کادر درمان، طلاب و گروههای جهادی ازجمله ظرفیتهای مردمی و فرهنگی جامعه هستند که کمتر کسی به آنها توجه میکند. جامعه ما برای رشد باید روی همین انسانها و ظرفیتهایشان تمرکز کند. رسانه هم لازم است به همینها ضریب دهد نه کسانی که در موقع خطر فرار را بر قرار ترجیح میدهند.
کتابی که در اینباره از سوی انتشارات راهیار منتشر شد، با عنوان «هفتخان شستن»، مربوط به فعالیت گروههای فعال در تغسیل و تدفین اموات کرونایی است که تحقیق آن از سوی محمدحسین عظیمی و زهراسادات هاشمی انجام شده و تدوین آن را محمدجواد رحیمی انجام داده است. این کتاب در 212 صفحه منتشر شده است.
این اثر در هفت بخش یا در واقع هفتخان خاطرهنگاری شده است و مراحل مختلف کار از شروع تشکیل تیم، آمادهسازی غسالخانه، مراحل شستن و تدوفین و بازخورد خانوادهها و جزئیات دیگر را شامل میشود. قالب کار خاطرهنگاری است و خاطرات بعضا بلند هستند و سیر محتوایی دارند. در بخش پایانی کتاب نیز عکسهایی از مراحل تغسیل و تدفین آمده است.
در ادامه گفتوگو با محمدجواد رحیمی؛ مؤلف کتاب «هفتخان شستن» را میخوانیم.
از کتاب «هفت خان شستن» و دلایل نگارش آن بگویید.
در روزگار ما که واقعیتها بهراحتی تحریف یا معکوس میشوند و همه ما زیر بمبارانهای خبری سرگردان میشویم، امثال کتاب «هفتخان شستن» و کتابهای تاریخ شفاهی میتوانند مثل شلیک منور، راه و بیراه و راست و دروغ را به مخاطب نشان دهند.
همین موضوع برای کسی که بخواهد 10 سال یا 20 سال بعد درباره کرونا و این روزهای ما تحقیق کند، صدق میکند. وقتی محقق قبل از هر چیزی برخی ماجراهای خرافی در لمس ضریح مطهر امامزادگان را ببیند، درباره ما چه فکری خواهد کرد؟ اما اگر منابع دیگری هم در دسترس باشد که تصویر بهتر، واقعیتر و جزئیتری به او عرضه کند، ماجرا فرق خواهد کرد.
ویژگی بارز این اثر از نظر شما چیست؟
همانطور گفتم، هدف این کتاب نشان دادن تلاشهای جهادیها و واقعیتهایی است که شاید شخص دیگری به ما نگوید؛ اما موضوع دیگری که در دل آن جوانه میزند «مرگ آگاهی» است که از نظر خودم مهمترین ویژگی کتاب است. این که در بیشتر خاطرات این کتاب یاد مرگ بهطور غیر مستقیم در ذهن مخاطب تزریق میشود و احتمالا او را به سوی اصلاح بعضی رفتارهایش سوق میدهد، اتفاق خوبی است که حداقل برای خودم رخ داد.
روند مصاحبه با راویان کتاب به چه صورت بوده است؟
زحمت تحقیق کتاب را محمدحسین عظیمی و زهراسادات هاشمی کشیدند. قطعا این عزیزان توضیحات دقیقتری در این باره دارند اما نکتهای که برای خودم جالب بود این بود که محمدحسین عظیمی بعد از چند جلسه مصاحبه، خودش هم مشتاق به تغسیل اموات کرونایی شد و این فعالیت را شروع کرد.
آینده کرونا و ادبیات را چگونه میبینید؟ شیوع این بیماری چه آثار مثبت و منفی در این حوزه بجای خواهد گذاشت؟
بنده در جایگاهی نیستم که درباره آینده ادبیات صحبتی کنم؛ اما امیدوارم از دل خاطراتی که از دوران کرونا ثبت شده و بعضا کتاب هم شدهاند، نویسندههای دیگر، داستانها و رمانهای ارزندهای بنویسند. تاریخ شفاهی میتواند خوراک خوبی برای این نویسندگان باشد.
نظر شما درباره بیتوجهی ادبیات در دورههای گذشته به بیماریهای کشندهای همچون وبا و طاعون چیست؟
به نظرم اینجا هم میشود درباره اهمیت تاریخ شفاهی صحبت کرد. به واسطه تاریخ شفاهی میتوان دست این سری از بحرانها و اتفاقات را در دست ادبیات گذاشت. اگر در زمان این بیماریها هم چیزی شبیه تاریخ شفاهی وجود داشت و افرادی بودند که دغدغه آن را داشتند قطعا پای ادبیات در این بیماریها هم باز میشد.
کتاب «هفتخان شستن» به عموم مردم میپردازد یا مخصوص طبقه خاصی است؟
«هفتخان شستن» درباره افراد عادی است که به خاطر ارزشها و تفکرات خاصشان خطر کردند تا احترام اموات کرونایی حفظ شود. اما این عزیزان غسال یک طرف ماجرا هستند، طرف دیگر، دوستان و خانوادههایشان قرار دارند، همچنین بخش زیادی از کتاب هم درباره مواجه غسالها و اموات کرونایی و خانوادههای داغدار است. بنابراین کتاب به عموم مردم نزدیکتر است.
اگر خاطره خاصی در هنگام نوشتن کتاب دارید، برایمان بگویید.
قبل از نوشتن کتاب باید متن مصاحبهها و تحقیقات را میخواندم، حین خواندن مصاحبهها آنقدر مسئله مرگ برایم جدی شد که تا چندین شب خواب مردن ولم نمیکرد. برای همین مدتی کار کتاب را کنار گذاشتم.
نظر شما