ایوب دهقانکار در پیامی از جامعه کتاب و ادبیات کشور و همکاران خود در خانه کتاب و ادبیات ایران تشکر و خداحافظی کرد.
«هو المعز
وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ ۗ
حیات آدمی چیزی نیست جز فرصتی برای اثرگذاری؛
چنانکه سعدیِ سختهسخن فرمود:
«غرض نقشی است کز ما باز مانَد
که هستی را نمیبینم بقایی»
و نقشزدن در عرصه فرهنگ و ادب اگر دشوارترین نباشد، از دشوارترینهاست.
در این سرزمین نوابغ، که جانها صرف ادبیات و کتاب و فرهنگ شده و جهانیان بدان میبالند، چه کاری میتوان کرد که در شأن و قابل عرض باشد؟ بزرگترین کارها در این مسیر خُردهکاری است؛ زیرا ما کوچکیم در پهنه فرهنگ ایرانی-اسلامی.
آنچه از زمان ادغام موسسات سهگانه معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و تشکیل موسسه جدید به اسم با مسمای «خانه کتاب و ادبیات ایران» بر من و همکارانم گذشت، مصداق چنین حرکت و امری بود.
هجدهماه از حضور بنده در خانه کتاب و ادبیات ایران گذشت؛ پرواضح است آنچه به انجام رسید، آن بود که توانستم؛ و نه آنچه که میخواستم.
اگر توفیقی به لطف خداوند حاصل شد، مرهون همدلی و همراهی جامعه کتاب و ادبیات کشور بود که لازم است بنده قدردان همه این عزیزان باشم و هستم.
امیدوارم قصورات و تقصیرات بنده را -که یقینا کم هم نبود- بزرگوارانه بر من ببخشایند.
حال پس از روزگاری که تلاش و دشواری -ملازم هم- بر ما گذشت از جمع همکاران فرهیخته و تلاشگرم در خانه کتاب و ادبیات ایران مرخص میشوم تا اگر تقدیر مقدرم، سربازی فرهنگ ایرانزمین باشد، در سنگری دیگر به انجام وظیفه و خدمت به اهالی کتاب و نشر و ادبیات بپردازم. در این مجال، بر خود وظیفه میدانم از تکتک آنان تقدیر و برایشان موفقیت و سربلندی آرزو کنم.
قدردان بزرگواران، دکتر سیدعباس صالحی و دکتر محسن جوادی هستم که اعتماد کرده و این وظیفه خطیر را به بنده محول کردند. امیدوارم این موسسه -که از این پس علاوه بر کتاب و ادبیات، خانه بخشی از دل و جان من هم خواهد بود- آیندهای هموار و رو به روشنی داشته باشد. انشاءالله
رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا»
نظر شما