در میان انتشاراتهایی که در سی و سومین نمایشگاه کتاب تهران حضور دارند، کتابهایی درباره تاریخ به چشم میآید که تصاویر فریبنده روی جلدشان باعث کنجکاوی مخاطب میشود؛ خوانندهای که دوست دارد تاریخ را به صورت یک داستان بخواند و راحتتر آن را هضم کند.
امروز که روایت تاریخ در قالب داستان و قیلم مورد استقبال قرار گرفته است باز هم ما یاد منصوری و آثارش میافتیم که حتی بعضی از استادان تاریخ نیز آنها را خواندهاند و امروز از این تجربه خواندن تاریخ در قالب داستان با نگاه مثبتی یاد میکنند. به گفته برخی از استادان تاریخ روایت تاریخ در قالب داستان ماندگاری بیشتری در ذهن افراد دارد.
در کنار ذبیحالله منصوری عدهای دیگر به میدان آمدند و به ویژه سعی کردند تاریخ معاصر را در قالب داستان روایت کنند، اما چندان دوامی نیافتند و بعد از چند سال از ویترین کتابفروشیها کنار رفتند. هر چند هنوز بعضی از نویسندگان چه با تکیه بر اسناد تاریخی چه بر اساس دستمایهای از ماجراهای تاریخی به نگارش رمانهای تاریخی دست زدند اما چندان مورد استقبال مخاطبان قرار نگرفتند و به زحمت به چاپ دوم و سوم رسیدند.
در نمایشگاه کتاب در ویترین برخی از غرفهها، کتابهایی درباره تاریخ در قالب داستان وجود دارد که نگاه مخاطبان علاقهمند به تاریخ را به خود جلب میکند، حتی اگر قصد خرید از نمایشگاه نداشته باشیم، نگاهی به عنوان روی جلد میتواند کنجکاوی ما را برانگیزد. این کتابها در قالب داستان تاریخی از دوره باستان تا به امروز را در برمیگیرد، اما با نگاه کلی میتوان اینطور برداشت کرد که عناوین داستانهای تاریخی در دوره صفویه بیشتر به چشم میخورد. بعد از آن دوره قاجار به ویژه عصر ناصرالدینشاه است که نویسندگان داستانهای تاریخی به آن توجه خاصی داشتند از جمله افرادی که سعی کردند درباره داستانهای تاریخی قلمفرسایی کنند از جمله؛ حسین مسرور با آثاری چون «ده نفر قزلباش، زندگی شاه عباس»، منوچهر دبیرمنش با داستانهایی چون «سوگلی حرمسرا» و «شاهزاده عقیم»، فواد فاروقی با کتابهایی چون «بغداد خاتون» و «جاذبه ملیجک» خسرو معتضد با داستانهایی مثل «آخرین حرمسرای قاجار» و مجید دوامی با آثاری به نام «خواجه مخوف»، حمزه سردادور هم با چند داستان از جمله «افسانه قاجار» و دریا جبارزاده با «حسن صباح» هستند که البته این اسامی شامل همه نویسندگان رمانهای تاریخی عامهپسند نیست.
با ناشران کتابهای مزبور که صحبت کردیم بیشتر از فروش رمانهای تاریخی راضی هستند و بر این باورند که بعد از رمانهای عاشقانه و کتابهای انگیزشی مورد توجه قشر جوان هستند. این سخن نشان از آن دارد که میتوان با سرمایهگذاری بر رمانهای تاریخی پرمایه آنها را به سمتی برد که علاوه بر فروش بالا نکات سودمندی از تاریخ ایران را به مخاطبان خود بیاموزند. سخن از آموختن تاریخ از طریق رمان تاریخی در زمانهای مطرح است که کتابهای درسی هر سال بیشتر از برگهای تاریخ میکاهند و با مطالب خشک و دشوار کودکان و نوجوانان را از تاریخ دور میکنند.
به نظر میرسد اگر موسسات پژوهشی تاریخی که در اغلب برنامهها و همایشهای خود از کاهش مخاطب گلایه دارند میتواند با ورود به این عرصه و سرمایهگذاری در آن نسل نوجوان و جوان ایرانی را به سمت خواندن تاریخ سوق دهند تا در این زمانه که حوصله مطالعه متنهای دشوار و خشک رو به کاهش است با نگارش داستانهای جذاب و خواندنی از تاریخ معاصر و شخصیتهای ارزشمند و حماسهآفرین میتوان ذوق خواندن را به نسل جوان و جامه بازگرداند. هر چند برای نوشتن رمان تاریخی قوی نیاز است که بر یک دوره تمرکز کرد، متاسفانه اغلب کسانی که در ایران رمان تاریخی مینویسند از دوره باستان تا دوره معصر قلمفرسایی میکنند و این پراکندهنگاری باعث میشود که حاصل کار چندان جذاب و خواندنی نباشد. نکته پایانی اینکه زیاد شدن دست در نگارش رمانهای تاریخی حاکی از آن است که عرصه مورد توجه است و مخاطبان خاص خود را دارد، اما همانطور که اشاره شد نیاز است که نویسندگان این حوزه هم تاریخ بدانند و بخوانند و هم قلمی ساده و جذاب در روایت رویدادهای تاریخی داشته باشند.
نظر شما