پنجشنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۷ - ۱۲:۴۷
نگاهي به زندگي و آثار نجيب محفوظ

نجيب محفوظ صاحب جايزه نوبل ادبيات در سال 1988 اولين كسي است كه نوبل را براي زبان عربي و خاورميانه به ارمغان آورد.اما به دليل بيماري اش نتوانست در مراسم اهدا جايزه اش شركت كند._

خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) محمد علي علومي:نجيب محفوظ كه به دليل بيماري نتوانست در مراسم دريافت جايزه نوبل شركت كند، در متني كه براي اين مراسم ارسال كرد خود را اين گونه معرفي كرد: «من فرزند دو تمدني هستم كه در زماني خاص در طول تاريخ با هم امتزاج شادمانه اي داشته اند. اولين تمدن كه هفت هزار ساله است تمدن مصري است؛ و دومين تمدن كه هزار و چهارصد ساله است تمدن اسلامي است...» و در ادامه سخنش براي اين كه تمدن اسلامي را معرفي كند اين گونه ميگويد: «براي معرفي تمدن اسلامي من در مورد نحوه ايجاد يك اتحاد بين همه بشريت برمبناي آزادي، برابري و بخشش تحت قيموميت خدا صحبت نمي كنم، يا در مورد عظمت پيامبرش صحبت نمي كنم يا ... بلكه تنها به اين نكته اشاره مي كنم كه در يك نبرد پيروزمندانه در مقابل بيزانتين، مسلمانان اسراي جنگي را با تعدادي كتاب در زمينه فلسفه، پزشكي و رياضيات كه بازماندهی يونان باستان بود مبادله كردند و اين نكته را معرف روح انساني ميدانم.

***
نجيب محفوظ سال 1911 در قاهره ديده به جهان گشود. درسال 1935 از دانشگاه قاهره در رشته فلسفه فارغ التحصيل شد.  نويسندگي را از سن 17 سالگي آغاز كرد و اولين رمان او سال 1939 منتشر شد.

رمانهاي سه گانه او درباره قاهره (Cairo trilogy) از كارهاي معروف محفوظ است. اين كتابها به ترتيب بينالقصرين(Palace Walk) ، قصرالشوق (Palace of Desire) و السوكريه (Sugar Street) نام دارند.

نام كتابها برگرفته از نام خيابانهايي در قاهره است، كه محفوظ كودكي و جواني خود را در آن به سر برده است. محفوظ نوشتن اين كتابها را در سال 1956 آغاز كرد. او رمان هاي سه گانه را از بهترين كارهاي خود مي داند.



مترجم كتاب بينالقصرين به فارسي، م. ح. پرنديان، داستان را حاوي پيام فلسفي مي داند. 

پرنديان در پيشگفتاري كه در ابتداي نسخه فارسي كتاب آمده مي گويد: «محفوظ در لايه هايي از جريان داستان و بيان حالات دروني اشخاص نظريات فلسفي خود را نسبت به جنبه هاي مثبت و محرك عقايد و اخلاق سنتي در زندگي افراد خانواده و در ارتباط فرد با جامعه و جريانهاي سياسي به صورت ظريف بيان مي كند؛ در عين اين كه تاثيرات منفي مذهب قشري و خالي از تفكر را كه به نتايج غيراخلاقي و ضدانساني مينجامد  به طرق مختلف، از جمله طنز، به نقد مي كشد. لذا اين رمان يك داستان خالي از پيام فلسفي نيست». او اين كتاب را در فارسي «گذر قصر» نام نهاده است.

محفوظ در آگوست سال 2006 در نتيجه حمله قلبي در بيمارستاني در قاهره از دنيا رفت. هرچند پيش از آن او از بيماريهايي مانند زخم معده، بيماريهاي كليوي و  قلبي رنج مي برد. براي او مراسم تشییع نظامی -در حد مراسمی که برای روسای جمهور برگزار می شود برگزار کردند.

در ادامه نگاهي به كتاب گذر قصر داريم. در تمجيد از اين كتاب مطالب فراواني بيان شده است. به عنوان مثال كارشناس ادبي روزنامه اينديپندنت، فيليپ استوارت، كه مترجم برخي كتابهاي محفوظ به انگليسي هم هست معتقد است: «در ادبيات جهاني اثري نظير گذر قصر به وجود نيامده است، همان طور كه درباره بعضي كتابهاي تولستوي، فلوبر و پروست نيز مي توان همين نظر را متذكر شد».

گذر قصر رماني است كه زندگي يك خانواده سنتي مصري را در فاصله سالهاي 1917 تا 1919 در قاهره به تصوير مي كشد. شخصيتهاي اصلي داستان افراد اين خانواده هستند. محفوظ داستان را با مادر خانواده، امينه، آغاز مي كند. او كه هميشه در خانه است كاملا مطيع همسر خود است و وظيفه خود مي داند كه به همسرش بگويد: «نظر من همان نظر شماست. من از خودم هيچ نظري ندارم». پدر خانواده يا همان السيد احمد عبدالجواد كه مغازه دار است  شخصيتي دوگانه دارد. او در  خانه سعي مي كند همواره حرمت و برتري خود را حفظ كند و با ايجاد قوانين سختگيرانه و سنتي سعي در كنترل خانواده خود دارد. اعضاي خانواده براي رهايي از خشم او معمولا به دروغهاي مصلحت آميز پناه مي برند و او را در جريان همه امور قرار نميدهند. اگرچه او ظاهرا يك مسلمان متعهد است، ولي ابايي از  عياشي و هوسراني ندارد. ميهماني هاي شبانه با دوستان نزديك برنامه هر شب او ست و شبها دير وقت به خانه برميگردد. درعين حال او از
خانواده اش توقع دارد كه اخلاق را به صورت جدي تري اجرا كنند. براي او قابل تصور نيست كه دختر و همسرانش بدون اجازه يا همراهي او از خانه خارج شوند. مثلا هنگامي كه امينه در غياب همسرش تصميم مي گيرد به زيارتگاهي در نزديك خانه شان كه همواره آرزويش را داشت برود يكي از فاجعه‌هاي داستان اتفاق ميفتد. امينه در راه بازگشت از زيارتگاه تصادف ميكند و در نتيجه همسرش از اين ماجرا مطلع مي شود. در ازاي اين بي آبرويي كه امينه براي خانواده به بار آورده (به زعم همسرش)، السيد احمد عبدالجواد او را به خانه مادرش مي فرستد.

در اين خانواده پنج فرزند وجود دارند. بزرگترين پسر، ياسين، حاصل ازدواج قبلي السيد احمد است. ياسين مانند پدرش اهل هوسراني است و هنگامي كه از شخصيت پدرش در خارج از خانه آگاه مي شود خوشحال ميشود، چون آن همان زندگي است كه او به دنبالش بود. فهمي پسر دوم خانواده دانشجوي حقوق و فردي متعهد و جدي و علاقمند به سياست است و بيش از همه درگير مبارزات مليگرایانه بر ضد استعمار انگليس است و نهايتا در اين راه جان خود را از دست مي دهد. كمال پسر كوچك خانواده است كه با رفتارهاي كودكانه خود ميتواند از شر بعضي سختگيري هاي پدر در امان باشد. خديجه و عايشه دختران خانواده هستند. هنگامي كه داستان آغاز ميشود خديجه بيست ساله و عايشه شانزده ساله اند. عايشه زيبا و امكان بيشتري براي ازدواج دارد. يكي از مشكلات خانواده اين است كه خديجه هنوز ازدواج نكرده و شايسته نيست كه دختر كوچكتر اول ازدواج كند. هر چند نهايتا اين سنت به هم ميخورد و عايشه زودتر ازدواج ميكند.

دختران در انزواي كامل زندگي مي كنند. آنها به مدرسه نمي روند و نميتوانند در مكانهاي عمومي حاضر شوند. والدين آنها مفتخر هستند كه هيچ مردي دختران آنها را نديده است چون در همان سنين كودكي مدرسه را ترك كردند. زندگي دختران كاملا در خانه مي گذرد و آنها در كارهاي خانه به مادرشان كمك ميكنند و منتظر بزرگترين آرزويشان يعني ازدواج اند. اين در حالي است كه خانواده‌هاي ديگر به دخترانشان اجازه ميدهند كه وارد جامعه شوند ولي در خانواده آن ها اين امر قابل تصور نيست. مثلا ياسين كه ازدواج كرده يكبار غروب با همسرش به بيرون ميروند. اين كار باعث خشم جواد ميشود و اين كار را باعث بي آبرويي خانواده ميداند.

ياسين كه با دختر يكي از دوستان السيد احمد ازدواج كرده زندگي خوبي ندارد. ياسين كه فرد مسئوليت پذيري نيست از زندگي مشترک خسته شده است. او آدمي است كه از خطاهاي خود توبه نميكند چون نگران است كه دعاهايش اجابت شود و تبديل به آدم زاهدي شود كه علاقه اي به لذت بردن از زندگي ندارد و در آن صورت زندگي براي او بي معني مي شود. همسر او زينب در خانه پدري آزادي بيشتري داشت. اگرچه بعد از يك ماه زندگي در خانه السيد احمد او هم مانند ديگر افراد خانواده مطيع شده بود، ولي نميتوانست هر چيزي را تحمل كند. رفتار ياسين براي او غيرقابل تحمل مي شود .


در داستان نيروهاي سركش خارجي كه شامل ائتلاف استراليا و انگليس اند همواره حضور دارند. نيروهاي انگليسي در مقابل در خانه جواد اردوگاه‌هايي تشكيل داده اند تا اعتراضاتي را كه در سراسر قاهره گسترده شده را سركوب كنند. هر چند همه افراد خانواده از انگليسيها بيزار هستند، ولي واكنشهاي متفاوتي نسبت به اين قضيه دارند. مثلاً كمال با سربازان رابطه دوستي برقرار مي كند، اما ديگر اعضاي خانواده از اين سربازها در هراس هستند. ياسين هم احتمالا مانند بقيه مصريها از انگليسيها بيزار است، ولي در درون براي آنها احترامي قائل است، طوري كه تصور مي كند آنها تافته جدابافته از ساير بشريت هستند.

«گذر قصر» زندگي يك خانوادهی سنتي مصري را به تصوير مي
كشد. تمركز داستان  روي اعضاي خانواده جواد است و شخصيتهاي ديگر مانند دختر همسايه، دوستان نزديك السيد احمد و غيره نقش اساسي ندارند. اين تمركز به گونه اي است كه حتي وقتي دختران از خانه ميروند شخصيتهاي ثانويه پيدا ميكنند. نقش هر كدام از اعضاي خانواده به خوبي ايجاد شده است. كمال كه دنيا را از زاويه يك كودك مي بيند، ياسين كه به فكر عياشي است، فهمي كه اهل سياست است و...


اين خانواده به‌خوبي توسط محفوظ ارائه شده است، هر چند تصور اين كه همه خانواده تا حد زيادي مطيع او هستد سخت است. گذر قصر داستاني نيست كه در آن وقايع زيادي به سرعت اتفاق بيفتند. داستان به آرامي جريان دارد و تصوير خوبي از يك جامعه‌ي در حال تغيير در آن ارائه مي شود. 

آثار ديگري كه از نجيب محفوظ ترجمه شده اند عبارتند از:

• مصر القديمة/ مصر باستان/ ۱۹۳۲
• همس الجنون/ نجوای دیوانگی/ ۱۹۳۸
• عبث الأقدار/ شوخی سرنوشت/ ۱۹۳۹
• رادوبيس/ رادوبیس، دلداده فرعون/ ۱۹۴۳
• كفاح طيبة/ جنگ طیبه/ ۱۹۴۴
• خان الخليلي/ خان خلیلی/ ۱۹۴۵
• القاهرة الجديدة/ قاهره مدرن/ ۱۹۴۶
• زقاق المدق/ کوچه مدق/ ۱۹۴۷
• السراب/ سراب/ ۱۹۴۹
• بداية ونهاية/ آغاز و انجام/ ۱۹۵۱
• ثلاثية القاهرة : سه داستان از قاهره
• بين القصرين/ میان دو کاخ/ ۱۹۵۶
• قصر الشوق/ کاخ آرزو/ ۱۹۵۷
• السكرية/ مستی/ ۱۹۵۷
• اولاد حارتنا/ بچه‌های محلهٔ ما/ ۱۹۵۹
• ليلة القدر/ شب قدر/ ۱۹۵۹
• اللص والكلاب/ دزد و سگ‌ها/ ۱۹۶۱
• السمان و الخريف/ بلدرچین و پاییز/ ۱۹۶۲
• دنياالله/ دنیای خدا/ ۱۹۶۲
• الطريق/ راه/ ۱۹۶۴
• الشحاذ/ گدا/ ۱۹۶۵
• بيت سيء السمعة/ ۱۹۶۵
• ثرثرة فوق‌النيل/ شناور بر روی نیل/ ۱۹۶۶
• ميرامار/ میرامار/ ۱۹۶۷
• خمارة القط الأسود/ شراب‌خوار میکدهٔ گربه سیاه/ ۱۹۶۹
• تحت المظلة/ زیر خیمه/ ۱۹۶۹
• شهر العسل/ ماه عسل/ ۱۹۷۱
• المرايا/ آیینه‌ها/ ۱۹۷۱
• حكاية بلا بداية ولا نهاية/ داستانی بدون آغاز و پایان/ ۱۹۷۱
• الجريمة/ جنایت/ ۱۹۷۳
• الحب تحت المطر/ عشق در باران/ ۱۹۷۳
• الكرنك/ کرنک/ ۱۹۷۴
• حكايات حارتنا/ بچه های محله ما/ ۱۹۷۵
• قلب‌الليل/ شب گرد/ ۱۹۷۵
• حضرة المحترم/ آقای محترم (حضرت والا)/ ۱۹۷۵
• ملحمة الحرافيش/ فتنه حرافیش/ ۱۹۷۷
• الشيطان يعظ/ موعظه شیطان/ ۱۹۷۹
• الحب فوق هضبة الهرم/ عشق بر روی آستانهٔ هرم/ ۱۹۷۹
• عصر الحب/ زمان دوستی/ ۱۹۸۰
• أفراح القبة/ در اوج شادی/ ۱۹۸۱
• ليالي ألف ليلة وليلة/ شب های هزار و یک شب/ ۱۹۸۲
• الباقي من الزمن ساعة/ یک ساعت باقی مانده/ ۱۹۸۲
• رأيت فيما يرى النائم/ ۱۹۸۲
• أمام العرش/ پیشوای آسمان/ ۱۹۸۳
• رحلة ابن فطوطة/ سفر ابن فطوطه / ۱۹۸۳
• التنظيم السري/ تنظیم سری/ ۱۹۸۴
• العائش في الحقيقة/ ۱۹۸۵
• يوم مقتل الزعيم/ روزی که بزرگ قوم کشته شد/ ۱۹۸۵
• حديث الصباح والمساء/ حکایت روز و شب/ ۱۹۸۷
• صباح الورد/صبح گل سرخ/ ۱۹۸۷
• الفجر الكاذب/ فجر اول/ ۱۹۸۸
• قشتمر/ ۱۹۸۸
• أحلام فترة النقاهة/ رؤیای دوران بهبودی/ ۲۰۰۴

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها