استاد، من اگر اثباتی را بخوانم و نفهمم خودم از نو اثباتش میکنم.
متن این شماره قاب روایت به شرح زیر است:
«اثبات یک قضیه در ریاضی کاری مهم و دشوار است. ساختمان ریاضیات را همین تعاریف و قضایا شکل میدهند و مرتفع میسازند. ریاضیدانان با استفاده از تعاریف و قضایای قبلی برای اثبات یک قضیه به استدلال مینشینند. استاد مجرّب ریاضی این همه را میدانست، بنابراین دانشجویان را به خواندن قضایا، فهم آنها و الگوپذیری از شیوه استدلالشان ترغیب میکرد.
یکبار از یکی از دانشجویانش خواست تا قضیهای را در جبر بخواند و اثبات آن را برای سایر دانشجویان بیان کند. قضیه دشوار بود و اثباتش طولانی. یکی دو جلسه گذشت تا سرانجام دانشجوی جوان اثبات قضیه را مکتوب تقدیم استاد کرد. اثبات او در کتاب نبود، کوتاهتر بود و زیباتر. استاد پرسید: «این را از کجا آوردهای؟» و او با همان لهجه کرمانی دوستداشتنیاش گفت: «استاد، من اگر اثباتی را بخوانم و نفهمم خودم از نو اثباتش میکنم.» استاد این دانشجو را که ذهن زیبای ریاضی و اعتمادبهنفسی ستودنی داشت، چنان دوست میداشت که او را به کارهای علمی مهمتری ترغیب و راهنمایی کرد. آن استاد دکتر مهدی بهزاد و آن دانشجو مهدی رجبعلیپور بود که اکنون از استادان نامآور در علم ریاضی است.
لینک مرتبط:
https://takrim.bmn.ir/fa/1649
نظر شما