بیشتر قصاید دیوان حالت طی همکاری با هفتهنامه آیین اسلام سروده شده است. ترانهسازی نیز یکی دیگر از کارهای ذوقی حالت بود و با ترانههای فکاهی از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان انتقاد میکرد. نصرالله حدادی یادداشتی در این باره نوشته است.
فردوسی بزرگ، درباره کاهش شادی در میان مردم، چنین گفته است:
هر آن کس که گشت ایمن، او شاد شد
غم و رنج با ایمنی، باد شد
توانگرتر آن کو دلی، راد داشت
دِرَم گِرد کردن به دل باد داشت
چو خشنود باشی تن آسای شوی
وگر آز ورزی هراسان شوی
نه کوشیدنی کان برآرد به رنج
روان را به پیچاند از آز گنج
ز کار زمانه میانه گزین
چو خواهی که یابی بداد آفرین
همه ایمنی باید و راستی
نباید به داد اندرون کاستی
چو شادی بکاهی، بکاهد روان
خِرَد گردد اندر میان، ناتوان
شکلگیری شبکه نسیم (نشاط، سرگرمی، یادها و مسابقه) در میان خیل شبکههای سراسری و استانی، به منظور ایجاد شادی و نشاط در جامعه، نمیدانم تا چه حدی تاثیرگذار بوده و باعث شعف و شادی در میان مردم ما شده است؟ ولی میدانم آنچه که رضا رفیع و دوستانش تحت عنوان «قند پهلو» اجرا میکنند، برای امثال من جذاب بوده و هست، اما برای نسل کم حوصله امروز، آیا اینگونه دستکاری در اشعار و یا طنازی، مثل نسل ما، خاطرخواه و جاذبه دارد؟ در میان خیل جراید و مطبوعات، کمتر شاهد طنز و طنازی هستیم و نسل «گل آقا» که اندکی از آنها باقی مانده است، به علت تغییرات عمیق در جامعه، توانایی آن را ندارد که قلم را نمکین ساخته و خواننده را جذب کند.
سوم آبان، بیست و هفتمین سالگشت درگذشت یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان طنز ایران بود که در سالهای قبل و بعد از انقلاب و با قلم خود، آثار ماندگاری را پدید آورد و هنوز هم اسامی مستعاری که او برای خود انتخاب میکرد، جذابیت خاصی دارند: خروس لاری، ابوالعینک، شوخ، فاضل مآب، هدهد میرزا و ...؛ نگارنده در طول عمرم، تنها یک بار موفق به دیدار با مرحوم ابوالقاسم حالت شدم و آن هم مربوط به سال 1368 بود که به دفتر انتشارات رسا ـ که در آنجا مشغول به کار بودم و با جناب آقای ناجیان، دوست خوبم، سالهای سال همکاری داشتم ـ آمد و معترض و متعرض به قیمت کتاب دوجلدی دکتر جلال عبده ـ چهل سال در صحنه ـ بود و میگفت: قدرت خرید ندارد و حتی آن را در کیهان فرهنگی آن زمان، درج کرده بود. میدانستم او ابوالقاسم حالت است و وقتی فهمید او را شناختهام، گفت: آمدهام بگویم کتاب شما گران است، و وقتی گفتم: با تخفیف خوب آن را در اختیارش خواهم گذاشت، گفت: نیامدهام کتاب بخرم، آمدهام بگویم: کتابتان گران است و راهش را کشید و رفت!
توفیق و کاکا توفیق؛ دکتر فریده توفیق؛ نشر آبی، 1383، وزیری، 308 صفحه، تهران.
نکته جالب توجه شمارگان این کتاب در آن زمان است: 3300 نسخه، آن هم با قیمت سههزار تومان.
مرحوم ابوالقاسم حالت در سال 1292 شمسی (در برخی از منابع 1298 ذکر شده است) در تهران پا به عرصه وجود گذارد. هوشنگ اتحاد درباره او، مینویسد: «طنزپرداز، شاعر، مترجم، نویسنده، پژوهشگر. وی را ملکالشعرا، سیدالشعرا و امیرالشعرا لقب دادهاند. حالت در انواع شعر طبعآزمایی کرده، به مرحله کمال و استادی رسید. در نثرنویسی و ترجمه نیز توانا و صاحب ذوق بود. بحر طویل را او ابداع کرد* که در مطبوعات طنز کشور جایگاهی خاص دارد. حالت در سرودن شعر از مضامین تازه و بدیع استفاده مینمود و از استعارات و تشبیهات دور از ذهن اجتناب داشت. به طوری که مطالب انتقادی را ساده و روان به شعر در میآورد. زمانی کسی به او گفته بود: تو خوب روی دردها انگشت میگذاری... او جواب داده بود: این هنر من نیست، خصوصیت دردهاست که از بس برجسته هستند. خود به خود زیر انگشت میآیند... حالت، طبع روانی داشت، ولی از فرط پرداختن به مسائل اجتماعی و قضایای مضحک روزمره بر آن نبود که اثری جدی با شور و حال حقیقی شاعرانه و نمونهای از شعر ناب به معنی درست و جدی کلمه پدید آورد...
وی در [سال] 1317 [شمسی] در هفتهنامه فکاهی توفیق با حسین توفیق مدیر آن شروع به همکاری کرد و اشعار فکاهی خود را بیشتر در آن هفتهنامه منتشر میساخت و این همکاری را تا آخرین شماره روزنامه توفیق ادامه داد. در سراسر این مدت که بالغ بر بیست و دو سال میشد، بحر طویلهای او به امضای «هُدهُد میرزا» و اشعارش به امضاهای «خروس لاری، شوخ، فاضلمأب و ابوالعینک» مرتباً در توفیق به چاپ میرسید. پس از شهریور 1320، آثار فکاهی خود را به نظم و نثر در هفتهنامههای امید، تهران مصور، و قیام ایران منتشر میساخت. ولی اشعاری که برای درج در هفتهنامه آیین اسلام میساخت همه جدی (غیرفکاهی) بود. به طوری که از اوایل 1323، هر هفته پنج رباعی از وی در آن هفتهنامه دیده میشود. بیشتر قصاید دیوان حالت طی همکاری با هفتهنامه مذکور سروده شده است. ترانهسازی نیز یکی دیگر از کارهای ذوقی حالت بود و با ترانههای فکاهی از اوضاع سیاسی و اجتماعی آن زمان انتقاد میکرد. این ترانهها بهعنوان «پیشپرده» در تماشاخانه تهران به وسیله مجید محسنی [عمقلی صمد معروف رادیوی آن روز] حمید قنبری و جمشید شیبانی و در تماشاخانه گهر به وسیله [روانشاد] عزتالله انتظامی اجرا میشد. جامعه باربد نیز که به مدیریت اسماعیل مهرتاش اداره میشد. ترانههای ادبی و عشقی را ... حکمت شعار و ترانههای فکاهی را برادرش عباس حکمت شعار اجرا میکرد.
در بهار 1325، حالت، فکاهیات خود را در دو جلد باعنوان فکاهیات حالت منتشر کرد. رهی معیری [که همین روزها، سالگشت درگذشت اوست] درباره او، این شعر را ساخت:
به شعر اکثر گویندگان نیابی حال
زهی ترانه حالت که حالتی دارد
و حالت آن را به پیشنهاد خودِ رهی، در روی جلد کتاب چاپ کرد. در تیرماه 1325 به نخستین کنگره نویسندگان ایران، که به ریاست ملکالشعرا بهار قرار گرفت و این امر او را بیش از پیش به سرودن اشعار جدی راغب ساخت و، بعدها قطعات ادبی بسیار ساخت...» (پژوهشگران معاصر ایران، جلد اول، فرهنگ معاصر 1378، صص 327 ـ 325.
توفیق چگونه توفیق شد؛ عباس توفیق؛ فرهنگ نشر نو، با همکاری نشر آسیم، وزیری، 566 صفحه، 1397، تهران.
بسیاری از نامآوران عرصه طنز و طنزنویسی، با هفتهنامه توفیق همکاری داشتند: محمدصادق تفکری (تفکری پرچانه)، قاسم رفقا (رفیق الشعرا)، حسن زارع (زارعالشعرا)، کریم فکور (ک.ف، ارادتمند)، اسدالله شهریاری (شبکور)، محمدحسن رهی معیری (حقگو، رکگو، زاغچه)، پرویز خطیبی، ابوتراب جلی، عباس توفیق، حسن و حسین توفیق، محمدعلی توفیق، محمد پورثانی، ابراهیم صهبا، اسدالله شهریاری، فریدون مشیری، اسماعیل نواب صفا، کیومرث صابری فومنی، منوچهر احترامی، خسرو شاهانی، کامبیز درمبخش، ناصر پاکشیر، احمد سخاورز، احمد عربانی، باستانی پاریزی، احمد گلچین معانی، غلامرضا روحانی (اجنه) و ... از جمله نویسندگان و کاریکاتوریستهای هفتهنامه توفیق بودند.
طنز جاندار و گزنده توفیق، سالهای سال، حکومت پهلوی را آزار میداد و سرانجام در سال 1350، حکم به توقیف دائمی آن دادند. قطعه شعر زیر، گویای وضعیت کامل انتخاب نمایندگان مجلس است که به صورت مخمس مستزاد سروده شده است:
ای منتظر الوکاله برخیز
بشتاب به جانب هدف تیز
هر نوع وسیلهای برانگیز
تا باز، دهند نان و آبت
شاید بکنند انتخابت!
غافل منشین ز چاپلوسی
تعظیم و چاخان و دست بوسی
چون گربه برو به موس موسی
این شیوه بود ره صوابت
شاید بکنند انتخابت!
لازم نبود سواد و تحصیل
اینها همه نیست جز اباطیل
احسنت و صحیح، گو به تعجیل
کان هست سواد و هم کتابت
شاید بکنند انتخابت
با رهبر حزب مهربان باش
«آماده خدمتش به جان باش»
آرام و مطیع و بیزبان باش
تا پای نهند در رکابت
شاید بکنند انتخابت!
گر قول دهی که مثل آدم
هرگز نزنی ز نیک و بد دم
گشته است وکالتت مُسلم
لبخند زند حقوق نابت
شاید بکنند انتخابت!
مرحوم ابوالقاسم حالت به زبانهای انگلیسی، عربی، فرانسوی مسلط بود و با رادیو نیز همکاری میکرد و در سالهای بعد از انقلاب، با مرحوم کیومرث صابری، همقدم شد و در هفتهنامه گلآقا (که فصل تازهای از طنز را در ادبیات ایران گشود) قلم میزد.
«علی اکبر کسمایی در سوگ حالت مینویسد: مرگ حالت را باور نمیکنم و به نظرم میرسد که او با رفتن نابهنگام و ناگهانی و نامنتظر خود (چون هیچگونه بیماری و حتی ملالخاطری نداشت و پیوسته شاد و خندان بود)، نوعی دهنکجی به مرگ کرده است! وقتی پیکر بیجان او را یارانش در برابر تالار وحدت، در آن بامداد تابان پاییزی، بر سر دست میبردند، سیمای خندان او را، با چشمک طعنهآمیز، بار دیگر در نظر مجسم میکردم و به نظرم رسید که به دوستان گریانش میگوید: در غمِ مرگم نیز بخندید، زیرا این واپسین نیشخند و آخرین مطایبه جدی زندگی من است!» (اتحاد، ص 326).
در میان آثار متعدد ابوالقاسم حالت، کلمات قصار، علی(ع)، تاریخ بزرگ اسلام و ایران (مجلدات 18 تا 27) تاریخ کامل وقایع قبل از اسلام (شش جلد)، ناپلئون در تبعید، شاهان شاعر، و ... به چشم میخورد و وی نخستین سراینده سرود ملی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که با مطلع: شد جمهوری اسلامی به پا، آغاز میشد.
*بحر طویل: «یکی از قالبهای شعری که از توالی اختیاری یک رکن عروض سالم پدید میآید و در آن شاعر مجاز است در یک بند (در بحر طویل، مصراع را بند میگویند) شانزده تا چهل بار، یا حتی بیشتر آن رکن را تکرار کند. یکی از انواع گزینهها در بحر طویل، تکرار شانزده فَعَلاتُن در هر بیت (هشت بار در هر بند) است، اما غالباً نظم عددی خاصی در میان ارکان هر بند رعایت نمیشود، مانند این نمونه از عصمت بخاری: رنگ رخسار و در و گوش و خط و قد و خد و عارض و خال لبت ای سرو پری روی سمن، پرشفق و کوکب و شام و سحر و طوبی گلزار بهشت است و هلال و طرَفّ چشمه کوثر...
بحر طویل از قالبهای عامیانه به شمار میآید و به سبب سادگی و روانیاش، برآورنده نیاز عوام در مناقبخوانی، نقالی، تعزیهخوانی، طنز و هزل و جز اینهاست. این بحرطویل را نباید با بحرطویل، که یکی از بحور عروض شعر فارسی است اشتباه گرفت. در اصطلاح عروض، بحری است از بحور مختلف الارکان که از تکرار چهار فَعولُن مَفاعیلُن و یا زحافهای آن در هر بیت پدید میآید. (شریفی، محمد؛ فرهنگ ادبیات فارسی، ص 7-266، نشر نو، معین، 1378، تهران).
نظر شما