کتاب «پاییز آمد» اثر گلستان جعفریان از نشر سوره مهر نامزد دریافت جایزه در بخش مستندنگاری در پانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد شد، این کتاب خاطرات فخرالسادات موسوی همسر شهید احمد یوسفی است که به قلم گلستان جعفریان به رشته تحریر درآمد. نویسنده کتاب «پاییز آمد» که کار تالیف را با کتاب «چنده لا تا جنگ است» آغاز کرد، در مورد این کتاب به خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: «پاییز آمد» یک درام عاشقانه است که شاید شبیه آن زیاد باشد.
جعفریان افزود: «پاییز آمد» روایت دختر 18 سالهای است که عاشق معلم سلاحشناسی پاسدارش میشود. نکته متفاوت در «پاییز آمد» چالشی است بین یک ازدواج ساده و انتخاب پیچیده که با مخالفت خانواده روبرو میشود. من این تضادها را دیدم. در این کتاب به داستان ضربان دادم. مامان لحیا و بابا ضیاء نگران حال دخترشان هستند. اما فخرالسادات موسوی و شهید احمد یوسفی میگویند که زندگی را برای رشد میخواهند. این به نوعی کلیدواژه شد و من به دنبال این کلیدواژه بودم.
وی بیان کرد: در واقع محققی که بخواهد کارش متفاوت باشد، میداند که موضوع راحت برای پژوهش در حوزه پایداری وجود ندارد. اگر کاری دیده میشود، نگاه متفاوتی به ادبیات پایداری دارد.
نویسنده کتاب «پاییز آمد» با اشاره به روند کار گفت: در واقع روند انجام کار سخت پیش میرفت، در مدتی که کار میکردم، یکی دو بار فکر میکردم به نقطه پایان رسیدهایم. چون من اساسا با نگاه راوی پیش نمیروم و بر اساس شناخت خودم پیش میروم. یعنی خودم باید به شناختی برسم و شناختم را به راوی ارائه بدهم، ممکن است راوی بپذیرد و ممکن است که آن را رد کند. این اتفاق در این اثر نیز افتاد. البته ناگفته نماند که ممکن است گاهی اوقات راویها این را نپسندند. یا حس درونی آنها این باشد که اصل مطلب همان است که خودشان بیان میکنند، اما شناختی که محقق از محیط پیرامون خود میتواند داشته باشد، اینجا به کمک او میآید. این پیچیدگیها بین من و فخرالسادات وجود داشت، گاهی فکر میکردم که ایشان مانع چاپ کتاب شوند اما سرانجام به یک دیدگاه مشترک رسیدیم.
جعفریان افزود: در واقع خیلیها فکر میکنند، مستندنگاری این است که میشود رفت و صحبتها را گوش کرد و نوشت و کتاب تولید کرد اما در واقع اینگونه نیست. باید نویسنده صاحب دیدگاه خاص خود باشد.
وی بیان کرد: هر صفحه از کتاب «پاییز آمد» یک حرف تازه دارد و نقطه اوج این داستان بسیار است. برای شخصیتهای این کتاب انتخاب سبک زندگی رشد است. آنها بر این عقیده هستند که میخواهند در این دنیا رشد کنند و این رشد برایشان از مادیات مهمتر است و من این تفکر را در این داستان عاشقانه باز کردم و گسترش دادم.
جعفریان افزود: عشقهای افسانهای اینطور ساخته میشوند، در زمانه بلا، در روزگار تنگی و حتی قحطسالی میشود اندر دمشق، عشقهایی که میشود سالها و سالها بعد داستانش را تعریف کرد. عشقهایی که در دوری شکل گرفتهاند نه در مجاورت، عشقهایی که روزها را برای وصل شمردهاند. در این فراموشی عشق عاشق برای پایمردی، بیشتر به یار نیاز دارد، یار ناموجود، یاری که جز اطوارش و جای خالیاش چیزی نداریم و با این همه همانقدر عزیز است که بود. اما وقتی یار نیست چطور میشود عشق را همچنان نگه داشت. این روایت عاشقی است که در غیاب یار عشق را مکرر میکند.
گلستان جعفریان بیان کرد: مصاحبه با فخرالسادات موسوی، همسر شهید احمد یوسفی در زمستان 1395 آغاز شد. خوب یادم هست زمین پربرف بود، از قطار که پیاده شدم، بخاری غلیظ از زیر واگنهای قطار بیرون میزد. هوا آفتابی بود و آسمان آبی همه چیز شاد و پاکیزه مینمود. کتاب «پاییز آمد» ماحصل سی ساعت مصاحبه و حداقل بیست سفر به زنجان در طول این چهار سال است. در تمام جلسات خانم موسوی اشک میریخت. هر جلسه فکر میکردم جلسه بعد اشکهایش تمام میشود، اما نشد!
وی افزود: بسیار سپاسگزارم و تشکر میکنم از زحمات سه نفر. اکبر کیانفر پای این کار همت گذاشت و سختی کشید. پسر شهید، علی یوسفی، همراهی وی و دقت و وسواسش در طول کار ستودنی بود و همچنین مرتضی سرهنگی که با صبوری بیپایان و تشویقهایش همتم را در کار مضاعف کرد.
نگاهی به کتاب «پاییز آمد»
در بخشی از این کتاب آمده است: سی و پنج سال میگذرد؛ اما هنوز پاییز که میآید نمیدانم از آتش مهری که بر جانم انداخته غمگین باشم یا مسرور. به برگهای زیبا و رنگارنگ مینگرم؛ با من سخت میگویند: زیبایی مرگ ما از زیبایی زندگی ماست...
آری پاییز برای من بغضی تمام نشدنی دارد. تب و لرزی است که حس آشنایش گرمابخش وجود من است. هنوز و همیشه نگاهم شور دیدنش را میریزد و مرا بر دوستداشتنیترین دوراهی ماندن و رفتن رها می کند.
اصلا پاییز بهار من است، وقتی شکوفه میزند زخمهای دلم در خزان فصلها...
او به من آموخت هر آمدنی رفتنی دارد؛ اما زیبا رفتن کار پاییز است و...
نظر شما