آن چه در ادامه میآید، بررسی محتوایی گفتوگو با محمدصادق بصیری با عنوان نگاهی آسیبشناسانه به وضعیت پژوهش در ادبیات پایداری از منظر استادان زبان و ادب فارسی است.
شکی نیست، مهمترین مسئله هر نوع معرفتشناسی و علمشناسی، ایجاد تعادل بین عینیت و ذهنیت در علم است. اگر تجربه عینی به قواعد و قوانین ذهنی و روشمند نینجامد، علم و معرفت تشکیل نمیشود و اگر قواعد ذهنی، بریده از واقعیت عینی باشد، واقعنمایی و حکایتگری (رئالیسم) خود را از دست میدهد. همچنین، اگر تجارب تاریخی و عملی به ضوابط و قواعد منطقی، علمی و ذهنی تبدیل نشود، ارزش معرفتشناسانه خود را از دست میدهد. نتیجه اینکه بحث «روش علمی» باید بهعنوان پایه و محور تمام مطالعات قرار گیرد تا بتوان به برونداد آن اعتماد کرد.
هر پدیده نوظهور و یا نوتعریف و یا نوشناس، قطعاً نیاز به پژوهش به روش علمی دارد تا ابعاد جزئی و کلیِ آن در مراتبِ بنیاد، نهاد و نماد، معیّن و صیرورت آن مشخص و جریانات موافق و مخالف آن قابل بررسی و پیشبینی باشد. به همین دلیل است که ادبیات پایداری بهعنوان پدیدهای پُرسابقه ولی نوشناخته هنوز در مرز تعریف و بازشناسی قرار دارد و بهشدت نیازمند پژوهشهای علمی و همهجانبه است.
ضرورتِ پژوهش در عرصه ادبیات پایداری چند سالی است که مورد توجه مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی قرار گرفته و پایاننامهها، کتابها و مقالاتی چند به منظور تبیین مبانی ادبیات پایداری و شناخت محدوده، محتوا و شاخههای آن منتشر شده است، اما نبود مرکزی که اولاً به ساماندهی این پژوهشها براساس نیازهای علمی بپردازد، ثانیاً از پژوهشهای غیرعلمی و ضعیف پیشگیری کند، و ثالثاً مواظب کارهای تکراری، موازی و بعضاً متناقض باشد شدیداً احساس میشود. بنابراین، اگر اندیشکده ادبیات پایداری کمر همت برای انجام دادن چنین رسالت خطیری بسته، جای بسی خوشوقتی و امیدواری است.
در این راه خطیر باید توجه داشت که هر پژوهش روشمند علمی دارای سه مرحله اساسی است: ۱. مسئله (طراحی مسئله)، ۲. نظریه (ابداع نظریه)، و ۳. آزمون (ارزیابی و اعتبارسنجی).
مسئله (طراحی مسئله)
تحقیق و پژوهش علمی «فرایند حل مسئله است» و در مقابل، تعلیم و آموزش «فرایند پاسخگویی به سؤال» محسوب میشود. چه تفاوتی بین «سؤال» و «مسئله» وجود دارد؟ و تحقیق و پژوهش چرا مسئلهمحور، نه سؤالمحور است؟ تمایز و تفکیک منطقی سؤال و مسئله از اهمیت بسزایی در روش تحقیق برخوردار است و خلط این دو مقوله به خلط حوزه پژوهش و آموزش میانجامد؛ همین آفتی که امروز در بیشتر تحقیقات علوم انسانی بهویژه در ساحت ادبیات پایداری مشاهده میشود. گویا پژوهشگران ما نمیدانند که یک تحقیق و پژوهش علمی منطقاً پس از آموزش و تعلیم و یا لااقل در عرض آموزش عالی مورد توجه قرار میگیرد و این بدان معناست که طراحی و تبیین مسئله پژوهشی اساساً پس از پاسخگویی به سؤالات آموزشی شکل میگیرد و بنابراین، آموزش مناسبْ مقدمه، زمینه و شرط لازم یک پژوهش ارزشمند و ثمربخش است. وقتی در حوزهای معین، مثل ادبیات پایداری، اطلاعات کافی و مناسب کسب میکنیم (آموزش) و با تئوریها و نظریات موجود در این حوزه به میزان لازم آشنا میشویم، این اطلاعات علمی در ما انتظاراتی را خلق و ایجاد میکنند؛ انتظار این است که در حوزه مورد مطالعه بتوانیم پدیدهها و و واقعیات را در پرتو تئوریها و نظریات موجود و مورد قبول، توجیه و تفسیر کنیم.
مسئله پژوهشی آنهنگام در ذهن شکل میگیرد که این انتظار برآورده نشود؛ یعنی در پرتو نظریات موجود، انسان از توضیح و تفسیر پارهای پدیدهها عاجز باشد؛ دراینصورت، انتظار و توقع توجیه، تفسیر و تبیین برآورده نمیشود و مسئله زاییده میشود؛ بهعبارتدیگر، اگر ذهنیت علمی ما در توضیح عينيت خارجی ناتوان باشد، مسئله ایجاد میشود؛ مسئله از تعارض و تقابل عينيت و ذهنیت (علم و جهل) خلق میشود. بنابراین، بهوضوح درمییابیم که اگر ذهنيت علمی مناسبی وجود نداشته باشد، اساساً مسئلهای نیز به وجود نخواهد آمد، زیرا در زمينهای که انسان فاقد اطلاعات است (به سؤالی پاسخ نگفته) طبعاً مسئلهای نیز ندارد.
نظریه و آزمون
از تقابل و تعارض بین ذهنیت علمی و واقعیت خارجی مسئله زاییده میشود و هنگامیکه ذهن از توضیح عينيت و واقعیت باز میماند، مشکل ایجاد میشود. این مطلب درعینحال بدینمعناست که مسئله بهوجودآمده راهحلی در چارچوب تئوریها و نظریات موجود ندارد؛ زیرا به فرض وجود چنین راهحلی، اساساً مسئله به وجود نمیآید؛ پس بهناگزیر، محقق برای حل مسئله باید به طراحی و تدوین فرضیهای جدید و نظریهای بديع مبادرت کند. مرحله آزمون نیز در روش علمی شاید مهمترین رکن روش تحقیق باشد، زیرا این مرحله، روش محقق کردن نظریات و فرضیهها را موجب میشود و منظور از روش تحقیق به معنای دقیق کلمه، همین مرحله است.
اندیشکده ادبیات پایداری باید در نخستین گام به این ندانمکاری پایان دهد و راه را برای پژوهشهای مسئلهمحور، نظریهپرداز و قابل ارزیابی و اعتبارسنجی بگشاید.
هنوز در بیشتر برگههای پیشنهاد پژوهشی (پروپزال) سؤال و مسئله را یکجا میآورند و پژوهشگران بدون توجه به تفاوت آنها، برحسب عادت و برای خالی نبودن عریضه، چیزهایی مینویسند و شوراهای پژوهشی نیز بدون دقت، موضوعاتی را تصویب میکنند که عمدتاً نه مسئلهای را حل و نه ابهامی را رفع میکند. اگر این روش ادامه یابد، کارنامه ادبیات پایداری چیزی جز تکرارِ مکررات و توضیحِ واضحات و سرنوشت آن جز فراموشی و اضمحلال تدریجی نخواهد بود.
نقش دانشگاه شهید باهنر کرمان در تقویت علمی ادبیات پایداری
البته نباید ازنظر دور داشت که در سالهای اخیر گامهای خوبي براي علمی کردن و روشمند ساختن ادبیات پایداری در دانشگاهها صورت گرفته است. برای مثال، در دانشگاه شهید باهنر کرمان از سال ۱۳۸۳ جمعی از استادان زبان و ادبیات فارسی با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، انجمن ادبی دفاع مقدس را بنیان نهادند و در گام نخست، موضوع ایجاد رشته ادبیات پایداری در دانشگاه مطرح و پس از طی مراحل قانونی، نسبت به تعیین سرفصلهای این رشته در مقطع کارشناسی ارشد اقدام شد و نهایتاً به تصویب وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری رسید و این رشته ابتدا در دانشگاه شهید باهنر کرمان و سپس در دانشگاههای دیگر کشور شکل گرفت.
در گام دیگر برای کسب نظر سایر محققان ادبی در سراسر کشور، طرح برگزاری کنگره ادبیات پایداری در سطح ملی به تصویب انجمن رسید و اولین کنگره در ۱۷ و ۱۸ اسفندماه ۱۳۸۴ در کرمان برگزار شد و تاکنون این کنگره بهطور دوسالانه برگزار و مقالات آن تحت عنوان «نامه پایداری» چاپ و منتشر شده است.
براساس ضرورتهای پیشنهادی در کنگره اول مبنیبر طرح نظریه ادبیات پایداری در یک کرسی نظریهپردازی، این امر در سال ۱۳۸۶ تحقق یافت و نظریه ادبیات پایداری همراه با بیان تعریف علمی از آن در دانشگاه شهید باهنر کرمان با حضور متخصصان و صاحبنظران و داوران در یک کرسی نظریهپردازی توسط بنده ارائه شد که این تعریف در کرسیهای دیگر تکمیل شد و در کتاب سیر تحلیلی شعر مقاومت در ایران (ج ۱) ازطرف انتشارات دانشگاه شهید باهنر کرمان به چاپ رسید.
با راهاندازی رشته ادبیات پایداری در دانشگاهها، ضرورت تحقیق و پژوهش بیشتر در این زمینه برای تقویت علمی مباحث و روزآمد شدن استادان احساس شد و پیشنهاد راهاندازی نشریه علمیپژوهشی ادبیات پایداری مطرح و با پیگیری فراوان، مجوز این نشریه از وزارت علوم، تحقيقات و فنّاوري گرفته شد و این نشریه بهعنوان نخستین نشریه علمیپژوهشی در حوزه ادبیات پایداری ایران به سال ۱۳۸۸ در دانشگاه شهید باهنر کرمان منتشر شد و تاکنون بهصورت دوفصلنامه با هیئت تحریریه متخصص و با داوریهای بسیار دقیق، در حال انتشار است.
اما با تمام این فعالیتهای علمی و خالصانه، همچنان ضعف مسئلهیابی و ابداع نظریه و ارزیابی و اعتبارسنجی برقرار است. امیدواریم پویشی که در اندیشکده ادبیات پایداری در امر پژوهش آغاز شده به لطف خداوند متعال و با همت بلند و دانش و دلسوزی اعضای محترم، بتواند راهگشا و راهنمای رشد و بالندگی ادبیات پایداری بهشمار آید.
نظر شما