چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۵
من هیچ‌وقت از ایران نمی‌روم

با قبولی در کنکور سهمیه بورسیه خارج از کشور گرفت اما نرفت. می‌گفت من هیچ‌وقت از ایران نمی‌روم، دوست دارم به خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم. در همین لباس هم آسمانی شد.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مرتضی میرحسینی: همان ماه نخست جنگ، در پیرانشهر به شهادت رسید. همه از نجابتش می‌گفتند و از لبخندی که تقریباً همیشه به لب داشت. به روایت مادرش «رفقایش در جبهه که به مراسمش آمده بودند، همه از اخلاق خوب و خنده‌‌رو بودن و مهربانی زوریک تعریف می‌کردند. می‌گفتند اصلاً نمی‌شد که ما این پسر را خنده‌رو نبینیم. با لبخندهای پاکش، به همه گروهان روحیه می‌داد.» نامش زوریک بود، از خانواده مرادیان. هم جزو اولین شهدای ما در جنگ تحمیلی است و هم نخستین شهید ارمنی محسوب می‌شود. نوزدهم مهر شهید شد و بیست‌وچهارم همان ماه، در آرامستان ارامنه تهران (بوراستان) آرام گرفت. جمعیت زیادی، از ارمنی و مسلمان، آن روز برای حضور در تدفین به بوراستان آمده بودند و در وداع با این قهرمان حضور داشتند.
 
من هیچ‌وقت از ایران نمی‌روم
زوریک مرادیان هفتم تیر ماه ۱۳۳۹ در محله حشمتیه تهران متولد شد و نوزدهم مهر ۱۳۵۹بر اثر اصابت ترکش بمب به شهادت رسید. وظیفه دشوار رساندن خبر شهادت او را به دو سرباز سپردند. مادرش تعریف می‌کرد «ما آن زمان همه اقوام در یک خانه بزرگ پیش هم زندگی می‌کردیم. آن روز به دخترم گفتم بیا باهم بیرون برویم برای خرید. بیرون دیدم دو تا سرباز هی پلاک‌های [خانه‌ها] را نگاه می‌کنند. به یاد پسرم رفتم کنارشان گفتم: مادرتان به قربانتان برود. اما هنوز چشمم دنبال آن‌ها بود تا اینکه جلوی در خانه ما رسیدند و از همسایه‌ها پرسیدند خانه زوریک مرادی اینجاست؟ تا کلمه مرادی را شنیدم به دنبال آن‌ها دویدم و گفتم: شما دوستانش هستید؟ من مادرش هستم. یک کاغذ دستش بود به زور از دست او درآوردم. یکی از این دو سرباز گفت: مرد در خانه دارید؟ این را که شنیدم دیگر بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم و متوجه شدم قضیه از چه قرار است.»
 
قصه این شهید بیست ساله، هم خواندنی است و هم غمگینمان می‌کند. تک‌پسر بود و برای خانواده‌اش بسیار عزیز. مادرش می‌گفت: «من و چهار خواهرش، به زوریک خیلی محبت می‌کردیم؛ خیلی زیاد. تنها پسر خانواده بود و همه‌جوره هوایش را داشتیم. بچه خیلی درسخوان و باهوشی بود. در تمام مقاطع تحصیلی‌اش شاگرد اول شده بود. حتی در کنکور، توانست سهمیه بورسیه خارج از کشور را به دست آورد؛ اما نرفت. گفت من هیچ‌وقت از ایران نمی‌روم. دوست دارم به خاک وطنم خدمت کنم و لباس سربازی بپوشم. گفتم مگر من می‌گذارم تنها پسرم به سربازی برود؛ اما هر طوری بود توانست دل من را نرم کند و رضایتم را بگیرد و به خدمت سربازی برود. سال پنجاه و هشت عازم خدمت سربازی شد و سه ماه آموزشی‌اش را در شاهرود گذراند. بعد از سه ماه آموزشی، زنگ زد که دوره سربازی‌ام افتاده است ارومیه و قرار است با قطار برویم ارومیه.»
 
مدتی در ارومیه خدمت کرد و بعد به پیرانشهر منتقل شد. ماه نهم خدمتش که تمام شده بود، بعثی‌ها به مرزهای ما سرازیر شدند و آتش جنگ شعله‌ور شد. آن روزها، زوریک همچنان در پیرانشهر خدمت می‌کرد. همان‌جا هم شهید شد. «چند هفته بعد از شهادتش، فرمانده‌اش برای تسلیت گفتن به خانه‌‌مان آمد. پیرانشهر چون منطقه سردی بود، از اول خدمت زوریک، شروع کرده بودم برایش شال گردن و جوراب و کلاه کاموایی بافتن. فرمانده‌شان که آمد، بافتنی‌‌ها را به او دادم. گفت این‌ها را چه کار کنم مادر؟ گفتم بدهد به یکی از سربازها، آن‌ها هم مثل زوریکِ من هستند.»
 
ارامنه و جنگ تحمیلی، روایت‌ها و پژوهش‌ها
به روایت کتاب «گل مریم» که پژوهشی جامع درباره نقش ارامنه ایران در هشت سال دفاع مقدس است مجموع شهدای نظامی و غیرنظامی ارمنی در جنگ تحمیلی به هفتاد و پنج نفر می‌رسد و تعداد جانبازان‌شان نیز عددی سه رقمی، یک‌صد و هفت نفر است. همچنین سی‌وپنج نفر از ارامنه عزیز ما مدتی در اردوگاه‌های رژیم بعث عراق زندانی بوده‌اند و از این‌رو نام‌شان در فهرست آزادگان دفاع مقدس جای می‌گیرد. «گل مریم» کاری از آرمان بوداغیانس (انتشارات نسیم حیات) است و او کوشیده تصویری نسبتاً کامل از کوشش‌های ارامنه در دفاع از کشور به خواننده ارائه دهد. می‌نویسد: «سازماندهی و اعزام گروه های داوطلب توسط شورای سه‌گانه خلیفه گری ارامنه ایران، به نظر ما، از مهم‌ترین فعالیت‌هایی بود که ارامنه ایران در طول جنگ تحمیلی در دوران دفاع مقدس به آن همت گماردند.»
 
 
در بخشی از این کتاب فهرست شهیدان نظامی و غیر نظامی ارمنی، همراه با عکس و تاریخ تولد و شهادت، فهرست سربازان مفقودالاثر، آزادگان و جانبازان ارمنی، همچنین خاطرات افراد خانواده، نزدیکان و هم رزمان بسیاری از شهیدان و خاطرات دوران اسارت آزادگان آورده شده است. می‌توان گفت کتاب «گل مریم» مجموعه ارزشمندی است که با استناد به منابع معتبر تألیف شده و به‌خوبی حضور و نقش ارمنیان در انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را تشریح می‌کند و به تعبیر ادوارد هاروتونیان یادنامه جامع شهیدان و جانبازان و سربازان مفقودالاثر ارمنی و گواه راستین فداکاری‌ها و جان فشانی های جوانان ارمنی در کنار برادران مسلمان خود در جبهه های نبرد است.
 
کتاب «جنگ تحمیلی هشت ساله و ارامنه ایران» نیز کاری در همین زمینه است و چنان‌که عنوانش نشان می‌دهد به تلاش‌های ستودنی ارمنی‌های کشور ما در دفاع از وطن اختصاص دارد. کتاب به قلم اسکندر اسکندریان تألیف شده است. او یکی از چهره‌های فعال جامعه ارامنه بود و بارها همراه با گروه‌های صنعت‌گر به مناطق جنگی رفت. بخشی از مواد و مصالح این کتاب را نیز از یادداشت‌های شخصی خودش، در روزهای اقامت در جبهه فراهم کرد و بعد هم، زمانی که تصمیم به تنظیم متن کتاب گرفت از گزارش‌ها و عکس‌هایی که دیگر هم‌کیشانش داشتند نیز بهره برد. البته او اواسط دهه هفتاد درگذشت و کاری که شروع کرده بود با تصمیم شورای خلیفه‌گری ارامنه به نورهایر شاه نظریان - از فعالان آموزشی و اجتماعی جامعه ارمنیان – سپرده شد. چاپ نخست این کتاب، که روایتی از جنگ تحمیلی با محوریت ایرانیان ارمنی است، به دو زبان ارمنی و فارسی، حدود هجده سال پس از پایان جنگ منتشر شد.
 
در مقدمه کتاب، به قلم اسقف اعظم سِبوه سرکیسیان، خلیفه ارمنیان حوزه تهران و شمال ایران می‌خوانیم: «هشت سال جنگ آزمونی بود برای جنگاوری، دلاوری و ایثار مردم ایران. تاریخ نشان داد که این آزمون سرآغاز زندگی نوین، خلاقیت نوین و دستاوردهای نوین است. ارمنیان ایران نیز، که جز جدایی ناپذیر ایران‌زمین هستند، همگام با برادران مسلمان خود جان فشانی‌ها کردند و همبستگی و پایبندی به جمهوری اسلامی ایران را به اثبات رسانیدند... خلیفه گری ارامنه، به رهبری شادروان اسقف اعظم آرداک مانوکیان، خلیفه وقت ارامنه ایران، از نخستین روزهای جنگ همچون تنی واحد در کنار حکومت جمهوری اسلامی و ملت ایران ایستاد و همه توش و توان و امکانات خویش را در دفاع از آزادی و تمامیت ارضی کشور به کار گرفت.» آمار شهدا و جانبازان و آزادگان ارمنی، به خوبی درستی سخنان اسقف سرکسیان را نشان می‌دهد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها