با این اوصاف تاثیر او در حوزه فلسفه معاصر ایران بسیار زیاد است. البته از فردید نوشتههایی هم به یادگار مانده است که از آن میان میتوان به ترجمه بیش از دو سوم کتاب «روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان؛ محرکهای زرتشتی در فلسفه اشراق شهابالدین سهروردی» اثر هانری کربن و نگارش مقالههایی با عناوین «از کانت تا هایدگر: از آلبرت کبیر تا کانت»، «از کانت تا هایدگر: درآمدی بر فلسفه معنوی کانت» و «نگاهی به نمودشناسی معاصر: ادموند هوسرل» اشاره کرد. با محمد آسیابانی به بهانه انتشار این کتاب گفتوگویی داشتهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
این کتاب از مجموعه «فکر و ذکر ایرانی» که اخیرا از سوی انتشارات ورا منتشر شده و در دسترس مخاطبان قرار گرفته است، درباره این مجموعه توضیح دهید؟
مجموعه «فکر و ذکر ایرانی» با نظارت و سرپرستی محمد میلانی از سوی نشر ورا منتشر میشود. این مجموعه قرار است به مهمترین متفکران ایرانی و تأثیرگذاران بر اندیشه ایرانی از دوران مشروطه به بعد بپردازد. روند کار هم معمولاً براین اصل استوار است که زندگینامه و منظورمه فکری این اشخاص با دیدگاهی انتقادی مطرح شود. نخستین جلد این مجموعه «احمد فردید: زندگینامه و شرح احوال و آرایی انتقادی» نوشته من و دومین جلد به امیرحسین جهانبگلو میپردازد. مجلدات دیگر این مجموعه که به زودی منتشر خواهند شد کتابهایی درباره «میرزا آقاخان کرمانی»، «شیخ هادی نجمآبادی»، «دکتر یحیی مهدوی» و «پروفسور هشترودی» است.
چرا به احمد فردید پرداختید؟
فردید فارغ از حاشیههایی که در پیرامون شخصیتش وجود دارد چهره تاثیرگذاری در جریانهای فکری و فلسفی معاصر در ایران بود. این اندیشمند در زمانی که مینوشت برای نخستین بار مارتین هایدگر را به ایرانیان معرفی کرد. هرچند که به قول خودش نه شارح او که همسخن با او بود. همچنین فردید برای نخستین بار فلسفههای پسامدرن را نیز معرفی کرد و بسیاری از اندیشمندان معاصر ایران (ولو برای دورههایی) از فردید تأثیر گرفته بودند من دیدم که همه جا صحبت از فردید هست اما صحبتها بسیار متناقض است. مطالعاتی پیرامون این شخصیت داشتم، واقعیت را بخواهید به هیچعنوان تعلق خاطری به او ندارم، اما تصمیم گرفتیم این شخصیت را به نسل جدید ایرانیان و جوانان معرفی کنیم.
فردید شخصیت پیچیده و متناقضی داشت، یا اینکه حداقل از مکتوباتی که تاکنون پیرامون او شده اینچنین برمیآید. به این تناقض چگونه پرداختید؟
این تناقضی که میفرمایید بیشتر به این خاطر است که فردید خود کم نوشت و به فیلسوف شفاهی مشهور بود و بیشتر سخنرانی میکرد و معمولاً این تناقض برای کسانی که صرفا سخنرانی میکنند پیش میآید. عدهای به شدت شیفته میشوند و عدهای متنفر. به نظر من فردید از همان دورانی که کتاب «تسخیر تمدن فرنگی» نوشته مرحوم فخرالدین شادمان را مطالعه کرد تا زمان درگذشتش یک چیز را مطرح میکرد و منظومه فکری او تناقضی دربر ندارد. یعنی او به تاسی از هایدگر و مبحث انتقاد از متافیزیکش بحث غربزدگی را مطرح کرد و براساس نظریه ادواری بودن تاریخ رسید. فردید چه پیش از انقلاب اسلامی و چه پس از آن مشغول شرح و بسط غربزدگی بود. دیدگاههای منفی نسبت به فردید نیز بیشتر حاصل کار کسانی است که به شدت فردید را میپرستند اما متاسفانه بویی از منظومه فکری او نبردهاند.
شخص فردید حتی ناسزاهایی که به دیگران میگفت هدفمند بود، اما دیگران بهویژه فردیدیان بدون اینکه او را درک کنند از واژگان او به کرات و درغیر جای خود استفاده کردند.
نقدهای ویرانگر داریوش آشوبی بر فردید را چگونه ارزیابی میکنید؟
ببینید استاد داریوش آشوری حتی پس از درگذشت مرحوم فردید مقاله ستایشآمیزی در مدح او نوشت، اما پس از انتشار کتاب «دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان» که به کوشش محمد مددپور منتشر شده و متنی شامل پیادهسازی درسگفتارهای فردید بود، داریوش آشوری آن مقالات ویرانگر اما علمی و دقیق خود را نوشت و منتشر کرد البته حق با داریوش آشوری است و متاسفانه آن کتاب مغشوش و بعدها توهینهایی که آن دسته از پیروان فردید در پس از انقلاب (که بویی از اندیشه فردید نبرده بودند) به داریوش آشوری کردند، باعث نگارش آن نقدهای ویرانگر شد. البته در آن نقد داریوش آشوری به مسائل کاملا درستی اشاره میکند. متاسفانه این دسته از پیروان فردید هنوز هم هستند و بدون فکر به دیگران واندیشمندان برجسته توهین میکنند.
سیویکمین دوره نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تا 22 اردیبهشت در مصلای بزرگ امام برپاست.
نظر شما