شنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۰
نظامی؛ مخزن‌الاسرار حکمت و دانایی

رضا معتمد، استاد دانشگاه، نویسنده، شاعر و منتقد ادبی بوشهری به‌مناسبت روز بزرگداشت حکیم نظامی، نوشت: «نظامی را نه در یک کتابش، بلکه در همه آثارش می‌توان مخزن‌الاسرار حکمت و دانایی و دعوت به زندگی بهتر دانست.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بوشهر، رضا معتمد: دربارۀ حکیم نظامی گنجوی می‌توان از منظرهای گوناگونی سخن گفت. مثلاً این‌که او از نخستین مبدعان منظومه‌سرایی به‌ویژه سرایش منظومه‌های عاشقانه و داستانی است یا این‌که او به همراه دیگر شاعر دیارش، خاقانی، از بنیان‌گذاران سبکی جدید در شعر فارسی‌اند که به سبک آذربایجانی معروف است و در واقع همین سبک است که به‌عنوان مهم‌ترین گذرگاه از سبک خراسانی به‌عراقی به‌شمار می‌رود. همچنین می‌توان از قدرت صحنه‌پردازی‌های او در منظومه‌هایش سخن گفت یا از آفرینش‌گری او دم زد و از مضامین بکری گفت که او در پنج‌گنج خویش به‌کار برده است چنان‌که خود نیز از تقلید گریزی خویش و ابداعاتش در شعر به‌وجد آمده است آنجا که می‌گوید:

«عاریت کس نپذیرفته‌ام
آنچه دلم گفت بگو، گفته‌ام»

از همۀ این مناظر و چشم‌اندازها می‌توان به نظامی و شعر او نگریست و به‌تفصیل سخن گفت؛ اما یکی از چشم‌اندازهایی که به‌گمان من به تماشاگر منظومه‌های نظامی حظ روحی و روانی بیشتری می‌دهد، نگریستن در سرچشمه‌های حکمتی است که در گلستان شعر او جریان دارد و روح و روان خواننده را از دانش و فضیلت سیراب می‌کند.

نظامی اگر چه به سرایش منظومه‌های داستانی و عاشقانه شهره است اما منظومه‌های او صرفاً روایت ماجراهای عشقی نیست، هرچند که وی همین ماجراها را نیز در کمال استادی روایت کرده است؛ بلکه آنچه در میانه این ماجراها روح و جان خواننده و شنونده را نوازش می‌دهد، بیان نکات حکمت‌آمیزی است که گاه‌گاه از زبان شاعر یا از زبان قهرمانان و شخصیت‌های داستان او بیان می‌شوند.

از این واقعیت نمی‌توان چشم پوشید که آنچه در بیش از هزار سال موجب دوام و استمرار شعر و ادب فارسی در حافظه ادب‌دوستان شده است، امواج حکمت و پند و اندرزی است که فراخور زمانه، حوادث و ماجراها و روایت‌ها در لابه‌لای متون ادبی به نوازش روح و جان مخاطبان پرداخته است. در واقع ادب فارسی به‌ویژه ادب کهن فارسی هیچ‌گاه در قید و بند بیان صرف هنری و چنبره آن چیزی که در اصطلاح امروز «هنر برای هنر» می‌نامندش، گرفتار نبوده است. بلکه شاعران و نویسندگان با هر بهانه‌ای و در خلال هر روایت و ماجرایی کوشیده‌اند که با بیان نکته‌ای حکمت‌آمیز، تلنگری به ذهن و روح مخاطب بزنند و شعله‌های وجدان را در جان او روشن نگاه دارند. از قضا در این زمینه، شاعران منظومه‌سرا بیشتر به حکمت و خردورزی بها داده‌اند چنان‌که فردوسی در سرتاسر شاهنامه و نظامی در پنج‌گنج خویش بر رواج حکمت و خرد تأکید ورزیده‌اند آن‌چنان‌که خود را شایسته عنوان پرمغز و منزلت «حکیم» نموده‌اند.

حکیم نظامی که به تأکید و شهادت همه تذکره‌نویسان خود یکی از نجیب‌ترین و پارساترین انسان‌های زمان خویش بوده، در هرجای داستان‌هایش به فراخور سرگذشت قهرمان داستان یا در مقدمه داستان‌هایش موضوعی از موضوعات زندگی را هدف قرار می‌دهد و ارزش‌هایی چون دل‌خوش داشتن، امیدورزی، سخت‌کوشی، فال‌فرخنده زدن، به جهان ناپایدار دل نبستن و ... را به زیباترین زبان ترویج می‌کند.

او در اقبال‌نامه یا همان اسکندرنامه، جلوه‌های گوناگونی از خردورزی و حکمت‌آموزی را در جای‌جای منظومه‌اش به تماشا می‌گذارد. گاه به‌چاره‌جویی در هنگام مواجه شدن با سختی توصیه‌ می‌کند:
«به سختی در از چاره دل وامگیر
که گردد زمان تا زمان چرخ‌ پیر»

گاه ما را به گفتار خوش و خوش‌زبانی و آزرم‌جویی فرامی‌‌خواند:
«به گفتار خوش مهر شاید نمود
زبان ناخوش و مهربانی چه سود؟
سخن تا توانی به آزرم گوی
که تا مستمع گردد آزرم‌جوی
سخن گفتن نرم فرزانگی‌ست
درشتی نمودن زدیوانگی‌ست
سخن را که گوینده بدگو بود
نه نیکو بود گرچه نیکو بود
زگفتار بد به بود فرمشی
پشیمان نگردد کس از خامشی»

در جایی دیگر به‌شکیبایی ورزیدن در کارها و امید داشتن در سختی‌ها اندرز می‌دهد حتی اگر این امید نتیجه‌ای عملی نداشته باشد:
«ز هرچ آن نیابی شکیبنده باش
به امید خود را فریبنده باش
امید خورش بهتر است از خورش
به وعده بود زیره را پرورش»

یا به ما گوشزد می‌کند که در برابر سخنان منطقی و در مقابل حجت‌های قوی ستیزه‌جویی نکنیم:
«بیانی که باشد به حجت قوی
ز نافرخی باشد ار نشنوی
دری را که او تاج تارک بود
زدن بر زمین نامبارک بود»

و نیز مدارا با خردمندان و خردورزان را یادآوری می‌کند:
«خردمند را چون مدارا کنی
هنرهای خویش آشکارا کنی»

از اینگونه سخنان حکمت‌آموز در دیگر منظومه‌های او کم نیستند.‌ در چند بیت زیر از هفت‌پیکر برای آن‌که نشان دهد چه بسا در برخی سختی‌ها و تنگی‌ها حکمت و منفعتی نهفته است، مثال‌های گوناگون می‌زند و خواننده را به شکیبایی و توکل فرا می‌خواند:
«چون رسد تنگي‌اى ز دور دو رنگ
راه بر دل فراخ دار نه تنگ
بس گره کو کليد پنهاني‌است
پس درشتى که در وى آساني‌است
اى بسا خواب کو بود دلگير
واصل آن دل خوشي‌است در تعبير
گرچه پيکان غم جگر دوز است
درع صبر از براى اين روز است
عهد خود با خداى محکم دار
دل ز ديگر علاقه بى غم دار
چون تو عهد خداى نشکستى
عهده بر من کز اين و آن رستى»

در خسرو و شیرین نیز مخاطب را به مدارا با طبیعت فرامی‌خواند و انذار می‌دهد که:
«درخت افکن بود کم‌زندگانی
به درویشی کشد نخجیربانی»

با همین مایه از استادی و دانشمندی و خردورزی است که بسیاری از ابیات او در پنج منظومه‌اش که از داستان‌ها و حکایت‌های مختلف  و از زبان قهرمانان برآمده‌اند، امروز همچنان حکم مثل سایر دارند و پس از هزارسال همچنان در زبان پارسی رواج و رونق دارند. همه آنچه گفته شد، تنها یک چشم‌انداز استادی و توانمندی حکیم نظامی و البته از لحاظ برآوردن نیاز جامعه انسانی شاید مهم‌ترین باشد. رواج حکمت و فراخواندن به زیستی انسانی، ارمغانی است که با سیر و سفر در اشعار این شاعر بزرگ و خردمند به‌دست می‌آید و چه بسا نقشش تا همیشه بر لوح دل‌های مستعد باقی بماند. پایان سخن آن‌که نظامی را نه در یک کتابش بلکه در همه آثارش می‌توان مخزن‌الاسرار حکمت و دانایی و دعوت به زندگی بهتر دانست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها