سالیان دفاع مقدس سرشار از خاطراتی است که هنوز در سینهها مانده و ثبت و حتی نقل آن میسر نشده و شمار زیادی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس هستند که هنوز لب به سخن نگشودهاند و خاطراتشان را در صندوقچه دل نگه داشتهاند که اگر گوشهای از آن خاطرات بیان شود، کتابهای زیادی را در توصیف لحظات سلحشوری این دلاوران و قهرمانان ملی میتوان به نگارش درآورد.
سیدهادی سعادتمند؛ نویسنده کتاب «سکوت شکسته» یکی از راویان هنری دفاع مقدس است که سابقه 36 ماه حضور در جبهه را دارد و خود از اعضای گردان رزمی بوده است. وی برای نوشتن کتابی درباره جنگ تحمیلی و بهدست آوردن حال و هوای دفاع مقدس، بیش از 10 سال تلاش در حوزه ادبیات جنگ و دفاع مقدس انجام داده که حاصل تلاش این نویسنده، کتاب «سکوت شکسته» است. این اثر با استقبال خوب مخاطبان مواجه شده و در سه ماهه نخست انتشار، این کتاب به چاپ چهارم خود رسیده است.
این نویسنده در گفتوگو با ایبنا به تشریح محتوا و سیر نگارش این کتاب، همچنین نقش آثار مرتبط با دوران دفاع مقدس در فرهنگسازی برای نسل آینده، پرداخت.
موضوع کتاب «سکوت شکسته» چیست؟ این داستان واقعی و مستند است؟
راوی داستان «سکوت شکسته»، حاج محمود پاکنژاد است که آخرین مسئولیتش در لشکر اطلاعات 17 علیبن ابیطالب(ع) در 8 سال دفاع مقدس بوده است. این کتاب دوران کودکی و زندگی پاکنژاد را روایت میکند و در بخشی از این کتاب به عملیات والفجر 10 میپردازد که در جایگاه فرمانده اطلاعات عملیات بوده و همچنین به ازدواج ایشان پرداخته شده است.
این کار فردی است و تلاش کردم کار بهصورت خاص و با زبان امروزی منتشر شود و بهصورت کاملا خودجوش انجام شد. قالب رمان را انتخاب کردم و با رمانی ارتباط داریم که اطلاعات دقیق و صحیحی دارد و سوژه بسیار غنی است.
علت انتخاب نام «سکوت شکسته» برای این کتاب چیست؟
شخصیت اصلی این کتاب «محمود پاکنژاد» است. وی نیروی اطلاعات عملیات بود و ویژگی شخصیتی نیروهای اطلاعات عملیات در گزینشها و همچنین در دورههای آموزشی که میگذراندند، این بود که بتوانند سکوت کنند. یعنی در اصل آدمهایی بودند که ساکت بودند و حتی همرزمان روایتهای همدیگر را نمیدانستند. یعنی مأموریتی که فلان گروه انجام داده، گروهی که در مجاورت آنها قرار داشته، مطلع نبود. محمود پاکنژاد هم یک شخصیت ساکت بود و همرزمانش میدانستند که نقش تأثیرگذاری دارد و آشنایی من با وی هم از طریق افراد دیگر بود. وی کاملا در حاشیه بود و کسی سراغش را نمیگرفت و منظور از «سکوت شکسته»، شکستن سکوت محمود پاکنژاد و نیروهای اطلاعات عملیات است که دیگر دوره سکوت گذشته و وقت روایت کردن است.
از نیروهای اطلاعات عملیات، روایتهای محدودی داریم و ویژگی کتاب این است که ورود کرده و روایت را از زبان نیروی اطلاعات عملیات میشنود و اهمیت روایت نیروهای اطلاعات عملیات به این است که به عناصر روایت واقف هستند و چون معمولا باید بعد از مأموریتشان گزارش مینوشتند، زمین و زمان را خوب میشناختند، به همین جهت روایتهایشان روایتهای شنیدنی است و عناصر گزارش در این روایتها رعایت شده است.
جذابترین فصل کتاب کدام بخش است؟
فصل سوم این کتاب با عنوان «هورالحمار کابوسم بود، فاو میزبانم» خیلی برایم جذاب بود و کاملا دراماتیک اتفاق میافتد و کسانی که کتاب را خواندهاند و به این فصل رسیدهاند، میگویند دیگر نتوانستیم کتاب را زمین بگذاریم.
برای این موضوع چه فکری کرده بودید؟ و از راستیآزمایی هم که در این کتاب شده قدری توضیح بفرمایید؟
پس از جنگ، بیوقفه درباره تصمیمها، عملکردها و دستاوردهای دفاع مقدس پژوهش کردم. خودم نیروی رزمی بودم و با سازمان رزم آشنایی داشتم، اما بارها از نبوغ تصمیمسازان و عملکرد رزمندگان دفاع مقدس شگفتزده شدم.
سالهای متوالی مطالعه کردم و در بین کتابهای مربوط به جنگ و خاطرات ثبت شده آن به دنبال نام و نشان از کسانی بودم که «نابغه جنگ» خطاب شده باشند. حسن باقری (غلامحسین افشردی) را یافتم. او در سن 24 سالگی وارد عرصه جنگ شد و تنها ظرف مدت دو سال توانست به استراتژیست بزرگ جنگ تبدیل شود و معاونت اطلاعات ـ رزمی سپاه و جنگ را پایهگذاری کند.
توانمندیاش تا جایی پیش رفت که لقب نابغه دفاع مقدس را گرفت، اما افسوس که از او جز نام، یاد، خاطره و تعدادی شاگرد با واسطه، چیز دیگری نیافتم. زیرا در بهمن 61 عروج کرد. سراغ شاگردانش را گرفتم و به سردار زینالدین، فرمانده لشکر 17 و بعد به فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 17، امیرحسین ندیری رسیدم. این دو بزرگوار هم عروج کرده بودند. گشتم و گشتم تا پاکنژاد را پیدا کردم که ندیری را استاد و مرشد میخواند. باید میدیدم که دیگران درباره پاکنژاد چه میگویند. شنیدههایم کتابی دیگر شد. توانستم اعتمادش را جلب و زبانش را باز کنم. «حاج محمود پاکنژاد» نمونهای است از میان صدها نیروی رزمنده اطلاعات ـ عملیات لشکر 17 قم که نقشی بیبدیل در تاریخ دفاع مقدس داشتهاند و چنان همراه با همرزمانشان خوش درخشیدند که هرچه بیشتر برای شناختشان تلاش کردم تشنهتر شدم.
هدفم از نگارش این اثر به اشتراک گذاشتن لذت تشنگیام در فهم بخشی از تاریخ پرافتخار کشورم بوده و هست تا نسلی را معرفی کنم که در حفظ ایران اسلامی مؤثر واقع شدند.
کار نوشتن کتاب «سکوت شکسته» چه مدت طول کشید؟
کمتر از یک سال از اولین مصاحبه تا اتمام کتاب طول کشید. این اثر، بدون سفارش نهادی خاص، توسط ناشر خصوصی در قالب قراردادی سنگین منتشر شد و خوشبختانه در زمانی کوتاه به چاپ چهارم رسید.
خاطراتی که از دوران دفاع مقدس منتشر شده و آثاری که تحت عنوان فرهنگ جبهه فراهم آمده، چقدر میتواند بهعنوان مواد خام برای خلق آثار بزرگ و ماندگار مورد استفاده نسلهای بعد قرار گیرد؟
بیان خاطره در سطح عمومی، نزدیکان و خویشاوندان مورد قبول است، اما خاطره را برای ارائه در جامعه فرهنگی نمیپسندم و بهنظر من برای اینکه بتوانیم با جامعه هدف ارتباط برقرار کنیم باید از مسیر داستان وارد شویم، زیرا مخاطب در خاطره با یک روایت رها در میان آسمان و زمین مواجه است. شاهد این ادعا چاپ کتابهای متعدد در حوزه دفاع مقدس هست که معمولا در شمارگان زیر هزار متوقف شده است.
بهعنوان مثال کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد»، نوعی خاطرهنگاری است، ولی نویسنده کتاب از پالایشگاه ذهن خود روایت را گذرانده و از این طریق به دنبال تأثیرگذاری است و موفق هم بوده است.
همچنین خانم حسینی در کتاب «دا» به شدت دخل و تصرف کرده و کتاب هم مطرح شد. بهنظر من نویسندهای که به اندیشه و فهم لازم از جنگ دست یافته، آنرا در سطح جهان شناخته و به بلوغ فکری رسیده، اگر دستش باز باشد میتواند دفاع مقدس را به جهان بشناساند.
گاهی اصلا مشخص نیست متن قرار است چه بخشی از سؤال مخاطب را درباره جنگ جواب دهد و گروه مخاطب چه کسی است و با این حال ادعای بزرگی وجود دارد که مخاطب این کتاب همه هستند و این اولین و بزرگترین اشتباهی هست که در این حوزه رخ داده است؛ یعنی عدم هدفگذاری و وقتی هدفگذاری نمیکنیم، کار بعدا به رمان و فیلمنامه نمیانجامد. بخاطر اینکه همه زوایای شخصیت معرفی نشده و همه چیز ابتر است و وقتی پژوهشگر به این مواد خام مراجعه میکند، در میان راه کم میآورد، چون پاسخش را نمیدهند یا حتی اگر کار با سفارش انجام شود، آبروی کارگردان، نویسنده، تولیدکننده به مخاطره میافتد و شخصیت کشف نمیشود، چون هدفگذاری اتفاق نیافتاده؛ یعنی کار برای انجام بوده نه با هدف، بنابراین باید شخصیت را به درستی معرفی کنیم.
بهنظر شما چه نکاتی را باید در تنظیم خاطرات رزمندگان لحاظ کرد؟
جنگ تحمیلی از نظر زمانی سه مقطع متفاوت دارد. یکی مقطع شروع جنگ است که تکنیک و تاکتیکها در این مرحله بسیار ساده است. مقطع دوم که هر دو طرف دچار تحولاتی میشوند و خود را برای جنگ پیچیدهتر آماده میکنند و در مقطع سوم جنگ تخصصی میشود. بهعنوان فردی که در نیمه دوم جنگ حضور داشتهام و در این حوزه قلم میزنم، معتقدم نوشتن در این زمینه نیازمند پژوهش، تحقیق و آموزش است و بین میرزابنویس بودن و نویسنده جنگ تفاوت قائل هستم و بهنظر من کسی که میخواهد از جنگ تحمیلی بنویسد باید حتی جنگ جهانی اول و دوم را خوب بشناسد.
نظر شما