چهارشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۸
«غروبی در دیار ابن حسام»؛ روایت کوچی عاشقانه از غرب به شرق ایران

کتاب «غروبی در دیار ابن حسام»، روایتگر کوچ عاشقانه جوانی از ایل کلهر است که دلباختگی، او را از غرب کشور به شرق می‌آورد، به جایگاه و مقام می‌رساند و سرانجام در قائنات فراه قدیم یا همان منطقه خوسف امروزی، ماندگارش می‌کند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در خراسان جنوبی، به بهانه انتشار کتاب «غروبی در دیار ابن حسام» که بخشی از رویدادهای تاریخی سال 1124 شمسی منطقه خوسف را با داستان درآمیخته است، با «غلامحسین باغانی» دبیر بازنشسته آموزش و پرورش و نویسنده این رمان تاریخی در بیرجند به گفت‌وگو نشستیم که ماحصل آن در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد.

وی در ابتدا با بیان اینکه وضعیت گذشته دیار، پیشینیان و ایل‌ها و عشایری که به منطقه خوسف آمده و به طریقی در اینجا خدمت کردند، برایم همیشه جذاب بوده است، می‌گوید: تاریخ شفاهی هر قومی اگر به آن توجه نشود، بعد از گذشت چندین نسل به دست فراموشی سپرده خواهد شد. گاهی لازم است به پشت سر نظری بیفکنیم و فراز و نشیب زندگی گذشتگانمان را جویا شویم تا از تجربیات تلخ و شیرین آنان درس بگیریم.

باغانی با اشاره به اینکه با داشتن این دغدغه، جمع‌آوری مطالب و مستندات در خصوص ایل‌هایی را که از غرب کشور به شرق آمده بودند، آغاز کردم، ادامه می‌دهد: علت انتخاب این موضوع و جستجو در تاریخ شفاهی، علاقمندی به زندگی اقوام مختلف ایران کهن است که در تنگناها به یاری هم شتافته و دشمنان را از سرزمین خود بیرون رانده‌اند.

این نویسنده می‌افزاید: از کودکی هر آنچه را که می‌شنیدم، مانند یک تابلوی نقاشی به ذهن می‌سپردم، مطالب را در کنار یکدیگر قرار می‌دادم و به آن عشق می‌ورزیدم. با احترام به شخصیت‌هایی که در گذشته زندگی کرده بودند، نزدیک می‌شدم. بارها و بارها از زبان اطرافیان مخصوصا مادرم از ایل کلهر شنیده بودم و هر بار که بازگو می‌شد، به سرگذشتشان بیشتر مشتاق می‌شدم.
 
وی می‌گوید: دلهره داشتم که نتوانم آنطور که باید مطالب مد نظر را مکتوب کنم اما با گذشت زمان نسبت به نوشتن کتاب بیشتر ترغیب می‌شدم. هر چند از گذشته دور مردم خوسف و بیرجند مطلبی مکتوب جز به مقدار اندک در دست نیست. در اذهان مردم محلی هم سرگذشت‌هایی از پیشینیان وجود دارد که زمان وقوع آن به درستی مشخص نبود. اما با کمی تأمل و کندوکاو و یافتن شواهد، تا حدودی توانستم به آن حیات ببخشم.

باغانی از مراحل نوشتن کتابش می‌گوید و بیان می‌کند: 7 سال جمع آوری مطالب، مطالعه کتب تاریخی، پس و پیش کردن جملات و مرور چند باره آن‌ها به طول انجامید تا کتاب «غروبی در دیار ابن حسام» نگاشته شد. هر چند که به دلیل قیمت بالای کاغذ و به پیشنهاد ناشر، کتاب به صورت فشرده‌تر صفحه‌آرایی شده است و این موضوع موجب شده تا برای نوشتن جلد دوم کتاب نیز مصمم تر شوم.

این نویسنده بیرجندی که به گفته خودش بیشتر به نگارگری و آموزش نقاشی رنگ روغن مشغول است تا نویسندگی، اضافه می‌کند: با بهره‌گیری از توانایی‌هایم در نقاشی، تصویرگری برخی از اتفاقات کتاب را نیز خودم انجام داده‌ام، بی‌عیب و ایراد نیست اما خوشحالم که کتاب با تصویرگری خودم منتشر شده است.
 
از آنجایی‌که کمتر پیش آمده کتب تاریخی مرتبط با منطقه خراسان جنوبی به شکل رمان و داستان نوشته شوند، از باغانی علت نگارش به این سبک را جویا شدم که پاسخ می‌دهد: بسیاری از مطالبی که جمع آوری می‌کردم در‌ هاله‌ای از ابهام قرار داشت. وقایع اتفاق افتاده مربوط به 2 تا 3 قرن پیش است و مطلب مکتوبی باقی نمانده و هرچه هست تاریخ شفاهی است. خصوصا گفته‌های مادرم که بیشتر از پراکنده گویی‌های دیگران در نگارش کتاب به من یاری رساند. به همین دلیل برای اینکه مطالب هم جذابیت داشته باشند و هم به واقعیت نزدیک شوند، با داستان پردازی همراه شد.


نویسنده کتاب‌های «نشانی از قهرمان بی‌نشان»، «‌نیزارهای حورالعظیم» و «‌دولت سری» در ادامه گفتگو خلاصه‌ای از رمان «‌غروبی در دیار ابن حسام» را بیان می‌کند: کتاب مربوط به زمان 1124 شمسی است، زمانی که خانواده‌هایی از قاینات فراه (خوسف فعلی) راهی کربلا می‌شوند و در مسیر، در گیلان غرب چادر می‌زنند. عده‌ای از جوانان ایل کلهر با این افراد ملاقات می‌کنند و شاه محمد شخصیت اصلی داستان دلباخته یکی از دختران اهل قاینات می‌شود. دلباختگی او به گونه‌ای است که هنگام بازگشت این مسافران از کربلا، آن‌ها را به منزل دعوت کرده و از دختر جوان خواستگاری می‌کند. پدر دختر که یکی از بزرگان خوسف است و تنها همین فرزند را دارد، مخالفت می‌کند مگر اینکه جوان دلباخته برای زندگی به خوسف بیاید. این تصمیم موجب می‌شود تا شاه محمد همراه خواهر خود و عده‌ای از جوانان ایل به سمت خوسف حرکت کند. پس از 18 روز به خوسف رسیده و دوباره خواستگاری می‌کند و این بار با موافقت خانواده دختر رو‌به‌رو می‌شود. شاه محمد در همان منطقه منزلی ساخته و ماندگار می‌شود اما باقی جوانان که قصد بازگشت دارند، دچار مشکلاتی شده و با فوت خواهر و نداشتن روی بازگشت به ایل، آن‌ها نیز در منطقه می‌مانند و روستایی را هم نام با روستای خود در گیلان غرب یعنی همان «‌جوب توباغان» نامگذاری کرده و باقی عمر خود را سپری می‌کنند. شاه محمد نیز به دلیل خوش‌فکری خود سال‌ها به عنوان مشاور امیر معصوم خان، حاکم بیرجند و خوسف خدمت می‌کند.

باغانی در پایان می‌افزاید: انتهای کتاب شجره‌نامه این اشخاص درج شده تا برای افرادی که قصد یافتن اقوام خود از این منطقه را دارند، کمک کننده باشد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها