دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۰
روایت داستانی ویلکینسون از عراق در پایان هزاره

جینا ویلکینسون، خبرنگار سابق، در کتاب «به وقت شکوفه‌های زردآلو» تجربه‌هایش از حکومت صدام، دیکتاتور ظالم را در قالب داستانی فراموش‌نشدنی از عراق در پایان هزاره بیان کرده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، جینا ویلکینسون در این اثر از انتخاب‌های سختی نوشته که خانواده‌های تحت نظر رژیمی دیکتاتور با آن روبه‌رو بودند. شب هنگام، در باغ عطرآگین هدا، نسیمی از بیابان‌های اطراف بغداد می‌وزد و برگ‌های درخت زردآلو را به حرکت درمی‌آورد. اما این آرامش با کوبیدن در خانه‌اش توسط مأمورهای مخفی ظالم به کابوس تبدیل می‌شود.

نویسنده در مقدمه کتاب آورده است: «رمان «به وقت شکوفه‌های زردآلو» تخیلی است اما از تجربیات زندگی واقعی‌ام در عراق تحت حکومت صدام حسین و سپس در طی جنگ عراق الهام گرفته شده است. وقتی وارد بغداد شدم سی‌ویک سال داشتم. مانند شخصیت الای این کتاب ناگهان از یک روزنامه‌نگار و متخصص در حرفه‌ام به تحت تکفل فرزند تغییر یافتم؛ عنوانی نامطلوب در ویزای همسران دیپلمات‌ها و کارکنان سازمان ملل. همانند این رمان من هم رابطه نزدیکی با زنی همانند هدا داشتم،‌منشی‌ای خبرچین که گزارش جاهایی که می‌رفتم چیزهایی که می‌دیدم و افرادی را که صحبت کردم به رژیم می‌داد. با سقوط رژیم حقیقت برملا شد. زنی را که اغلب خودش را خواهر عراقی‌ام می‌نامید سرزنش نکردم. درک کردم که با وجود سازمان اطلاعات عراق هیچ انتخابی برایش وجود نداشت. آن زمان من دیگر همان آدم ساده ابتدای سفرم به بغداد نبودم... به طور کلی متوجه شده‌ام در حالی که شاید هرکدام از ما به نحو خاصی دعا کنیم نان‌مان را به صورت لواش یا طور دیگری پخت کنیم، در قلب‌هایمان همه خواستار موارد مشابهی هستیم- امنیت، صلح، عشق.»

هدا، منشی سفارت استرالیا، همواره با ترس از سازمان اطلاعات صدام زندگی می‌کند؛ مأموران مخفی‌ای که به او دستور می‌دهند با الای ویلسن، همسر معاون سفیر، دوستی کند. او اصلاً دلش نمی خواهد یک خبرچین باشد اما آنها تهدید می‌کنند پسر نوجوانش را عضو گروهی شبه نظامی قاتل خواهند کرد. هدا خبر ندارد الای نیز اسرار خطرناکی در دل دارد.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «هدا لرزید. به فکرش خطور کرد در را قفل کند و زیرتخت قایم شود. اما می‌دانست مؤثر نخواهد بود. این مردها همانند سگ‌ها بودند: ترس نشان دهی، گاز می‌گیرند. مرد بزرگتر یک جفت قیچی آهن‌بر را درون جیب ژاکت چرمی‌اش انداخت. هدا فکر کرد حتماً در جیب او انواع اقسام ابزار برای شکستن، برش دادن و از هم جدا کردن موجود است. سلام علیکم. صدایش می لرزید. هم وطنانم، چه چیزی شما رو امشب به اینجا کشوند...»

انتشارات آریابان اخیرا این کتاب را با ترجمه فیروزه مهرزاد در 399 صفحه و با قیمت 320 هزار تومان عرضه کرده است.
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها