علیاصغر سیدآبادی، مشاور وزیر در امور برنامهریزی، در افتتاحیه این همایش با اشاره به تعریف دیگری و تجربه باشگاههای مختلف در شهرها و روستاها گفت: در تجربههایی که در باشگاههای کتابخوانی در شهرها و روستاهای مختلف داشتیم متوجه شدیم در شهرهایی که چند فرهنگی است و قومیتهای مختلف در آنجا زندگی میکنند به خاطر تجربه زیستهای که دارند راحتتر همدیگر را درک میکنند و با هم همکاری بیشتری دارند تا شهرهایی که یک فرهنگ دارند و از یک قوم هستند.
دیگری تعریف ذاتی ندارد
این نویسنده و پژوهشگر در ادامه دیگری را تعریف کرد و گفت: دیگری تعریف ذاتی ندارد در واقع ما دیگریِ دیگران هستیم و جایی که ما ایستادهایم و زبانی که صحبت میکنیم و دینی که داریم تعیین میکند «دیگری» کدام است. وقتی وارد جمع میشویم ما دیگریِ دیگران میشویم و وضعیت پیچیدهتر میشود؛ ممکن است با تعدادی یک گروه را تشکیل دهیم و نسبت به گروه دیگری وضعیت من و دیگری پیدا کنیم یا به صورت فردی دیگریِ دیگران باشیم. این وضعیت همزمان که میتواند آسیبرسان باشد موقعیتی برای گفتوگو را نیز فراهم میکند. ما معمولاً دیگری را از جنبه تبعیض دیدهایم درحالیکه دیگری امکان گفتوگو را برای ما فراهم میکند.
وی در ادامه بیان کرد: تقریباً در همه موضوعاتی که تابحال پیشنهاد شده کودک فاعل شناخت نیست که خودش را در موقعیت دیگری ببیند ما بیشتر در مقالاتمان ازجمله مقالاتی که در این همایش ارائه میشود به بازتاب دیگری در کتابها پرداختهایم و تمام این بحثها درباره دیگری در کتابشناسی موجود درباره این موضوع ارائه شده دستهبندی شده است، اما اینکه از کودک، دیگری بسازیم و موضوع شناخت ما نسبت به مفهوم دیگری باشد، اهمیت دارد. و سوال این است که وقتی این موضوع در کتابها میآید آنها چگونه دیگری را میخوانند آیا از نظر آنها هم تعریف دیگری با تعریف ما از دیگری یکسان است؟
به گفته سیدآبادی، در نگاه ما بزرگترها، نژاد، زبان، فرهنگ، قومیت، رنگ پوست و ... در کنار سوگیری و قضاوت مفهوم دیگری را میسازد، وقتی که یکی از این عناصر مورد قضاوت ما قرار میگیرد اما آیا کودکان هم مثل ما قضاوت میکنند؟ قضاوت ما را تجربه زندگی ما میسازد. اما کودکان این قضاوت را ندارند پس درباره دیگری چگونه تصویری دارند؟
کودکان نسبت به پیام داستان واکنشی ندارند
مشاور وزیر در امور برنامهریزی با اشاره به اینکه در این زمینه پژوهشی در کشور ما انجام نشده است، گفت: تحقیقات صورت گرفته نشان میدهد کودکان نسبت به پیام داستان واکنشی ندارند و آن را فراموش میکنند و چیزی که از داستان در ذهنشان میماند پیامش نیست بلکه درباره یک کنش، موقعیت داستانی و یا یکی از شخصیتهای داستان است.
وی با بیان اینکه اولین ویژگی خوانش کودکانه این است که پیام در آن اهمیت کمی دارد، افزود: بعضی از صاحبنظران درباره مفهوم خوانش کودکانه بحث کردند و 2 مفهوم ارائه دادند. درواقع منظور از خوانش کودکانه، منظور خوانش از سوی کودکان نیست، بلکه خوانشی است که در آن قضاوت و پیشداوری وجود نداشته باشد.
به گفته سیدآبادی توجه به خوانش کودکانه در بحثهای ما خالی است مخصوصا وقتی درباره کتابهایی صحبت میکنیم که قرار است موضوعی را مطرح کنند و پیام محورند. در واقع داریم چالش را از جایی به جای دیگر منتقل میکنیم چالش اصلی این است که کودکان ما چه برخوردی با این کتابها دارند.
کتابخوانی امکانی برای گفتوگوی ما و دیگری است
این نویسنده تاکید کرد: در ادبیات کودک اصل همان حاشیههایی هستند که خوانندهها کشف میکنند و این با خوانش کودکانه ایجاد میشود. همه کودکان یک شکل نمیخوانند و دریافت یکسانی از ادبیات داستانی ندارند. کودکان متنوع هستند و تاریخ خودشان را دارند و این تاریخ است که قضاوتهای آنها را میسازد و دیگر در منظر آنها جور دیگری تعریف میشود. اینجاست که اهمیت گفتوگو روشن میشود و امکان گفتوگو میان کودک و نوجوان را فراهم میکند.
به گفته سیدآبادی مروجان کتابخوانی دریافت استانداردی از کتاب دارند و این دریافت استاندارد را در کنار ترویجشان ارائه میدهند در حالیکه نباید دریافت استانداردی داشته باشیم. بهتر است این دریافت را به امکان گفتوگو با بچهها واگذار کنیم تا فهم مفهوم دیگری آسانتر شود. براین اساس کتابخوانی امکانی برای گفتوگوی ما و دیگری است و حاصلش تاثیر اجتماعی شگفتآوری و آن هم نزدیک کردن آدمها به یکدیگر است.
نظر شما