از رسيدن به تعالي، رسيدن به همعصر بودن است. به نظر من شعر امروز پس از نيما همواره حركتي به سوي معاصر بودن داشته و دارد. شعر دهه 80 نيز از اين قاعده پيروي كرده است. وقتي حركتي را پيگيري ميكنيم سليقه شخصي ما در آن وارد ميشود و گاه باعث شده آنچه در حال اتفاق است را نپسنديم. بهطور كلي حركت به سوي معاصر شدن همواره با قضاوتهايي روبرو بوده و آنرا نفي يا تاييد كرده است.
اين شاعر تصريح كرد: هميشه گروه اندكي چنين حركتهايي را تاييد كردهاند؛ اما ارزش آن به مراتب بيش از نفي افراد بر مبناي سليقه شخصيشان است.
وي در پاسخ به اين پرسش كه آيا شاعر موفقي در اين دهه توانسته خود را مطرح كند؟ توضيح داد: ترجيح ميدهم به جاي صحبت از يك فرد از يك نسل صحبت كنم. من به نسل جوان شعرمان خيلي معتقدم و بر خلاف همنسلانم كه اين نسل را از دست رفته ميبينند، من آنرا حتي پوياتر از نسل خودم ميدانم. اگر حركت آنها را به دقت ببينيم آنگاه خود را در حال درجا زدن خواهيم ديد.
بهمني با تاكيد بر سرچشمههايي كه در شعر از سوي نسل جوان ايجاد شده گفت: نسل جوان كاري انجام داده كه نسل من نتوانسته است آن را انجام بدهد. البته نميتوان نسلها را با يكديگر مقايسه كرد. در تحليل شعر هر نسل يا هر دهه، بايد اوضاع تاريخي، جهاني و معاصر بودن آنها را تجزيه و تحليل كنيم. اگر به اين امر برسيم حركت هنر و هنرمندان را هميشه به سوي معاصر بودن خواهيم ديد.
وي در پاسخ پرسش ديگري مبني بر چگونگي وضعيت نقد شعر در دهه 80 اظهار داشت: در نقد شعر بايد از چند زاويه به مسئله نگاه كرد. براي داشتن نقد متعالي بايد نشر متعالي داشت. نقد جهاني شده و اگر ميخواهيم بدانيم نقد ما چقدر پا به پاي شعرمان حركت كرده بايد ديد آيا انتشار آن نقد را به صورت مكتوب و صوتي داشتهايم يا خير. ما نقدهاي خوب را نميشنويم و نميخوانيم. اين امر نقد ما را روز به روز ضعيفتر ميكند.
اين شاعر به برگزاري جلسات نقد و بررسي شعر در ساير استانها اشاره كرد و افزود: اگر فرصت حضور در چنين جلساتي را داشته باشيد متوجه خواهيد شد منتقدان توانايي در اين عرصه حضور دارند كه فراتر ميانديشند؛ اما صداي آنها به گوش افراد نميرسد. بايد دقت كرد و به اين اتفاق خوشايند توجه نشان داد. در حقيقت انتقادي به منتقدان وارد نيست؛ بلكه مشكل اساسي در نشر نقد است.
وي درباره مبحث تئوري و نظريه در شعر توضيح داد: به نظر من نبود تئوري در شعر باعث فقر تئوريكي در شعر نيست؛ بلكه به غني شدن شعر منجر ميشود. تئوري اتفاقي است كه بعد از هنر رخ داده؛ پس بود و نبود آن نميتواند در هنر موثر باشد. به بيان ديگر در آفرينش شعر تئوري در هيچ دههاي نتوانسته نقش موثري را ايفا كند؛ اما در نقد و بررسي شعر ردپاي تئوري ديده ميشود و كاربرد دارد.
بهمني ذات يك اثر هنري(شعر) را سرشار از تئوريهايي دانست كه بعدها به آنها دست يافتهايم و افزود: بايد بتوانيم اين تئوريها را در هر دههاي در شعر كشف كنيم؛ نه آنكه بر مبناي تئوريهاي قبلي شعر را تحليل كنيم.
نظر شما