گفتوگوی ایبنا با كتاب «آموزههای زردشت و فلسفه دین پارسی»
دانشگاههای ایران به زردشتیگری با رویکرد متدولوژیک نگاه نمیکنند
مترجم کتاب «آموزههای زردشت و فلسفه دین پارسی»، معتقد است در محیطهای آکادمیک ما یعنی در دانشگاههای ایران همچنان به موضوع زردشتیگری از دیدگاه یک دین یا اسطورهشناسی و با رویکردی متدولوژیک به این ماجرا نگاه نمیکنند، بلکه بیشتر از دیدگاه زبانشناختی به مسأله میپردازند.
موضوع آموزههای زردشت از دیرباز یکی از سرفصلهای محبوب فیلسوفان و دانشمندان غرب و شرق بوده است، به طوری که از فیلسوفان یونان باستان گرفته تا دانشمندان جهان اسلام و محققان وزین جهان غرب همه و همه همواره به فلسفه و چیستی این دین توجه خاصی داشتهاند و در این باره نوشتههای فراوانی تدوین کردهاند.
کتاب آموزههای زردشت و فلسفه دین پارسی توسط اس.ا. کاپادیا و ترجمه اورمزد گلیاری در 120 صفحه به چاپ رسیده و موضوعاتی مانند یکتاپرست در برابر مشرک، سقوط و مهاجرت، روح طبیعت، آفرینش، ثنویت، نیک و شر، احکام طهارت، زناشویی، فرشتگان مقرب، درباره زندگی پس از مرگ، قانون اهورامزدا، بخشیدن گناه، نیایش برای پاسداشت و غیره از جمله مواردی است که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
در قسمتی از متن کتاب آمده است: در فرگرد سوم ونديداد يكی از پنج چيزی كه بيشتر از هر چيز نزد خداوند خوشايند است اين است كه مرد مقدس برای خود منزلی بسازد و به همراه همسر خويش برای خود فرزندانی مهيا كرده، آتشی برپا كند و گله ای گاو فراهم آورد. شوهر موظف است پيرو قوانين بهداشت باشد، شجاع باشد و خانواده خود را از هرگونه خشونتی از سوی بيگانگان محافظت كند و در امان نگه دارد، كوشا باشد، نيازهای ضروری زندگی را برای اهل خانه مهيا کند، بردبار، راستگو و پاكدامن باشد و شادی محفل خانوادگی خويش را تكميل كند. با اورمزد گلیاری، مترجم این اثر گفتوگویی انجام دادهایم تا معرفی بهتری از این مجموعه برای مخاطبان داشته باشیم که شرح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
زردشتیگری دینی است که کمتر به آن پرداخته شده است، چرا؟
وقتی میگوییم که کمتر به زردشتیگری پرداخته شده باید مشخص شود که در مورد کدام دوره صحبت میکنیم در دوران پس از اسلام و دوران آغازین بعد از دوره 200 ساله اول که فشار اعراب روی ایرانیان و فرهنگ ایرانیان زیاد بود، هیچ پردازشی نسبت به این موضوع اتفاق نیافتاد، ولی بعد از آن در دوران خلفا، محیطی به وجود میآید و حتی کتابهایی نوشته میشود مثل کتابهایی که به زبان پهلوی نوشته نوشته شده و این کتابها، نماد دین زرتشت هستند، اما بعدتر یعنی بعد از حمله مغولها به ایران و دوره خفقان که در ایران اتفاق افتاد و بعد از گریزی که ما انسانها مجبور شدیم به یک ریسمان محکمی برای آرامش چنگ بزنیم و آن عرفان اسلامی بود و از طرفی بسته شدن محیط فلسفی و دینی کشور، زردشتیگری کمی به گوشه رانده شد و در دوره صفویه و قاجاریه اوضاع بدتر میشود و در نهایت در اواخر دوره قاجاریه، آزادیهایی به وجود میآید و زرتشت را به عنوان یک دین آزاد میپذیرند، ولی قبلتر از آن زردشتیان اینقدر در گوشه بودند که باید در خارج از شهر زندگی میکردند، در اتفاقاتی مانند حمله افغانها به ایران، تعداد بسیاری از زردشتیها در محاصرههایی که افغانیها انجام میدادند را به شهر راه ندادند و کشته شدند.
اساساً در زمانهای قدیم، نیازی دیده نمیشده که زردشتیگری به عنوان یک دین، مورد بررسی قرار گیرد، البته دانشمندانی مثل سهروردی و ابن نمین تحقیقاتی در این زمینه انجام دادهاند، اما مردم تمایل چندانی به تحقیق و بررسی در این زمینه نداشتند، بعد از اینکه مستشرقین درمورد دین زردشتی تحقیق کردند، کم کم مردم ایران بیشتر با این موضوع آشنا شدند، برای مثال در دوره قاجاریه وقتی که یک زردتشتی برای پرسیدن سؤالات مذهبی میخواست از مرکز ایران به تهران بیاید، ترجیح میداد از طریق راه دریایی به هندوستان برود و از آنجا طلب دانش کند تا اینکه به تهران بیاید و عدم آرامش و امنیت در کشور هم موجب شد تا موارد جانبی به حاشیه رود، اما امروزه به زردشتیگری بیشتر توجه میشود، یعنی عموم ایرانیان و مسلمانان که دین برتر هستند این صعه صدر را پیدا کردند و توجیه شدند که میتوانند درمورد ادیان دیگر صحبت کنند، بدون اینکه تبلیغی درمورد آن دین انجام دهند.
اساساً ما ماهیت یک دین را از دیدگاه آکادمیک بررسی میکنیم و بعد از آن کم کم به روشیگری پرداخته میشود، اما در محیطهای آکادمیک ما یعنی در دانشگاههای ایران همچنان به موضوع زردشتیگری از دیدگاه یک دین یا اسطورهشناسی و با رویکردی متدولوژیک به این ماجرا نگاه نمیکنند، بلکه بیشتر از دیدگاه زبانشناختی به مسأله میپردازند؛ وقتی در ایران وارد دانشگاه شوید و بخواهید رشته فرهنگ و زبان باستانی ایرانی که تقریباً تنها رشتهای که به دین زرتشت میپردازد را تحصیل کنید، متوجه میشوید که فقط موضوع زبانشناسی تدریس میشود، بنابراین نتیجه میگیریم که امروز هم به این دین پرداخته نمیشود و طبق سیاستگذاریها دانشگاهها بیشتر به زبانهایی که مربوط به دین زردشت است میپردازد.
اساساً زردشتیشناختی در ایران وجود ندارد در حالیکه در خارج از کشور به این موضوع پرداخته میشود و سوسیانیست در خارج از کشور یک رشته دانشگاهی است، اما در ایران مورد توجه قرار نمیگیرد و باید از اساتیدی که این رشته را در دانشگاهها مدیریت میکنند، سؤال کنیم که چرا ما زردشتشناس پروری نمیکنیم؟ چرا ما در دانشگاهها فقط به زبان میپردازیم؟ دانشجویان در دانشگاههای ایران در رابطه با زبان پهلوی، اوستایی و ادبیات مانوی تحصیل میکنند، اما درمورد اسطورهشناسی چیز زیادی نمیدانند و این خلأ وجود دارد و لازم است مسئولان درباره این موضوع پاسخگو باشند.
زردشتیگری بیشتر از زاویه مستشرقان بیان شده، مستشرقان به این آیین چگونه نگریستهاند؟
در این کتاب نگاهی که به دین زردشتیگری شده در حقیقت از درون دین است، یعنی به عنوان یک زردشتی به موضوع پرداخته شده، ولی با عینکی که مستشرقین به چشم ما گذاشتهاند، مستشرقین افرادی هستند که به صورت آکادمیک روی این موضوع تحقیق کردهاند و گره زبانی ماجرا را باز کردهاند. برای فهم دین زرتشت منابع مختلفی در دست داریم، برخی منابع دست اول است که به زبان اوستایی و پهلوی نوشته شده، یک سری منابع، دست دوم است که به زبانهای دیگری نوشته شده و در منابع دست دوم حتی فارسی را هم میتوانیم قرار دهیم، مثلاً میتوانیم از گوشه گوشه شاهنامه مواردی را پیدا کنیم و یک سری دیگر هم کتابهایی هستند که یونانیها یا دیگر محققان خارجی دوران باستان نوشتهاند.
کاری که مستشرقین درباره دین زردشت انجام دادند، این بود که آنها اوستا را به صورت آکادمیک و علمی ترجمه کردند، فارسی باستان به زبان پهلوی را خواندند و به خوبی ترجمه کردند و ماهیت و چیستی دین را برای اولین برای ما روشن کردند، به همین دلیل نقش بزرگی در شناخت دین زردشت دارند.
اگر ما درباره دین زردشت از موبدان ایرانی بپرسیم که خویدوده چه بوده؟ یا در رابطه با همین خویدوده از پارسیهای هند سؤال کنیم، ممکن است این جواب را بدهند که یعنی نیکی به خویشان، اما از لحاظ زبان شناسی و از منابع و متن اوستا، یعنی ازدواج با محارم که در دین زردشتی این موضوع وجود داشته، البته نمیخواهیم بگوییم که آنها گوشههای تاریک دین را به ما نشان دادهاند، اما حداقل بی طرف به موضوع نگاه کردهاند و امروز از نظر تحقیقات دانشگاهی کاملاً مشخص است که آنها در خیلی از موارد درست گفتهاند و بعد با مقایسه تطبیقی جایگاه و تأثیر دین زرتشت را بر دیگر ادیان پیدا کردهاند و این به صورت یک نگاه از مستشرقی به مستشرق دیگر رسیده است و مستشرق بعدی بیشتر تحقیق کرده و به جایی میرسیم که دانشمندی مثل کلن، تحقیقاتی انجام میدهد که واقعاً قابل توجه است.
شما در این کتاب نظریات برخی از مستشرقان را به عنوان منبع انتخاب کردید، این کار از چه روی صورت گرفته است؟
اینکه چرا ما نمیتوانیم از نظریات دانشمندان داخلی برای بررسی زردشتیگری استفاده کنیم، به این دلیل است که آنها معمولاً کارشان ترجمه است و تحقیق و تدبری نمیکنند و اطلاعات جدیدی ارائه نمیدهند، درباره کتاب «آموزههای زردشت و فلسفه دین پارسی»، انتخاب موضوعات بر اساس دادههای دانشمندانی است که ابتدا میزان مطالعه و آگاهی آنها بررسی شده سپس موضوعات انتخاب شده است.
کتاب بصورت کشکولوار تعدادی از مباحث را دربرگرفته، مبنای شما برای انتخاب موضوعات چه بوده است؟
وقتی به این کتاب نگاه میکنیم متوجه میشویم که یک مسیر خیلی سادهای را طی میکند و محورهایی که دارد شامل ماجرای تاریخی دین زردشت است، یعنی زردشت چگونه بوجود آمده در کدام منطقه و در زمان کدام پادشاه بوده و بعد تأثیر زردشت بر دین زمان خود را در نظر میگیرد، مثلاً در آن دوره چه ادیان دیگری وجود داشتند و ایرانیان به چه دینی اعتقادی داشتند و چرا؟ و بعد این دین را از دیدگاه تاریخی از ابتدا تاکنون دنبال میکند، در حقیقت شریعت این دین را دنبال میکند، یعنی گویی که دین زرتشت هم مانند اسلام و مسیحیت دارای شریعت است و این شریعت بیان میکند که در برابر چه رفتاری باید چه رفتاری انجام شود و آداب تطهیر و آداب زناشویی این دین را توضیح میدهد و در نهایت گزیدهای از کل متون زردشت را بیان میکند. در واقع این کتاب برای افرادی نوشته شده که زردشتی نیستند و میخواهند با این دین آشنا شوند.
چه تأثیراتی زردشت به عنوان یک دین پارسی بر دین اسلام گذاشته است؟
باید بپذیریم که حقیقتی به عنوان خداوند بوده و این حقیقت با انسانها در ارتباط است و به زبانها و در زمانهای مختلف به ما پیام داده و سعی کرده ما را به سمت خود فراخواند، ما نباید اینگونه به این موضوع نگاه کنیم که این ادیان بر هم تأثیر میگذارند، چون مبدأ یکی است، تشابهات خیلی زیادی بین این دو دین وجود دارد که ممکن است تصور کنید که این دینها بر یکدیگر تأثیر گذاشتهاند، اما این تشابهات بخاطر یکی بودن مبدأ اتفاق افتاده، مثلاً در زردشت فرشتگان هفتگانه داریم و در دین مسیحیت هم فرشتگان اعظم داریم و در دین اسلام هم فرشتگان چهارگانه را داریم، ولی ماهیت نهایی اینها بخاطر این است که موجودی وجود دارد که سزاوار ستایش است که یکی از این فرشتگان در دین زردشت، سروش است که در جهان آخرت تأثیر زیادی در دوران پس آمد انسانها دارد، اما در دنیای امروزی هم یک فرشته پیامآور خداوند وجود دارد که میتوان با جبرئیل مقایسه کرد، اینها فقط تشابهات است و به دلیل این است که ادیان از یک حقیقت مبدأ سخن میگویند.
البته فقط تشابهات نیستند و تناقض هم وجود دارد، مثلاً ماجرای یاریجویی اهورا مزدا از انسان برای مبارزه با اهریمن که همچین چیزی در ادیان ابراهیمی وجود ندارد، یعنی در ادیان ابراهیمی خداوند به عنوان قادر متعال در هرچیزی حد کمال است، اما در دین زردشت همچین چیزی وجود ندارد و در دین زردشت نیازی هم دیده نشده که وجود داشته باشد، چون مبدأ به وجود آمدن جهان، مبدأ هم آوردی اهریمن و اهورا مزداست، در حالیکه اساساً در اسلام شخصیتی نیست که بتواند با خدا به همآوردی بپردازد، چون مخلوق خداوند است، اما در دین زرتشت اهریمن مخلوق خداوند نیست، اهریمن موجودی است که بدون اینکه خداوند در به وجود آوردنش نقشی داشته باشد به وجود آمده، پس اگر کسی میخواهد بدنبال تشابهات باشد، باید بداند عدم تفاهم هم وجود دارد و این از جمله مباحثی است که میتواند موضوع رساله دکتری قرار بگیرد.
نظر شما