«مترجم کتاب در چنگال کابوس، سی روز در محاصره کرونا»، معتقد است این کتاب، با بیان روزمرگیها، به دنبال تپش زندگی در دوره کروناست.
جان دوست تاکنون ۱۳ رمان، دفتر شعر، اثر ادبی و اثر تحقیقی را به زبان کردی و عربی به رشته تحریر درآورده که دو رمان او به زبان عربی است. چند رمان و اثر او از زبان کردی و یا عربی به زبانهای گوناگون از جمله اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه شده است. خوانندگان فارسی زبان تاکنون فقط با یکی از رمانهای عربی این نویسنده آشنا هستند. این اثر را که سه گام تا زندگی نام دارد، عظیم طهماسبی به فارسی برگردانده و مورد استقبال خوب خوانندگان قرار گرفته است.
فاروق نجمالدین درباره کتاب در چنگال کابوس، سی روز در محاصره کرونا، چنین شرح داد: این کتاب متاثر از حادثه شیوع و همهگیری کروناست، نویسنده، رماننویسی است که با موقعیت عجیبی روبهرو شده و میداند سبک زندگی خودش و همه جهان را تغییر خواهد داد. بنابراین احساس میکند همه چیز را باید کنار بگذارد و روزنوشتی را بنگارد و هر چه میبیند را یادداشت کند، طبیعی است که این فرد با پیشینه رماننویسی، میخواهد با همان سبک و سیاق کار کند.
این مترجم اضافه کرد: جان دوست، نویسنده اهل کوبانی و کردتبار است و حدود ۲۰ سالی میشود در آلمان اقامت دارد. همه بخشهای زندگیاش از کودکی تا مهاجرت و مواجههاش با جامعه اروپایی، در نگارش این کتاب تاثیر گذار بوده است. او به هر مسالهای که برمیخورد، به واکاوی خود میپردازد، خاطراتی از کودکیاش به ذهنش میآید و یادداشتهایش آغاز میشود، اینگونه ما با وجوهی از کردهای کوبانی آشنا شویم، نکتههایی که خوانندگان چه عربیزبان و چه فارسیزبان کمتر با آن آشنا هستند.
در چنگال کابوس، یک اثر چند وجهی با سبکهایی گوناگون است
وی با اشاره به دیدگاه اجتماعی نویسنده در کتاب گفت: مسئله اصلی کتاب کروناست و جامعهای که در آن حضور دارد، کتاب درباره سی روز نخست شیوع کروناست و نویسنده بارها تعجب میکند جامعه منظم و دقیق آلمان و فروشگاههای آن، نسبت به الکل و مواد شوینده و لوازم بهداشتی و مواد غذایی، واکنشهای متفاوتی نسبت به گذشته دارند.
نجمالدین، در چنگال کابوس را حاصل نخستین مواجهه با کرونا دانست و افزود: این کتاب آغاز همهگیری را در نظر گرفته است، یعنی مواجهه نخست با این ویروس است. این تجربه زمانی است که همه را وحشت گرفته بود و این تجربه جالبی برای همه مردم جهان است.
وی این کتاب را دارای سه وجه متمایز دانست و ادامه داد: نخست مواجهه با کرونا داریم، وجه دوم از خود او و درباره جامعه کردها و مردم سوریه است که انعکاس آن خود به خود بر کار او چیره میشود، وجه سومی هم هست که در حوزه مسائل اجتماعی یا سیاسی جای میگیرد که آیا وسایل ارتباط جمعی در این زمینه نقشی بازی میکنند؟ و پاسخ میدهد که بله. او وارد موضعگیری اجتماعی و سیاسی هم میشود و میتوانم بگویجانمایه رمانتیک و داستانی را در تک تک خاطرات او میبینید، این اثر یک خاطرهنویسی و خود زندگینامه است که مقاله یا جستارنویسی هم در آن راه دارد، خود او در اواخر نوشتهاش از تداخل سبکها شکایت میکند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا دیدگاه غربت که همیشه در آثار جان دوست وجود دارد، در این کار هم دیده میشود، گفت: بله به طور مشخص در برخی روزنوشتهایش، به این موضوع میپردازد. حتی از آب و هوای اروپا گلایه دارد و حتی در مصاحبههایش هم این نگاه دارد، گاه از آب و هوا، گاه از غربت، گاه از متن جامعه گلایه دارد. زمانی که میگوید در جامعه اروپا مجبور به کار شده و حتی بیان این نکته که شرکتهای اشتغالیابی، نوعی بردگی کشیدن را ترویج میکنند و حتی کتاب دیگری درباره این موضوع دارد.
نجمالدین اضافه کرد: در چنگال کابوس، با نگاه نویسنده به مطالبی در اعتراض به در چنگال زندگی بودن، تبدیل شده است، البته نگاه او مأیوسانه نیست، میخواهد این سوال را پاسخ بدهد که چگونه در چنگال زندگی، زیست کنیم و این روند را ادامه بدهیم. وجه دیگر این کتاب تپش زندگی است. این یک کتاب ساده است و مخاطب آن همین مخاطب عامی است که همان تجربه را داشته است اما نویسنده سعی کرده با عمق بیشتری وارد ماجرا شود و تجربهاش را با انتقال به دیگران، ماندگار کند.
نجم الدین درباره آثاری که در حوزه ادبیات عربی ترجمه کرده است، گفت: درباره ترجمه از دهه ۸۰ آغاز کردهام، در راس کارهایم دو اثر نمایشنامه از غسان کنفانی را ترجمه کردم که یکی در نام دارد و دیگری پلی به سوی ابدیت، خصوصا نمایشنامه در، کار عمیقی است و جنبههای انسانگرایانه دارد و از اسطورههای جهان عرب، به ویژه اسطوره شداد وام گرفته است. اکنون هم در صدد هستم که نمایشنامه دیگری را از او ترجمه کنم که به صورت مجموعه آثار نمایشی غسان کنفانی، منتشر شود.
وی درباره کتاب تولد یک اهریمن که درباره داعش است نیز گفت: این کتاب توسط یک ژورنالیست مشهور جهان عرب به نام عبدالباری عطوان، نوشته شده و حوزهای سیاسی دارد، حوزه تخصصی خودم که جامعهشناسی خواندهام، مقولات اجتماعی است و در این زمینه کتابی با عنوان جایگاه نقد در نهضتهای تجددخواه جهان عرب با نگاهی به نظریههای مدرنیته و پسامدرنیته را انتشارات علمی و فرهنگی زیر چاپ دارم که دو سال از تحویل آن به ناشر میگذرد. این یک کتاب دانشگاهی است که درباره نظریهها صحبت و استفاده از آن در بررسیهای اجتماعی را بازگو میکند.
***
در بخش از کتاب در چنگال کابوس میخوانیم:
روز، به نیمه رسیده اما هنوز گیج و گنگم. هیچگاه این احساس را بدین گونه تجربه نکرده بودم. انگار کرۀ زمین از ساکنانش به کلی تهی شده و من تنهای تنها ماندهام. میگردم تا دستکم یک نفر را پیدا کنم و با او همکلام شوم. میگردم و میگردم اما این خلأ تمامی ندارد. دارم فقط دور خودم میچرخم. اتفاقی سرنوشتساز رخ داده. ریتم زندگی انگار به هم خورده. آن آواز همیشگی انگار از نت معمولیاش خارج میزند؛ آوازی که دم به دم بر سر زبانها جاری بود و بشر به آن عادت کرده بود. زندگیها ... جنگها ... زاد و ولدها و مسافرتها ... همه و همه با همین آواز تنظیم شده بود. این ویروس ناشناخته اما یکباره از راه رسید و گویی یک کاسه رنگ به تابلوی زندگی بشر پاشید. حالا دیگر تمام اخبار جهان تحت تأثیر این ویروس قرار گرفته. به راستی نمیدانم که این رنگ آیا تابلو را به تمامی خواهد پوشاند و یا اینکه فقط لکههایی زشت، اینجا و آنجای آن باقی خواهد گذاشت؟! کسی چه میداند. بسا که این افزودنی لعنتی بر زیبایی این تابلو بیافزاید!!
به هر روی اما آلاچیق ترس، به تدریج سایههایش را بر چهرهها گستردهتر ساخته. چشمها سوسو میزند. نگاهها اصلاً شباهتی به نگاههای پیشین ندارد. رفت و آمد اتومبیلها و جنب و جوش مردم در خیابانها و مراکز خرید آشکارا تغییر کرده. ریتم زندگی انگار شتاب گرفته ... نه، خیلی تند شده... هر کس میخواهد کارش را شتابزده به سرانجام برساند و فوراً به خانه بازگردد. گویی توفانی سهمگین در راه است و دیدبانان حوادث غیر مترقبه مرتباً توصیه میکنند که در منازلتان بمانید...
نظر شما