وَل مکدرمید، نویسنده و داور این دوره از جایزه منبوکر گزارش میکند که برخلاف دانش عامه از این جایزه، در مذاکرات امسال، هیجان به کتابها محدود شده بود.
خب، این هم یک سال دیگر. آنا برنز برنده شایسته جایزه منبوکر ۲۰۱۸ شد و زندگی برای همه غیر از او به روال عادی خود برگشت. دیگر خبری از گردهمایی داوران نیست، خبری از اضطراب نویسندگان فهرست بلند و کوتاه نیست و همینطور از انتقادهای منتقدان و ناشران.
ما پنج داور روز سه شنبه برای آخرین بار ملاقات کردیم تا شش کتاب باقیمانده از ۱۷۱ کتاب را بررسی کنیم. از همان مراحل اولیه انتخاب مشخص بود که بعضی از آن یک عالمه کتاب قرار نیست برنده شوند. (تنها یک کتاب بود که من اشاره کردم حتا اگر تنها مدعی بود، برنده بوکر نمیشد.)
بخش سخت، سر و کله زدن با آنهایی بود که با لذت همراه بود: رمانهایی که روایاتهایشان ما را مسحور میکرد؛ آنهایی که هنرشان ما را تحت تاثیر قرار میداد؛ نثرهایی که ما را مجذوب خود میکردند؛ و آنهایی که ایدههایشان باعث میشد ما در ایدههای خودمان تجدیدنظر کنیم.
در ابتدا برای کنار گذاشتن یک کتاب که هیچ حمایتی از سوی آدمهای دور میز نداشت محتاط بودیم. آنقدر همدیگر را خوب نمیشناختیم که بدانیم بهتر است چطور فقدان علاقه خود به رمان مورد بحث را بیان کنیم. اما در فاصله دو یا سه ملاقات، به این درک رسیدیم که چطور با همدگیر به نحو کارآمدتری کار کنیم.
افسانههای منبوکر همواره با این داستانها همراه بوده که داوران در حالیکه گریه میکردند و میگفتند «مگر از روی جنازه من رد شوی» تهدید میکردند که خودشان را از پنجره به بیرون پرت میکنند. میدانم که شاید خواندن این جملات هر کسی را ناامید کند، اما ما از این جار و جنجالها نداشتیم. نه اینکه اشتیاقی وجود نداشت –هر کدام از ما یک یا دو بار با شور و شوق از کتابی حرف زدیمکه عاشقش شده بودیم. توضیح دادیم که چه چیز آن برایمان قابل لمس بود و توجه مان را جلب کرد. اما هرگز کسی بدون احترام یا توجه با یک کتاب برخورد نکرد.
حتا وقتی که میبایست برنده را انتخاب میکردیم، هیچ اولتیماتوم، زد و بند و قهری در کار نبود. یک به یک درباره کتابهای فهرست کوتاه حرف زدیم و نقاط قوت و ضعفشان را بررسی کردیم. بعد از چند ساعت سه تا از کتابها با نقاط قوت بیشتری نسبت به سه تای دیگر ظاهر شدند.
استراحتی ده دقیقهای کردیم و بعد این را در نظر گرفتیم که کدامیک از این سه کتاب باقیمانده را به دوستان و خانواده معرفی خواهیم کرد. دوباره به دلایلی که آن کتابها را تحسین کردیم پرداختیم و نقصهایی که در آنها پیدا کردیم. چون هیچ کتابی کامل نیست. حتا کتاب من.
و بعد از شاید یک ساعت دیگر، رمان چشمگیر آنا برنز به عنوان گزینهای که همه در موردش تفاهم داشتیم که انتخابِ درستی است، ظاهر شد.
من ۱۰ ماه عضو بهترین کلوب کتاب دنیا بودم. این بیشتر به رئیسمان، پروفسور قوام آنتونی آیپا برمیگردد. او همیشه درباره هدفهایمان و شیوهای که مذاکرات و ملاقاتهایمان را اداره میکردیم روشن رفتار میکرد. من چیزهای زیادی از این ملاقاتها یاد گرفتم، چرا که ما داوران پسزمینهها و زندگی کاری بسیار متفاوتی داشتهایم.
نظر شما