رمان «شاید سرنوشت این طور نوشت» نوشته مینا فتحی روانشناس و مترجم آثار روانشناسی منتشر شد.
او در کالیفرنیای امریکا ساکن است و رمان «شاید سرنوشت این طور نوشت» نخستین رمان بلند اوست. به گفته خود نویسنده او، در این رمان احساسی اجتماعی و عاشقانه، دو جریان فکری اجتماعی رایج در جامعه، یعنی سنتگرایی پوشالی و تفکر منطقی، به موازات یکدیگر، با هم مقایسه و به چالش کشیده میشوند.
این رمان بیانگر این است که چگونه این دو جریان اصلی، قوی و درهم تنیده در بطن جامعه میتوانند روی یکدیگر تأثیرات فاحش بگذارند و همچنین از یکدیگر اثر پذیرند. او به عنوان فردی که خود را معتقد به واقعگرایی صرف میداند و روش مشاورههای خود را براساس نگاهی واقعگرایانه هدایت میکند، آغاز کتابش را با متنی ساده و شعرگونه از خودش تحت فحواي «همين است که هست» آغاز میکند که به گفته خود او، نه براساس نگاهی منفعل، بلکه مطابق با الگوی نظام فکری برخورد و رویارویی با جریانات و اتفاقاتی است که در طول زندگی با آن مواجه میشویم و گاه هیچ کنترلی بر آن نداریم.
این نویسنده و روانشناس بر این باور است که در زندگی، چه زشت چه زیبا، گاه چارهای جز این نداریم که بپذیریم همین است که هست و با آن مانند کودکمان برخورد کنیم. او میگوید نخستین رمان بلندش را به قلمی هر چه سادهتر و خودمانی نوشته است تا بتواند با مخاطبان هر چه بیشتری ارتباط برقرار کند.
در بخشی از این رمان میخوانیم: «ثریا همچنان ساکت بود. چند دقیقه دیگر گذشت و سرانجام پشتش را به مادرش کرد و شب بخیر گفت. پوراندخت خانم که گویی تکلیفش روشن شده بود، از جایش برخاست و قبل از اینکه اتاق را ترک کند، دوباره ادامه داد: ثریا ازدواج با آأم اشتباه عمر آدم را تباه میکند... با ایشالا ماشالا که نمیتوان خوشبخت شد...»
این رمان از سوی انتشارات کتابسرای میردشتی در 1000نسخه و در 438صفحه منتشر شده است.
نظر شما