به مناسبت سالروز قیام 15 خرداد
نقش سازنده مردم شهرری در شکلگیری قیام 15 خرداد/ منبری که به زندان قزلقلعه ختم شد
سطوری از کتاب «شهرری در انقلاب» به قیام 15 خرداد در این شهر از زبان آیتالله غیوری اختصاص دارد. وی در شرح این نهضت میگوید: «مردم شهرری در شکلگیری قیام 15 خرداد، نقش بسیار سازنده و چشمگیری داشته و در این راه متحمل سختیهای فراوانی شدند. روز 15 خرداد به محض این که اعلام شد امام خمینی را گرفتهاند، همه مردم منطقه سیمان دست از کسب و کار کشیده و حتی کارخانه را نیز تعطیل کردند.»
نطق تاریخی امام (ره) در عصر عاشورا
مولف با اشاره به حرم برادر امام هشتم شیعیان علی بن موسی (رضا) مینویسد: «وجود آستان مقدس حضرت عبدالعظیم در مرکزیت شهرری، در طول تاریخ دوران معاصر، از درخشش خاصی برخوردار بوده و پیوسته موجب اعتلای معنوی اهالی شهر مزبور و تهران گردیده، و به همین دلیل در تاریخ معاصر، شاهد حرکتهای مردمی افزایش شم سیاسی در سطح توده مردم و نیز پیدایش رجال سیاسی و اجتماعی و جوانان مجاهد و مبارز در این شهر، از جمله حضور یکپارچه اهالی در جریان قیام پانزده خرداد1342ه.ش است.» (ص 142)
حرکت بنیانگذار انقلاب اسلامی در عصر روز عاشورای سال 42، روزی فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب است. در رابطه با این روز میخوانیم: «امام خمینی اعلام کرده بود که در عصر روز عاشورا، برابر با 13 خردادماه 1342ش. در مدرسه فیضیه سخنرانی خواهد کرد. رژیم پهلوی سعی کرد، از راههای مختلف، مانع سخنرانی امام شود، ولی موفق نشد و امام بر اجرای تصمیم خود، محکم ایستاد. عصر روز عاشورا، امام خمینی در مدرسه فیضیه و در میان انبوه جمعیت حاضر، نطق تاریخی خود را ایراد نمود و از اقدامات حکومت پهلوی، شدیدا انتقاد کرد. در این روز، در تهران نیز راهپیمایی عظیمی در مخالفت با عملکرد رژیم پهلوی از میدان قیام تا دانشگاه تهران برپا شد.» (ص 143)
آنچه در عصر عاشورا رخ داد، دستگاه پهلوی را وادار به واکنشی تلخ کرد. واکنشی که در شرح آن در سطوری از کتاب آورده است: «رژیم پهلوی که تحمل این انتقادها و راهپیماییها را نداشت، تصمیم گرفت تا رهبر نهضت و برخی دیگر از علمای مخالف و منتقد را دستگیر کند؛ بر این اساس، در نیمههای شب 15 خرداد، امام خمینی و عدهای از علمای مبارز قم، تهران، شهرری و ... توسط عوامل حکومتی دستگیر شدند. مردم مبارز قم زودتر از اهالی سایر شهرها متوجه دستگیری امام شدند.» (ص 144)
حضور خشمناک در خیابان حرم
تقویم را که ورق میزنید تا دریابید چرا روز 15 خرداد مردم به خیابانها ریختند به میزان ارادت مردم به روحانیت پی میبرید. درباره این انس مردم شهرری با روحانیت میخوانیم: «در روز 15 خرداد به مناسبت آغاز دهه دوم ماه محرم، مجالس متعدد عزاداری در جوار حضرت عبدالعظیم تشکیل گردیده بود و سخنرانان مشهور و مهم تهران و قم، در شهرری منبر میرفتند از جمله در تکیه ابوالفضلیان اصناف خیابان حرم، آقای وحید خراسانی (از مراجع تقلید کنونی) روزها منبر میرفتند. روز قبل از 15 خرداد، وی اشارهای به مسأله تهدید به ترک منبر و ممنوعالمنبر شده خودشان میکند و فردای آن روز در حالی که انبوه جمعیت در مجلس حضور داشت، پس از عزاداری و سخنرانی واعظ «سیدمهدی موسوی فضیلت»، و انتشار خبر ممنوع المنبر شدن آقای خراسانی و نیز دستگیری امام ناگهان منجر به انفجار خشم و اعتراض جمعیت شد که با حضور خشمناک خود در خیابان حرم، موجب بسته شدن مغازهها گردیدند.» (ص 144)
حال در این میان نقش و واکنش مردم شهرری در روز 15 خرداد خواندنی است. مولف درباره چگونگی اعتراض مردم و پیوستن آنها به تظاهرات مردم تهران مینویسد: «عدهای از مردم از حرم حضرت عبدالعظیم حرکت نموده و پس از طی بازار، در خیابان جمعیت انبوهی را تشکیل دادند و شروع به سردادن شعارهای ضدحکومتی کردند. مأمورین انتظامی و امنیتی با تیراندازی به سوی مردم، بعضی از افراد را مجروح و عدهای را نیز دستگیر نمودند. و برخی دیگر خصوصا جوانان شهرری که ادامه کار را در شهرری مقدور ندیدند، سریعا خود را به تظاهرات اهالی تهران رسانده و در میدان قیام و بازار و میدان ارک، به مردم تهران پیوستند.» (ص 144)
سطوری از کتاب به روایتهای شاهدان و نقشآفرینان روز 15 خرداد در شهرری اختصاص دارد. در رابطه با حرکتهای این روز آمده است: «آقای موسوی فضیلت که از بانیان و محرکین تظاهران 15 خرداد در شهرری بودهاند، در مورد این روز تاریخی چنین اظهار میکند: «چنین مرسوم بود که قبل از اینکه روحانیون سخنرانی خود را شروع کنند واعظ مقدمات سخنرانی را فراهم میکردند. روز 15 خرداد، نمایندگان آقای وحید خراسانی، روحانی برجستهای که دهههای متوالی در تکیه ابوالفضلیان شهرری منبر میرفتند، نزد من آمدند و گفتند، امروز آقای وحید تشریف نمیآورند و شما بیایید منبر را اداره کنید؛ چون آن روز مصادف بود با روز اهدای جوایز به دانشآموزان برتر در مدرسه اسلامی شهرری که من مدیر آنجا بودم ابتدا استنکاف نمودم، اما چون از خبر دستگیری امام و ممنوع المنبر شدن آقای وحید خراسانی باخبر شدم، پذیرفتم.» (ص 145)
روحالله را گرفتهاند و شما نشستهاید؟
موسوی فضیلت در ادامه تشریح قیام پانزده خرداد و تشویق مردم به اعتراض به رژیم میگوید: «جمعیت زیادی در تکیه حضور داشت و منبر من هم طول کشید. مردم چون متوجه شدند دیشب امام و عدهای از روحانیون تهران و قم و ری، دستگیر شدهاند و آقای وحید خراسانی هم ممنوعالمنبر شدهاند، و من هم با حالت گریان گفتم، مردم! من وصیت خود را کردهام شما خودتان میدانید! مردم، شلوغ کردند و شروع به تظاهرات نمودند و شعارهای ضدحکومتی سردادند. وقتی از منبر پایین آمدم، سلطانعلی علیخانی و عدهای دیگر گفتند که آقا بیایید شما را از کوچه و پس کوچهها، خارج کنیم! گفتم چرا، من که کاری نکردم! گفتند، نیروهای نظامی در درجه اول، روحانی مجلس را دستگیر میکنند، و بعد کسانی را که تظاهر به دین دارند؛ اکنون هم سراغ شما را میگیرند. من هم چون اولین باری بود که با مأمورین نظامی برخورد میکردم، حقیقتا مقداری خائف بودم. رئیس کلانتری شهرری هم در آن موقع، عبدالرحیم شمسا، آدم بسیار خبیث و بیرحمی بود؛ من آن روز به توصیه پدرم و عدهای از دوستان، به خانه پدرم رفتم و از آنجا هم برای مدت 15 روز در خانه یکی از بستگانم، مخفی بودم تا این که ناچارا خودم را معرفی نمودم و بیشتر از دو ماه در زندان قزلقلعه زندانی شدم.» (ص 145)
تظاهرات مردم شهرری تنها محدود به منطقه نزدیک حرم شاه عبدالعظیم نمیشود و برخی نقاط دیگر این شهر با توجه به حضور روحانیون تاثیرگذار خاموش ننشستند. یکی از روحانیون سرشناس شهرری، شور و حال منطقه سیمان را این گونه توصیف میکند: «آیتالله غیوری که از اوایل سال 1341 شمسی بنابر توصیه امام خمینی، امامت مسجد امام حسن (ع) شهرری را برعهده داشتهاند، در مورد نقش محله سیمان شهرری در قیام 15 خرداد چنین اظهار میدارد: «مردم شهرری در شکلگیری قیام 15 خرداد، نقش بسیار سازنده و چشمگیری داشته و در این راه متحمل سختیهای فراوانی شدند. روز 15 خرداد به محض این که اعلام شد امام خمینی را گرفتهاند، همه مردم منطقه سیمان دست، از کسب و کار کشیده و حتی کارخانه را نیز تعطیل کردند و در منزل ما گرد آمدند و کسب تکلیف کردند. یکی از اهالی آمده بود و با عصبانیت فراوان و تا حدودی اهانتآمیز فریاد میزد: «آقا روحالله را گرفتهاند و شما نشستهاید؟ حرکت کنید...!» در مدت کوتاهی، عده زیادی از مردم در آنجا جمع شدند و سپس به طرف کلانتری خیابان سیمان رفتیم، و پس از مختصر زد و خوردی با مأمورین کلانتری محل، جمعیت خشمگین و معترض به طرف تهران راه افتادند و در تظاهرات تهران شرکت کردند.» (ص 148)
نظر شما