شنبه ۵ آبان ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۱
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از شیراز, به‌تازگی کاوه بهبهانی پژوهشگر و مترجم فلسفه اهل شیراز کتابی را  به نام «زیبایی‌شناسی خورد و خوراک» با همکاری نشر کرگدن ترجمه کرده است.

«زیبایی‌شناسی خورد و خوراک» کتابی ۲۴۲ صفحه‌ای و مجموعه‌ای از مقالات از اندیشمندان معاصر مغرب‌زمین است. در این کتاب اندیشمندان معاصر از این می‌پرسند که آیا غذا را می‌توان در گستره‌ی هنرها گنجاند؟ آیا خوراک از آن حیث که وارد کام آدمی می‌شود و با دستگاه چشایی او درگیر می‌شود هنر است؟ آیا هنری داریم که آدمی با کام خود هنر بودنِ آن را تشخیص بدهد؟ 

این پژوهشگر فلسفه بر این کتاب مقدمه‌ی نسبتاً مبسوطی نگاشته‌ و در آن سرنوشت حس چشایی (یا ذائقه) را در تاریخ اندیشه ردیابی کرده‌ و از اهمیت زیبایی‌شناختی و فرهنگی خوردوخوراک دفاع کرده‌ است. اندیشمندان مختلف در این کتاب از وجوه گوناگون به بحث زیبایی‌شناسی خوراک پرداخته‌اند، اما پیش از خواندن کتاب از خود بپرسید که آیا می‌توان گفت فلان سفره از خوردنی‌ها ارزش زیبایی‌شناختی دارد؟

کاوه بهبهانی در گفت‌وگو با خبرنگار ایبنا در شیراز؛ درباره این کتاب ابتدا به حکایتی مشهور اشاره می‌کند و می‌گوید: شهره است که شبی اندیشمند بزرگ یونان کهن، تالس، به آسمان پُرستاره‌ی بیهوده زیبایِ شب می‌نگریست که پایش لغزید و به گودالی فروافتاد. نقل است دخترکی که تالس را به اندیشمندی و حکمت می‌شناخته تسخرزنان به او می‌گوید: کسی که پیشِ پای خود را نتواند دید چطور اسرار آسمان‌ها را درخواهد یافت؟ بهبهانی می‌گوید در مقام استعاره گمانم این است که فلسفه‌ورزی درباره‌ امور روزمره ادامه‌ همان تسخر دختر است به ریش برجِ عاج‌نشینی‌های فیلسوفانِ آرمان‌اندیش. «آیا اندیشیدن درباره‌ی اموری که در زندگی هرروزینه با آن‌ها سروکار داریم از اندیشیدن به صورت‌های برینِ فیلسوفانه کم دارد؟ آیا اندیشیدن به امور روحانی و پالوده از تفکر در باب امور تنانی و آلوده بلندمرتبه‌تر و «جدی‌تر» است؟ اگر چنین می‌اندیشید خواندنِ کتاب زیبایی‌شناسی خوردوخوراک چه‌بسا قدری این اندیشه را تعدیل کند.

این مترجم شیرازی ادامه می‌دهد: به‌راستی اسرار «اعیان ثابته» به چه‌کار فلاسفه می‌آید اگر پیشِ پای خود را نتوانند دید؟ کنفوسیوس حکیم قدماییِ چین می‌گفت: اینکه چطور گوشت را می‌برید نشان می‌دهد چطور زندگی می‌کنید. و فیلسوف مدرنِ آلمانی لودویگ فوئرباخ می‌گفت: آدمی همان است که می‌خورد. به گفته بهبهانی تأمل و تدبر درباره‌ی امور روزمره جایگاه تازه‌ای در فلسفه‌ی نو پیداکرده و خوردوخوراک از این میان از دل‌مشغولی‌های ناگزیر آدمی است.  
از همین‌رو از او می‌پرسم آیا غذا یک امر فرهنگی است؟ و بهبهانی تاکید می‌کند:  خوردوخوراک یک امر فرهنگی است. در واقع غذا با آشپزی وارد عرصه فرهنگ می‌شود. کنشِ پختن و سِرو کردن و خوردن غذا آن را لبریز از دلالت‌های فرهنگی می‌کند. خوردوخوراک نظامی از نشانه‌هاست. اینکه چه می‌خورید و چگونه می‌خورید و چگونه می‌پزید و کجا می‌خورید و چه کسی شروع به خوردن می‌کند؛ آینه‌ی فرهنگ شماست.

به باور او برخورد زیبایی‌شناختی با خوردوخوراک یعنی آشنایی‌زدایی از آن. یعنی فرار از چنبره غذا خوردنِ همراه با بی‌توجهی و غفلت. یعنی خوردنی همراه با حضور در لحظه و ذهن‌آگاهی. یعنی تر و تازه کردن یا به قول فرنگی‌ها refresh کردن تجربه‌ی خوردن.

این مولف سپس با اشاره به تحولاتی که در قرن بیستم در تاریخ فلسفه هنر رخ داد و تفلسف زیبایی‌شناختی درباره زندگی روزمره را دوباره زنده کرد، می‌افزاید: پس از آن زیبایی‌شناسی یک بار دیگر رفت سروقت تأمل در فعالیت‌های زندگی روزمره مانند پیاده‌روی و حمام‌کردن و طراحی داخلی و خوردوخوراک و موارد بسیار دیگر، و «زیبایی‌شناسی امر روزمره» شاخه تازه‌ای از زیبایی‌شناسی شد.
مدیر کانون آرکه‌ی شیراز سپس به نشانه‌شناسی غذا در نظام اجتماعی می‌پردازد. 

در نگاه او خانواده‌ای که با هم و دور یک میز یا پای یک سفره شام می‌خورند، در عین حال پیوندهای عاطفی و روحی‌شان را تحکیم می‌کنند و به هم می‌فهمانند که دوست دارند در کنار هم غذا بخورند. از این منظر غذا می‌تواند نشانه‌ای از پیوندهای اجتماعی و همبستگی جمعی در نظام اجتماعی باشد. او بر این باور است که زیبایی‌شناختی با خوردوخوراک هوش اخلاقی آدم را هم تیزتر می‌کند. یک فضیلت مهم برای ما آدمیان فضیلت قدرشناسی است. قدرشناسی یعنی فهمیدن ارزش چیزها؛ توجه‌داشتن به ارزش آنچه ارزشمند است. یک خصلت ذهن آدمی این است که زود معتاد می‌شود. فضیلت قدرشناسی، این عادت و اعتیاد را از بین می‌برد و تازگی لحظه‌ها را به آن‌ها برمی‌گرداند.

از همین منظر است که کاوه بهبهانی معتقد است اگر به غذا نگاه زیبایی‌شناختی داشته باشیم، فضیلت قدرشناسی را رشد می‌دهیم و ذهن‌آگاه‌تر می‌شویم و در لحظه زندگی خواهیم کرد و متذکر می‌شود: هنری کردن خوردوخوراک و آشنایی‌زدایی از این کنش تکراری، از ما آدم‌های قدرشناس‌تری خواهد ساخت و ما را از مواهب فضیلت قدرشناسی مانند حضور ذهن و تقویت پیوندهای اجتماعی برخوردار خواهد کرد.

این پژوهشگر و مترجم فلسفه در ادامه با اشاره به اینکه ذائقه‌ی آدمی امری است برساخته، ذائقه را محصول تکامل و جامعه می‌داند و می‌گوید: به‌بیان‌دیگر تکوین حس چشایی درون یک سنت رخ می‌دهد، اما سنت‌هایی که خوردوخوراک و ذائقه در دل آن‌ها پا می‌گیرند و پرورده می‌شوند، نیالوده و منزه نیستند. به باور او، طبقه، مناسبات قدرت، بازار، دین، عرف، شرایط تولید مواد غذایی در مناطق گوناگون و عوامل بسیار دیگری بر این سنت‌های غذایی تأثیر دارند و به آن‌ها خط می‌دهند. نهایتاً این سنت‌ها تعیین می‌کنند چه غذایی خوردنی است و چه غذایی خوردنی نیست، و نیز چه غذایی خوشمزه است و چه غذایی ناخوشایند و حتی منزجرکننده. به تعبیری که بهبهانی می‌پسندد، ذائقه امری است ساخته‌ی سنت‌های غذایی.

او در این مجال، گریزی هم می‌زند به عادات غذاخوردن شیرازی‌ها؛ که مشهورند به داشتن غذاهای خوش‌طعم. از نگاه کاوه بهبهانی، در شیراز طبقه‌ی متوسط شهری پاگرفته که آشپزخانه خانه‌های آن‌ها روزبه‌روز کوچک‌تر و دکوراتیوتر می‌شود و این کوچک‌شدن آشپزخانه یعنی فوران عرضه‌کنندگان انواع غذاها در جای‌جای محیط‌های شهری. بهبهانی با اشاره به اینکه فضای شهری شیراز در انحصار غذافروشی‌هاست، آن را نشانه‌ای از حذف شدن آشپزخانه در زندگی طبقه‌ی متوسط شهری می‌داند که «باید به‌جد آسیب‌شناسی شود.» افزون بر این، چنین صورت‌بندی، «از شهر چهره‌ای یکنواخت ساخته؛ و آن‌قدر که رستوران‌ها و کافه‌رستوران‌ها در شیراز مجال تجلّی دارد، نهادهای هنری (مانند تئاتر خیابانی، موسیقی خیابانی، نورپردازی خیابانی و حتی سینما و موارد دیگر) مجال حضور ندارند.»

کتاب زیبایی‌شناسی خورد و خوراک را نشر کرگدن، با ترجمه کاوه بهبهانی و در ۲۴۲ صفحه و با قیمت ۳۰ هزار تومان منتشر کرده است. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها