در مقدمهای که مترجم بر این اثر نوشته بیان میکند که چگونه استفاده از عنوان «ریشههای آلمانی» برای مجموعهای از مقالات لئو اشتراوس که بهنوعی در باب آلمان و متفکران آلمانی است، احتمالاً باید دلیلی داشته باشد.
به اعتقاد وی، اگر بخواهیم به اشتراوس وفادار بمانیم، چنین دلیلی نمیتواند نزدیکترین دلیلی باشد که به ذهن مخاطب امروزی متبادر میشود؛ یعنی مقالاتی که میتوان از طریق آن ریشههای فکری لئو اشتراوس، یا زمینههای فکری آن را به لحاظ تاریخی فهم کرد. اگر چنین مسیری، بهعنوان نزدیکترین دلیل، مبنا قرار گیرد، آنگاه از همان آغاز، برای آنانی که امکان فهم تفکر لئو اشتراوس را در نفس خود مُهیّا میدارند، راهی خطا پیموده شده است. ارائه تعبیری تاریخیگرایانه از این عنوان، یک نقضِ غرض اساسی است.
اما انتخاب چنین عنوانی برای این مجموعه مقالات، کاملاً هم با این نزدیکترین دلیل، بیارتباط نیست؛ در واقع این نزدیکترین دلیلی است که میتواند بهنحوی سلبی خواننده را به سوی آن دلیل اصلی، رهنمون گرداند: «ریشهها» بهعنوان مفهومی که حامل حکایت گسست و پیوست لئو اشتراوس به آلمان (این «پیشروترین کشور در جهان به لحاظ فکری») است. بدین ترتیب ده گفتاری که مجلد پیش رو را تشکیل میدهند، میبایست داستان این سفر فکری را برای خواننده سِمِج و پُرحوصله، بازگو کنند. این مجموعهمقالات با «گسست» لئو اشتراوس از نتایج اجتنابناپذیر فلسفهی نیچه آغاز میشود و با «پیوست» او به فلسفه سیاسی نیچه به اتمام میرسد.
مقیمی مینویسد: «فردریش نیچه، لئو اشتراوس جوان را تا پیش از دههی 1930 میلادی، قانع کرده بود که «خدا مرده است». در واقع در آن برهه، چنین گزارهای برای وی بدین معنا بود که نه تنها خدای ادیان ابراهیمی و صاحب کتاب، بلکه عقلگراییِ قُدمایی نیز دیگر نمیتواند به مدد اقناع نفس مدرن بیاید. به تعبیری، خودِ حقیقت، آخرین نفسهایش را کشیده و به خاک افتاده است. به نظر میرسد که این تلقی، بهنوعی از نتایج فلسفه نیچه در آن روزگار بود؛ یعنی نتایج ایده بنیادین «چشمانداز چشماندازها». این البته مرحله آغازین تأمّلات اشترواس در باب نیچه بود؛ تأمّلاتی که بعدها به نتایجی بسیار خیرهکننده رسید و در قالب جُستار موجز و کوتاه «یادداشتی در باب طرح فراسوی خیر و شرِّ نیچه»، به منصه ظهور رسید. جایی که ما اینک از آن با عنوان «پیوست» اشتراوس به ریشههای آلمانی سخن گفتیم.»
کانسپکتیویسم، موقعیت دینی حال حاضر، موقعیت فکری حال حاضر، نیستانگاری آلمانی، اگزیستانسیالیسم، فروید: درباره موسی و یکتاپرستی، نامهنگاری اشتراوس و گادامر بر سر کتاب حقیقت و روش، فلسفه بهمثابه علم دقیق و فلسفه سیاسی، جستاری مقدماتی در باب هرمان کوهن: مذهب عقل از خلال منابع یهودی و یادداشتی در باب طرح فراسوی خیر و شرّ نیچه عناوین فصول اصلی این کتاب را تشکیل میدهند.
نظر شما