ما ایرانیان در این قحطسال فکر و ادب وجود لطیف مردی را از دست دادیم که به حق در باره او میتوان گفت:« به هر الفی الف قدی بر آید»
شریف بود؛ نادرالوجود بود؛ عمیق بود؛ منصف بود؛ مهربان بود؛ زندگی را و زیبایی را و تفکر را دوست داشت. از سلسله جلیله افلاطونیان بود؛ از ارسطوئیان با تجربه و عقل بود؛ ٱشنا با سهروردی و درخشش حکمت اشراقی بود؛ زمان و اراده آزاد برگسونی را به تجربه دریافته بود.
زمان را دریافت گرچه زانو به زانوی پروست « زمان از دست رفته» را تجربه کرد؛ زمان به هر روی از دست میرود مگر بتوانی تا آخرین لحظه زندگی، زشت و زیبای این جهان را از زبان پیامبران و شاعران و عارفان بشنوی و دریابی. با «شیوا» در معبدی به بزرگی هستی، چرخ زنان همچون چرخ مدام فلک بر محور نیروانا با بودا همسخن شوی و او چنین کرد.
از پیش از سقراطیان، از صدای معبد دلفی، از حکمت و عدالت سقراطی گرفته تا حضور بر معابد عظیم هندی تا درک فضای کاتدرالهای اروپا، از معماری گوتیک و باروک تا معابد چینی و ژاپنی، از ٱتشکدههای استخر و آذرابادگان تا شراب سرخ حیرت افزای گرجستان، همه را به جان دریافت و به زبان بیان کرد و دست خُرد و کلان دست کم دو نسل را گرفت و آنها را به سیاحت شهرستانهای جان و «قاره های گم شده روح» در صفحات رنگارنگ زمین و زمان به سیاحت برد. آخرین سخنان او درباره پروست وبودلر همان طعم کلماتی را داشت که با آنها عارفان بزرگ شرقی و متفکران عظیم غربی را در «مائده زمینی» و مٲدبه ٱسمانی مخاطبان خود در ایران و اروپا و آمریکا و هرجای دیگری که چراغ معرفت میسوزد با دست و دل بخشنده خود که بهره از «گنج شایگان» وجود او داشت بر محضر مخاطبان خود گستراند و فیض مدام این الطاف و نعمتهارا بر لبان و جان های سوختگان و تشنگان فرو بارید.
ما ایرانیان در این قحطسال فکر و ادب وجود لطیف مردی را از دست دادیم که به حق در باره او میتوان گفت:« به هر الفی الف قدی بر آید».
همنشینی با آزادگان و روشن دلان و مهربانان بر تو مبارک باد .
فروردین۹۷
نظر شما