«مکتب کیوتو» نوشته محمد اصغری از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد. «مکتب کیوتو» جنبش فلسفی ژاپنی است که به دلیل ظهور آن در دانشگاه کیوتو به مکتب کیوتو مشهور شده است.
این کتاب در قالب شش فصل به بررسی مکتب کیوتو میپردازد که یگانه مکتب فلسفی ژاپن در دوره معاصر است. ریشههای شرقی، ریشههای غربی، فلسفه نیشیدا کیتارو، فلسفه تانابه هاجیمه، فلسفه نیشیتانی کیجی و نسل بعدی مکتب کیوتو فصلهای این کتاب را تشکیل میدهند. واژهنامه، منابع و نمایه پایانبخش کتاب را شامل میشود.
امروز کلمههایی مثل کیمونو(لباس سنتی زنان ژاپنی)، سوشی(برنج پخته شده در سرکه)، سامورایی(جنگجویان شمشیر زن)، کامیکازه (در لغت به معنی باد الهی ولی در اصطلاح به خلبانانی اطلاق میشد که در جنگ جهانی دوم با هواپیما خودشان را به صورت انتحاری به ناوهای نیروهای متفقین میکوبیدند)، مانگا (تصاویر کمیک)، آنیمه (انیمیشنهای کامپیوتری) و هایکو (شعر ژاپنی) که از جمله واژههای کلیدی در فرهنگ ژاپنی است در سایر زبانها هضم و جذب شدهاند. نیازی به گفتن نیست که فرهنگ ژاپنی در این واژهها خلاصه نمیشود، چون فرهنگ پدیدهای پویا و روبه جلوست.
نیشیدا کیتارو رهبر و پایهگذار ناخواسته این مکتب در نوشتههای خود روح و تفکر عقلانی و منطقی غربی را با تفکر اشراقی و بودیستی شرقی درمیآمیزد و فلسفهای در سطح فلسفههای جهانی همچون پدیدارشناسی، اگزیستانسیالیسم و... عرضه میکند. نیشیدا کیتارو را میتوان «افلاطون ژاپن» دانست که در نقطه آغاز فلسفه ژاپن ایستاده است. نیشیدا در تمامی نوشتههای خود تلاش کرد تا اندیشهها و تکنیکهای فلسفی مغربزمین را برای توصیف روح فرهنگ و اندیشه شرقی، مخصوصا فرهنگ ژاپنی، به کار بندد.
بهسخن دیگر، هدف نیشیدا این بود که نشان دهد چگونه میتوان در قالب زبان و سبک تفکر فلسفی غربی اندیشه ژاپنی را توصیف کرد و سعی داشت شیوه ژاپنی بودن و اندیشیدن در باب جهان را در قالب مفاهیم فلسفی بیان کند. در فصل اول و دوم ریشههای شرقی و غربی این مکتب بررسی شده است و فصلهای بعدی به تشریح اندیشههای فلسفی نیشیدا کیتارو، نیشستانی کیجی و تانابه هاجیمه اختصاص دارد. کلیدیترین مفهوم در فلسفه تمامی فیلسوفان مکتب کیوتو مفهوم «ینستی» است که به زبان فلسفی تشریح شده است.
وی در اصطلاح «مکتب کیوتو» نوشته است: «مکتب کیوتو جنبش فلسفی ژاپنی است که به دلیل ظهور آن در دانشگاه کیوتو به مکتب کیوتو مشهور شده است. وقتی ژاپن در عصر میجی درهای خود را به روی مدرنیته غرب باز کرد، متفکرانش نیز با علوم و به خصوص فلسفه غرب آشنا شدند. در این مکتب، فلسفه غرب با اندیشههای دینی و عرفانی آسیای شرقی بهویژه بودیسم و کنفوسیوس ادغام شده و به قالب و چارچوب نظام عقلانی و فلسفی درآمده است.
هدف این تحقیق آشنایی با فلسفه مکتب کیوتو و اندیشههای نمایندگان اصلی آن یعنی نیشیدا، تانابه، نیشیتانی است. اما بیدرنگ این سوال در ذهن خواننده این نوشتار تداعی میشود که آیا ژاپن نیز مثل آلمان، فرانسه و انگلستان و نیز آمریکا دارای فلسفه است؟ تمامی تلاش ما در این پژوهش این است که نشان دهیم هرچند ژاپن مثل کشورهای غربی فلسفه و تاریخ فلسفه به معنای رایج کلمه که آن را منتسب به یونان و غرب میدانیم ندارد، اما در این مکتب فلسفهای از جانب نمایندگان اصلیاش به ویژه نیشیدا کیتارو عرضه شده که میتوان گفت همتراز با فلسفه بزرگی غربی مثل اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی و غیره است. بهعبارت دیگر فلسفهای که در قرن بیستم نیشیدا در دانشگاه کیوتو بهوجود آورد فلسفه ژاپن را در فلسفه جهانی سهیم ساخت.»
در مقدمهای که اصغری بر کتاب نوشته میخوانیم: «بیشک در فلسفه ژاپن برخی عناصر فکری و عرفانی هست که شباهتهای زیادی به برخی عناصر فکری در فلسفه و عرفان جهان اسلام دارد و لذا با مطالعات تطبیقی بین فلسفه و عرفان اسلامی و فلسفه ژاپن میتوان علاوه بر وجه اشتراک زیاد بین این دو فلسفه به بینشهای تازهای دست یافت. یکی از اهداف فرعی این کتاب نیز فراهم ساختن بستری برای ورود به مطالعات تطبیقی است.
تفکر فلسفی ژاپن به شکل آشکار از قرن دوازدهم میلادی به بعد شروع میشود و از این زمان است که در هر دوره با متفکری تازه روبهرو میشویم. اما فرهنگ فلسفی ژاپن در قرن دوازدهم و سیزدهم میلادی که به «عصر انحطاط» معروف شده مبتنی بر نظریههای بودیسنی بود. در آن روزگار عمل به عقاید بودایی دشوار بود. هونن بنیانگذار «بودیسم سرزمین پاک» بود. بعد از هونن متفکری به نام شینران ظهور کرد که همانند هونن رویکرد و نگرش تازهای در بودیسم ژاپنی به وجود آورد. شنیران «حتی بیش از هونن بودیسم آسان و ساده را تبلیغ کرد و یکی از اعتقادات او نفی ثنویت روح و جسم و تاکید بر شینجین یا حالت ذهن بودایی بود.»
«مکتب کیوتو» در 240 صفحه، شمارگان 1100 نسخه و بهای 17 هزار تومان از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.
نظر شما