جمعه ۴ تیر ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۸
جست‌وجو در ماجرای کتابخانه‌های گوناگون/ تفاوت کتابخانه شخصی و عمومی

مانگوئل، با شوقی مطیع‌ناشدنی، ما را به جست‌وجو در ماجرای کتابخانه‌های گوناگون می‌برد؛ از قفسه کتاب‌هایش در دوران کودکی تا کتابخانه‌های «کامل» در اینترنت، از کتابخانه‌ها در مصر باستان و یونان گرفته تا جهانِ عرب، ‌از چین و رُم تا گوگل در جهانِ امروز. 

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کامران برادران: در ایران «آلبرتو مانگوئل‌» نام چندان آشنایی نیست، هرچند که یکی دو مقاله و کتاب تاکنون از وی به فارسی ترجمه شده است. یکی از نکات مهم کار این آنتولوژیست، نویسنده و ویراستار، تحقیقاتی است که درباره ایده کتاب، کتابخوانی و همچنین کتابخانه‌ها به رشته تحریر درآورده است که از میان آن‌ها می‌توان به «کتابخانه در شب» اشاره کرد. 
ایده‌ این کتاب زمانی به ذهن آلبرتو مانگوئل رسید که کوشید برای خانه قرن پانزدهمی‌اش در شهر لوره، در فرانسه، کتابخانه‌ای بسازد. این نویسنده تحسین‌شده‌ حوزه کتاب و مطالعه در این کتاب بر موضوع کتابخانه انگشت گذارده است. مانگوئل، با شوقی مطیع‌ناشدنی، ما را به جست‌وجو در ماجرای کتابخانه‌های گوناگون می‌برد؛ از قفسه کتاب‌هایش در دوران کودکی تا کتابخانه‌های «کامل» در اینترنت، از کتابخانه‌ها در مصر باستان و یونان گرفته تا جهانِ عرب، ‌از چین و رُم تا گوگل در جهانِ امروز. 

نویسنده در فصل نخست کتاب با نام «کتابخانه به مثابه اسطوره» استدلال می‌کند که یک کتابخانه شب‌هنگام است که سرشت حقیقی خود را نشان می‌دهد و به نقل از والتر بنیامین می‌نویسد: «تنها با فرا رسیدنِ شب است که جغد مینروا [جغد مینروا نزد رومیان نماد الهه خرد و حکمت است] می توانید بال پرواز یابد» (ص13). مانگوئل استدلال می‌کند که آن دسته قوانینی که در طول روز کتابخانه را سرپا نگه می‌دارند، شب‌هنگام فرو می‌ریزند و این موهبی است برای کتابخوان که به دور از قوانین دست‌وپاگیر در میان کتاب‌ها سیر کند.

فصل دوم کتاب «کتابخانه به مثابه نظم» از تجربه شخصی خودِ نویسنده در کودکی آغاز می‌شود که در آن دوران این عادت را داشت که کتاب‌ها را بر اساس معیارهایی چون اندازه طبقه‌بندی کند. مانگوئل در این فصل به این نکته اشاره می‌کند که آن‌چه میان کتابخانه شخصی و عمومی تفاوت می‌گذارد این نکته است که در اولی می‌توان نوعی رده‌بندی افسانه‌ای و خیال‌بافانه را پی گرفت. او از والری لاربود، نویسنده‌ به‌نام فرانسوی یاد می‌کند که کتاب‌هایش را براساس زبان با رنگ‌های آبی و قرمز طبقه‌بندی می‌کرد (ص40).

فصل سوم با نام «کتابخانه به مثابه فضا» به این ایده می‌پردازد که هر اثر در یک کتابخانه، با توجه به نظم و ترتیبی که آن کتابخانه داراست، جایگاهی را از پیش برای خود قائل می‌شود. این سازوکارِ ارزش‌گذاری نویسنده را به قرون وسطی و همچنین عصر حاضر و قوانین امروزی برای ارزش‌گذاری می‌کشاند.

فصل چهارم کتاب، «کتابخانه به مثابه قدرت»، ‌درباره قدرت خواننده کتب است. مانگوئل می‌نویسد: «قدرتِ خواننده نه در توانایی‌اش برای جمع‌آوری اطلاعات، نظم‌دهی و فهرست‌بندی بلکه در تفسیر این متون، ارتباط دادن‌شان به یکدیگر و همچنین تغییر شکل دادن اینان نهفته است» (ص91).


فصل پنجم، «کتابخانه به مثابه سایه»، به یکی از خیال‌ها و پندارهای بشر می‌پردازد؛ کتابخانه‌ای که همه آن را ساخته باشند و این کتابخانه متعلق به هیچ‌کس نباشد؛ کتابخانه‌ای جاودان که به‌شکلی رازآمیز نظم را در جهان برپا دارد. در عین حال، نویسنده اذعان می‌دارد که رجحان دادن به یک نوع اندیشه در نهایت به استبداد اندیشه می‌انجامد. او در خاتمه بحث از یکی از نمایشنامه‌های نابودشده سوفوکل با نام «عشق‌های آشیل» نام می‌برد که تنها این جمله از آن باقی مانده: «در مقدونیه، در دورانی تاریک...» (ص127). مانگوئل می‌گوید که آنانی که این کتاب را سوزاندند چه‌بسا هنوز از نجات یافتن این جمله از کتاب در خود بغرند.

فصل ششم کتاب «کتابخانه به مثابه شکل» نام دارد؛ مانگوئل در این فصل با این جمله معروف در آکادمی آتن شروع می‌کند: «آن کس که هندسه نمی‌داند پای بدینجا نگذارد» (ص129). این فصل اختصاص دارد به تغییرات گوناگون در معماری کتابخانه‌ها در قرون متفاوت و همچنین تغییر در ماهیت کتابخانه‌ها.

در فصل هفتم، «کتابخانه به مثابه اقبال»، نویسنده استدلال می‌کند که کتابخانه مکانی است مملو از بخت و اقبال. کتاب‌ها، پس از آن‌که در کتابخانه قفسه‌بندی و شماره‌گذاری می‌شوند، کماکان خصلت پویایی خویش را حفظ می‌کنند و به تصمیم خویش مسیرهای گوناگون و متفاوتی را پی می‌گیرند (ص163).

فصل هشتم کتاب با عنوان «کتابخانه به مثابه کارگاه»‌ به مکان‌هایی می‌پردازد که نویسنده یا خواننده خود را در آن با اقلام گوناگون کتاب و دست‌نوشته مدفون می‌کند. مکان‌هایی از این دست، به زعم نویسنده، همچو آشیانه‌ای‌اند که «به اندیشه و حتی تنِ شخص شکل و شمایل می‌دهد» (ص178).

در «کتابخانه به مثابه ذهن»، فصل نهم کتاب، با بررسی سرنوشت اَبی واربورگِ فیلسوف و کتابخانه‌اش به این نکته می‌پردازد که کتابخانه‌ها و مکان‌های مطالعه می‌توانند «جان‌مایه‌ای از ذهنِ نگارندگان را در خود جای دهند» (ص212)، نگارندگانی که چه‌بسا سال‌هاست درگذشته‌اند و دیگر جایی در جهانی خاکی ندارند.

فصلِ «کتابخانه به مثابه جزیره» به بررسی داستانِ رابینسون کروزوئه می‌پردازد و آن را آغازی می‌داند بر جامعه‌ای نوین و پیشرو؛ جامعه‌ای که نویسنده کتاب تصمیم گرفت آن را با کتاب همراه کند. نویسنده معتقد است که کتابخانه‌ی کروزوئه نشانه‌ای است از جامعه‌ی امروزی انسان (ص 233).

فصول یازدهم و دوازدهم کتاب، «کتابخانه به مثابه بقا» و «کتابخانه به مثابه نسیان»، به این نکته می‌پردازد که خواننده چطور می‌تواند در میان برگ‌ها و جلدهای کتاب‌ها گشت و بزند و از آن‌چه که نمی‌توان در قالبِ کلمات بیانش کرد تصویری برای خود پیدا کند. نویسنده یکی از مهم‌ترین کارهای کتابخانه را «انتقال حافظه» (ص266) می‌داند.

در فصل «کتابخانه به مثابه هویت» به بسط این می‌پردازد که کتابخانه‌ی هر فرد، با گوناگونی‌هایش، تجلیِ هویت و شخصیت هر فرد است و آن را بازتاب می‌دهد (ص294). فصل آخر کتاب نیز با نام «کتابخانه به مثابه وطن» بر همین امر اشاره دارد: «هر خواننده یا ولگرد است و یا جوینده‌ای که به منزلگاه بازگشته است» (ص308).

«کتابخانه در شب» سال 2005 و در 384 صفحه از سوی انتشارات دانشگاه ییل منتشر شد. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها