خروشچف به اذعان خود با نگارش خاطراتش بر آن است که نقشی در تاریخ برعهده بگیرد و لذا تلاش دارد دیدهها و شنیدههایش را به واسطه حضور طولانیمدت در بطن رویدادها و ارتباط با بزرگان شوروی و همچنین رهبران دنیای سرمایهداری نقل کند.
خروشچف در پیشگفتار این کتاب درباره دلایل نگارش خاطراتش میگوید: «یکی از دلایلی که مرا بر آن داشت تا خاطراتم را بازگو نمایم، وجود مهملاتی است که این روزها نوشته میشوند... به جرئت میتوانم بگویم با اینکه کمتر به بررسی خاطرات جنگ جهانی دوم که از سوی منابع گوناگون منتشر میشود، پرداختهام، با این حال تمام آنها را مأیوسکننده میدانم، چرا که قادر نیستم تحریفهای بارز مشخصی را ولو آنکه از جانب خودم نیز باشد تحمل کنم.»
خروشچف به اذعان خود با نگارش خاطراتش بر آن است که نقشی در تاریخ برعهده بگیرد و لذا تلاش دارد دیدهها و شنیدههایش را به واسطه حضور طولانیمدت در بطن رویدادها و ارتباط با بزرگان شوروی و همچنین رهبران دنیای سرمایهداری نقل کند.
البته به گفته خروشچف، منبع همه این خاطرات، ذهن اوست و لذا امکان وجود برخی اشتباهات و ابهامات در بیان خاطراتش را اجتناب ناپذیر میداند.
نویسنده معتقد است برای نگارش خاطرات خود توجه به دو نکته ضروری است؛ اول اینکه «هنگام سخن درباره امور تکنیکی از قبیل توسعه دفاعی شوروی پس از جنگ و موارد مشابه بودن در نظر گرفتن مطالب روزنامههای این کشور در مورد چگونگی ارائه واقعیات، من از خاطراتم اسرار نظامی را کنار میگذارم و سخنی از آن به میان نمیآورم... نکته دوم اینکه امکان بروز اشتباهاتی چند به هنگام پرداختن به امور فوق تکنیکی اجتابناپذیر خواهد بود و من نه ادعایی در مورد کامل بودن آنها دارم و نه اصراری در خصوص تازه بودنشان. اما به طور کلی تصور میکنم اطلاعات من درباره تکنولوژی از ثبات و استواری نسبتا خوبی برخوردار باشد.»
خروشچف امیدوار است خاطراتش به عنوان کسی که در کنار استالین بوده، و از نزدیک شاهد خیانتها و اختلاسهای وی بوده صاحب نظران و محققان واقعگرا را در کنکاش مسائل یاری دهد و آنان را در ارائه یک تصویر درست از واقعیات کمک کند.
این کتاب در دو فصل تنظیم شده و نویسنده در فصل اول به بررسی مسائل ارتش پس از جنگ جهانی دوم و مرگ استالین میپردازد. همچنین در این فصل مسائل مختلف ارتش، نیروی دریایی، دارا بودن بمب هستهای و توانایی پرتاب آن، رقابت با آمریکا در حوزه فضایی، ساخت بمب هیدروژنی و ارتباطات خارجی با کشورهایی مانند لهستان، آلمان شرقی، رومانی و تشکیل پیمان ورشو بیان شده است.
خروشچف در این فصل بخشی را به طور خاص به روابط شوروی و چین اختصاص داده و نکاتی را در خصوص سفر مائو به مسکو و سفر خودش به چین ارائه میدهد.
نویسنده در فصل دوم کتاب به بیان ارتباطات شوروی با سایر کشورها میپردارد و ابتدا به سراغ وضعیت روابط با کشورهای آفریقایی میرود و دلیل این امر هم آن است که بیشتر این کشورها به واسطه جنبشهای آزادیبخش توانسته بودند از استعمار غرب رهایی یابند و شوروی نیز بر مبنای آموزههای لنین و انقلاب اکتبر، نه تنها مدعی پرچمداری مبارزه طبقه پرولتاریا علیه نظام سرمایهداری است بلکه خود را حامی اصلی ملل ستمدیده در تبرد با نظامهای استعماری میداند و در این میان کشورهای آفریقایی استقلال یافته از بند استعمار جایگاه ویژهای در روابط خارجی شوروی دارند.
خروشچف در ادامه مباحث این فصل به پیدایش جنگ سرد و ملاقات با جان.اف. کندی، رئیسجمهور آمریکا، در وین اشاره میکند و بیان میدارد «اگر ما سد راه آمریکا نمیشدیم آنها به عملیات جاسوسی علیه ما ادامه میدادند... اتحاد شوروی هنوز یک دولت نوپا است و علیرغم اعمال تجاوزکارانه آمریکا، ما مصمم هستیم تا خطوط اصلی سیاست خود را برپایه همزیستی مسالمتآمیز که توسط لنین ابداع شده است، بنیان کنیم.»
خروشچف در یخش پایانی این فصل به مسائل منجر به کشیده شدن دیوار برلین و بحران موشکی کوبا میپردازد. او در خصوص مسئله کوبا معتقد است که برای کمک به این کشور و فیدل کاسترو و مقابله با تهدید آمریکا چارهای جز استقرار موشک در کوبا نداشتیم زیرا میخواستیم که کوبا انقلابی و سوسیالیست باقی بماند.
کتاب «خاطرات خروشچف» در 144 صفحه و با شمارگان 500 نسخه از سوی انتشارات دبیر منتشر شده است.
نظر شما