جشننامه فیروز باقرزاده، با عنوان «فرّ فیروز» و به کوشش احمد محیط طباطبایی و شاهین آریامنش منتشر شد. مرجان حاجیرحیمی در یادداشتی از این باستانشناس یاد کرد.
این جشننامه نخستین بار در مراسم نکوداشت فیروز باقرزاده که نیمه نخست تیرماه سال جاری به همت پژوهشگاه میراث فرهنگی در موزه ملی ایران و با حضور جمعی از مدیران، اساتید، پیشکسوتان و دوستداران میراث فرهنگی و باستانشناسی برگزار شد، رونمایی شده بود.
این مراسم از سوی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، موزه ملی ایران، پژوهشکده باستان شناسی، گروه پژوهشی باستان کاوی تیسافرن و انتشارات آریارمنا برگزار شد و از فعالیتهای علمی و فرهنگی پایهگذار مرکز باستان شناسی ایران قدردانی شد.
مرجان حاجیرحیمی، روزنامهنگار در یادداشتی نوشت: از جامعهای که ارزش و مقام پیشکسوتهایش را به عنوان سرمایههای اجتماعی نمیداند، نمیتوان انتظار پیشرفت داشت. تجربهای که در کنار خلاقیت جوانان میتواند سبب همافزایی شود تا کارها از صفر شروع نشوند و سرعت و دقت توأمان جلو رود؛ اما صدافسوس که هرز این ظرفیت هرز میرود.
در یکی از روزهای تیرماه 1398 در موزه ملی ایران مراسمی برای نکوداشت دکتر فیروز باقرزاده، بنیانگذار مرکز باستانشناسی ایران برگزار شد که در آن مراسم جمعی از دوستان و همکاران و شاگردان او حضور داشتند. اما از رؤسای کنونی و سابق سازمان میراث فرهنگی همچون سیدمحمد بهشتی، مهدی حجت، محمدحسن طالبیان و بهروز عمرانی خبری نبود، رئیس موزه ملی ایران نیز تنها در آغاز مراسم سخنرانی کرد و در پایان مراسم برای رونمایی از کتاب «فر فیروز» باز آمد.
فیروز باقرزاده نهم خرداد ۱۳۰۹ در تهران از خانوادهای آذربایجانی زاده شد. در سال ۱۳۴۴ در رشته ادبیات و زبان انگلیسی دانشآموخته و در سال ۱۳۳۵ در اداره کل هنرهای زیبای کشور استخدام شد. سپس در سال ۱۹۵۹ میلادی به آمریکا رفت و در دانشگاه ایلینوی در رشتۀ تاریخ هنر جهان کارشناسی ارشد خود را دریافت کرد. او سپس در پاریس به تحصیل در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر ایران در مقطع دکتری پرداخت و پس از بازگشت به ایران، مرکز باستانشناسی ایران را در ۱۹ آذرماه ۱۳۵۱ پایه گذاشت و تا سال 1357 مسئولیت آن را برعهده داشت.
او بر دو زبان فرانسه و انگلیسی تسلط کامل دارد و با زبانهای آلمانی و ایتالیایی آشناست و توانست با عزت نفسی که داشت به باستانشناسان جوان انرژی دهد و نیروهای خوبی چون میرعابدین کابلی، مسعود آذرنوش، اسماعیل یغمایی، جعفر مهرکیان، فرامرز نجد سمیعی، محمدرحیم صراف، سیدمنصور سیدسجادی، فاطمه کریمی، آرمان شیشهگر، مهدی رهبر و محمدرضا ریاضی تربیت کند؛ باستانشناسانی که صادقانه و عاشقانه کار کردند نه مانند برخیها به فکر اضافه کار بودند، نه به فکر زد و بند، نه به فکر بودجه کاوش اضطراری و حتی خیلی اوقات از جیبشان برای کارشان خرج میکردند.
از دوران ریاست او بر مرکز باستانشناسی به دوران طلایی یاد میکنند. مرد پاکدستی که تمام هم و غم خود را برای اعتلای تاریخ و هنر ایران گذاشت و توانست جلوی دست درازی خارجیها را که از دوران قاجار به دنبال غارت اشیای تاریخی ایران بودند، بگیرد و قانون تقسیم اموال مکشوفه از کاوشهای باستانشناسی بین هیئتهای خارجی و داخلی را در سال 1351 ملغی کند. خارجیها تا این سال سهم خود را که از کاوشهای باستانشناسی به دست میآورند به کشورشان میبردند. او در تعامل با سازمان انرژی هستهای درصدد بود تا آزمایش کربن 14 را در ایران مهیا کند. با تلاشهای او از سالهای دور بود که در فروردین 1358 سه اثر تخت جمشید، میدان نقش جهان و چغازنبیل در فهرست آثار جهانی یونسکو ثبت شدند؛ گرچه جای او در جلسه کمیسیون یونسکو که در مصر برگزار شد خالی بود و دوست و همکارش شهریار عدل از پروندهها دفاع کرد.
در سال 1357 عدهای از کسانی که او آنها را تربیت کرده بود و تصور میکرد که برای میراث فرهنگی کشور کارگشا هستند، علیه خودش نامهای نوشتند و خواستار بررسی وضعیت دکتر باقرزاده در دادگاه انقلاب شدند. این کملطفیها و نمکنشناسیها سبب شد با سختی فراوان سرانجام جلای وطن کند و آنقدر آزرده شود که هیچگاه به کشور بازنگردد؛ درحالیکه پس از گذشت 41 سال دوری از سرزمین مادری، هر تپش قلبش برای ایران است. اخبار میراث فرهنگی کشور را دنبال میکند و نگران آثار تاریخی است.
دکتر باقرزاده تمام سعی خود را کرد که میراث فرهنگی و آثار تاریخی ایران در بهترین صورت ممکن حفظ شود و هیچگاه فکر نمیکرد وضعیت آثار تاریخی به چنین روز بدی برسد که برای نمونه تابوت عیلامی یک سال پس از کشف زیر نور آفتاب از بین برود و یا خیلی اتفاقات دیگر، که همگان میدانند، رخ دهد.
نظرات