شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
از کربلای 5 تا جنگ نفتکش‌ها؛ نگاهی به شرایط جنگ در اسفند 1365

«می‌دانیم که پیروزی در میدان نظامی، کار دشمن را تمام نمی‌کند. برای بُردن جنگ، یا در واقع برای بهره‌برداری شایسته از فداکاری‌ها و کوشش‌های رزمندگان، باید هم در صحنه تبلیغات موفق بود و هم دیپلماسی فعال و موثری داشت.»

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مرتضی میرحسینی: «بعد از عملیات کربلای 5 برتری در میدان جنگ از آن ایران شد. بخشی از مهم‌ترین خطوط دفاعی عراق از جمله در شلمچه فروشکست و سایه ایران روی بصره افتاد. البته هزینه سنگینی برای رسیدن به پیروزی داده بودیم و تعداد شهدا و مجروحان ما نیز بالا بود. به روایتی «می‌توان گفت شدیدترین و گسترده‌ترین نبردها در میان 90 عملیات در طول دفاع مقدس، عملیات کربلای 5 است. شدت آتش دشمن در حین پاتک‌ها به حدی بود که هیچ شیئی روی زمین سالم نماند. مقدار گازهای ناشی از پرتاب گلوله‌ها در فضای جبهه به حدی زیاد بود که تنفس را برای رزمندگان مشکل می‌ساخت.» [1] حتی بعثی‌ها در انتقام‌جویی کور و به زعم خودشان برای ضربه‌زدن به ایران، در چند حمله هوایی، نواحی غیرنظامی را هدف گرفتند و چند منطقه از مناطق مسکونی کشور ما را بمباران کردند.
 
هراس از احتمال پیروزی ایران
اما این سکه روی دیگری هم داشت. متحدان و حامیان رژیم بعث به وحشت افتادند و احتمال سقوط صدام را جدی‌تر دیدند. امریکایی‌ها ناو هواپیمابر جان‌اف‌کندی را – با تبلیغات و سروصدای بسیار – به خلیج فارس فرستادند تا عراقی‌ها را از ناامیدی و هراسی که در آن دست‌وپا می‌زدند بیرون بکشند. شوروی هم از ضرورت پایان هرچه سریع‌تر جنگ و شروع مذاکرات گفت و رئیس‌جمهور فرانسه (فرانسوا میتران) با همان لحن و ادبیاتی که از او انتظار می‌رفت اعلام کرد «پیروزی ایران یعنی پیروزی تندروهای اسلامی که ثبات مدیترانه و جهان اسلام را به‌هم می‌زند.» نماینده انگلیس در سازمان ملل هم برای اینکه از این قافله جا نماند در مصاحبه‌ای به صراحت گفت «هیچ‌کس مایل به پیروز شدن ایران انقلابی نیست.»

همه این‌ها به کنار، در آن مقطع هم تبلیغات بعثی‌ها خنثی و عملا خاموش شده بود و هم ادعای پرتکرار آن‌ها درباره دست برتر خودشان و ناتوانی نظامی ایران دیگر اعتباری نداشت. در اطلاعیه‌ای که قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) نهم اسفند آن سال (سال 1365) منتشر کرد همه این مسائل بیان شده بود: «عملیات کربلای 5 در شرایطی انجام گرفت که رژیم عراق قصد داشت با تبلیغات گسترده در میان حامیانش، نسبت به قدرت مقاومت ارتش عراق در برابر تهاجمات برق‌آسای رزمندگان اسلام، امیدی کاذب ایجاد کند و از این تبلیغات در اجلاس سران کشورهای مسلمان در کویت بهره‌برداری کند. در چنین شرایطی، عملیات کربلای 5 با هدف اهدام ماشین جنگی عراق در حد فاصل غرب شلمچه و شرق بصره آغاز شد. دشمن به لحاظ اهمیت نظامی این منطقه، بیشترین نیروهای نظامی خود را درا ین منطقه متمرکز کرده بود. این مهم باعث شده که رزمندگان اسلام بخش عمده‌ای از ماشین جنگی عراق را نابود کنند.»
 
کُندی قدم‌های دیپلماسی
اما دیپلماسی کشور ما به اندازه پیروزی در میدان جنگ، درخشان و موثر نبود و به قولی کارآزمودگی لازم را برای بهره‌برداری مناسب از پیروزی‌های بزرگی همچون کربلای 5 نداشت. اشاره به این نکته ضروری است که پیش از اجرای عملیات کربلای 5 سازمان ملل – با اعمال سلیقه چند دولت غربی – مشغول تنظیم قطعنامه‌ای برای ختم جنگ بود. در واقع همزمان با آماده شدن این قطعنامه، ایران عملیات کربلای 5 را به اجرا گذاشت و در آن به پیروزی رسید. اما دستاوردهای نظامی چنان که باید و شاید در تنظیم قطعنامه تأثیری نگذاشت. هم دولت‌های غربی نمی‌خواستند چنین شود و هم اینکه زور دیپلماسی ما برای اعمال نظر در قطعنامه کافی نبود.

علی خرم، از مسئولان وقت وزارت امور خارجه در مصاحبه‌ای با فصلنامه نگین ایران، در آسیب‌شناسی دیپلماسی جنگ می‌گفت «چنانچه جمهوری اسلامی ایران دیپلماسی فعال‌تری داشت، می‌توانست منافعش را بهتر تأمین کند. به عنوان مثال در بند 6 قطعنامه به جای اینکه تعیین آغازگر جنگ مطرح شود، تعیین متجاوز استفاده شود یا به جای تعیین خسارت، تعیین غرامت مطرح شود، چرا که در آن مقطع ایران به لحاظ نظامی از موقعیت برتری در جبهه‌های جنگ برخوردار بود. در زمان تنظیم قطعنامه، زمانی که دبیرکل سازمان ملل درخواست کرد دو کشور نظرات‌شان را درباره مفاد اولیه آن اعلام کنند، فضایی برای بررسی قطعنامه و اعلام نظر و فعالیت‌های دیپلماتیک درباره آن در اختیار دستگاه دیپلماسی کشور قرار داده نشد و حتی به آقای محمدجواد لاریجانی که معاون امور بین‌الملل وزارت امور خارجه بود اجازه حضور در جلسات مربوط به تصمیم‌گیری درباره قطعنامه داده نشد. پس قطعنامه 598 پیش‌نویسی بود که در غیاب ایران، عراق آن را بهبود داد. لذا در اوج قدرت نظامی ایران، تامین‌کننده منافع عراق بود.» [2]
 
ناگفته نماند ادامه این تغییر و تحولات به اردیبهشت سال 1366 می‌رسد که پای شوروی – به دعوت کویت – به خلیج فارس باز شد. از زمستان سال 1365 درگیری در آب‌های جنوب شدت گرفته بود و ایران – با کنار گذاشتن خویشتن‌داری - هر حمله عراق را با ضدحمله‌ای سنگین‌تر پاسخ می‌داد. از این‌رو خلیج فارس برای نفتکش‌هایی که در آن تردد می‌کردند ناامن شده بود. این ناامنی هم امریکا و هم شوروی را واداشت که صراحتاً اعلام کنند اجازه تداوم بی‌ثباتی و خطرآفرینی را در خلیج فارس نمی‌دهند و امنیت کشتی‌رانی در این آب را یکی از خطوط قرمز خودشان می‌دانند. نوشتن از اینکه آن‌ها چقدر در ادعایی که مطرح کردند مصمم بودند و اینکه ماجرای درگیری‌هایی که بعد از آن پیش آمد چگونه پیش رفت و نیز آن حادثه مشهور حمله به ناو روسی در خلیج فارس، روایت دیگری را می‌طلبد.



پانوشت
[1] به نقل از حسین علایی، رجوع بفرمایید به کتاب «دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» (جعفر شیرعلی‌نیا؛ انتشارات سایان).
[2] اطلاعاتی که در این یادداشت از آن‌ها استفاده شد به جز کتاب «دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق»، از جلد 47 کتاب روزشمار جنگ ایران و عراق، «آخرین تلاش‌ها در جنوب» (محمود یزدانفام، محمدحسین جمشیدی؛ مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ) بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها