وارد مصلی که شدید راه کج کنید سمت سالن ناشران خارجی. آنجا این قدر از هر قوم و نژاد و زبانهای مختلف آدم میبینید که کلا خیال آمدهاید به سفری دور دنیا! البته اینجا به جای هشتاد روز دور دنیا یک ساعت دور دنیا سیر میکنید!
با اولین قدمی که در این سالن میگذارید، غرفه مجلل تاجیکستان است که خودنمایی میکند و بعد چشمتان میخورد به غرفهای از هند که مردی با قامتی بلند که کت و شلوار پوشیده و توربان سورمهای به سر دارد. فقط کافی است او را ببینی تا یاد و خاطره همه فیلم هندیهایی که دیدید با آن موسیقیهای خاصشان در ذهنت تداعی شود. بی آنکه با مرد حرفی بزنم فقط نگاهش میکنم تا اینکه زبان باز میکند و به فارسی روان حرف میزند و من یکه میخورم و بعد میفهمم که چهار نسلش در ایران زندگی کردهاند. ایشپریت سینگ بهسین نام دارد و مدیر شرکت بازرگانی سپلای و نماینده هندوستان در ایران است.
کمی جلوتر یاد کلید اسرار و ماجراهای پیچ در پیچ و اغراق آمیز ترکیهای میافتی. غرفه ترکیه هم دکوراسیون شیک و پیکی به هم زده است و دو مرد با قیافهای که معلوم است ایرانی نیستند در غرفه نشسته و با چند نفر حرف میزنند.
کمی بعدتر غرفه «سلطنت عمان» قرار دارد که آن هم دَک و پوز مخصوص به خودش را دارد. سه مرد دشداشه پوش، که دستمالی را با مدلهای مختلف روی سرشان بستهاند در داخل غرفه نشستهاند و با لهجه غلیظ عربی صحبت میکنند. غرفه با کلاس بعدی، متعلق به کشور یمن است که عکس «سید عبدالملک الحوثی» رهبر جنبش انصار الله یمن را در ورودی غرفه قرار داده است.
غرفه فاطمیون متفاوت از بقیه غرفهها تزئین شده است. اگر چه دکور پر زرق و بقیه را ندارد اما با تصاویری که از شهدا بر در و دیوار نصب شده، حال و هوای دیگری به غرفه داده است. ماکتهایی که از شهیدان «رضا بخشی»، «علیرضا توسلی» در ابتدای غرفه و ماکت سردار سلیمانی و شهید صدرزاده در انتهای غرفه قرار گرفته، بیشتر از همه توی چشم میخورد. بیشتر کتابهای به نمایش گذاشته شده از تولیدات افغانستان است اما چند کتاب هم نوشته نویسندههای ایرانی درباره افغانستان است به چشم می خورد. مثل «جانستان و کابلستان» و جدیدترین آن «خاتون و قوماندان» که مسئول غرفه میگفت این آخری به دلیل تقریظ رهبر مورد استقبال قرار گرفته است. لابهلای اینها چند کتاب هم که نه نویسنده افغان داشت و نه درباره افغانها بود به چشم میخورد. چند کتاب درباره شهیدان سردار سلیمانی، محسن حججی، مصطفی صدرزاده و مرتضی عطایی.
از سالن که بیرون میآیید حس سفر جمع و جوری به اقلیمهای مختلف دارید. کافی است زبان دست و پا شکستهای بلد باشید تا با غرفه دارها دیالوگ برقرار کنید و شمارهای بگیرید و بدهید و شاید چند عکس یادگاری تا وقتی روزی روزگاری جیبتان پر پول شد و گذرتان به این کشورها افتاد دوست و آشنایی داشته باشید.
نظر شما