محمد آسیابانی در ابتدای ارائه مقاله خود با عنوان «هزار و یک شب بستری برای لمس چهره واقعی ابونواس اهوازی» اظهار کرد: ابونواس یکی از مهمترین شاعران ایرانی در قرن دوم هجری است که به عربی شعر میسرود، اما تأثیر بسیاری بر شاعران ایرانی از قرن چهارم به بعد گذاشت. متأسفانه تاریخنگاران ایرانی به شخصیت ابونواس بیاعتنا بودهاند. درباره زندگی این شاعر، تنها در تعدادی از مکتوبات ادیبان و پژوهشگران عرب، مطالبی وجود دارد. با این اوصاف شخصیت ابونواس در تعدادی از داستانهای هزار ویک شب حضور دارد و توصیفی که از وی در این داستانها میشود، با توصیفی که در متون پژوهشگران عرب وجود دارد، یکسان است.
این روزنامهنگار در معرفی ابونواس گفت: ابونواس با نام کامل «حسن بن هانی بن عبدالاول بن صباح حکمی الولاء» در سال ۱۳۹ هجری در اهواز متولد شد. قدرت شاعری ابونواس بسیار زیاد و در سرودن هرگونه شعری توانا بود. شهرت ابونواس در قدرت شاعری به حدی میرسد که هارونالرشید، پنجمین خلیفه عباسی وی را برای تربیت و آموزش لغت عرب به ولیعهدش امین، به دربار فرا میخواند. ابونواس مقرب درگاه هارون شد، با این اوصاف این خلیفه مقتدر عباسی، شاعر را به دلیل طریق زندگی و نوشخواری بسیار و گاهی اوقات جسارتهایش در حضور دیگران، تنبیه میکرد.
وی ادامه داد: ابونواس در زمان سرودن شعر به سنت عرب جاهلی پایبند بود. با این اوصاف ابونواس در پیری به زهد و تصوف گرایید و اشعاری هم به ویژه در مدح ائمه معصومین (ع) سرایید که بسیار معروف است.
آسیابانی در تشریح ارتباط ابونواس و هزارویک شب اظهار کرد: بنا بر پژوهشهای جدید بر «هزار و یک شب» این کتاب اصلیتی هندی داشته و در زمان خسرو انوشیروان از زبان سانسکریت به فارسی پهلوی ترجمه شده است. نکته مهم در اینجاست که پس از ورود این متن به تمدن اسلامی و عربی، هارون الرشید، خلیفه مقتدر عباسی، با حواشی خود، به عنوان یکی از شخصیتهای مهم وارد داستانهای هزار و یک شب شد. با ورود او بالطبع شخصیتهایی چون جعفر برمکی، مسرور خادم و ابونواس که هویتی متصل به هارون الرشید داشتند، نیز در زمره شخصیتهای هزار و یک شب قرار گرفتند.
وی افزود: شهرزاد داستانی را در شب ۳۳۷ با عنوان «بدیههگویی ابونواس» شروع به نقل کرده و در شب ۳۳۹ آن را به پایان میرساند. در این حکایت بدیههگویی ابونواس به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده است. ضمن آنکه در ابتدای داستان نیز شواهدی از زندگی بیبندوبار ابونواس در دوران جوانیاش و صرف هزار درم در راه بادهنوشی به دست داده شده است. ابونواس در داستان شب سیصد هفتاد و نهم نیز حضوری جدی دارد. ابونواس در حکایت «پاداش طبابت» در شب ۳۹۲ نیز حضور کمرنگی دارد.
این پژوهشگر حوزه ادبیات با اشاره به شباهتهای حضور ابونواس در هزار و یک شب با روایتهای زندگیاش گفت: وجود شباهت بین داستانهایی از هزارویکشب که ابونواس در آنها حضور دارد، با روایتهایی که از زندگی ابونواس در «الشعر و الشعرا» وجود دارد، نشان دهنده آن است که شخصیتهایی چون ابونواس تقریباً با حفظ هویت واقعی خود به «هزار و یکشب» وارد شدهاند. در این میان اما سؤال مهمی پیش میآید: «به چه دلیل مترجمان هزارویکشب بر اشعار ابونواس در مدح حضرت ثامن الحجج انگشت نگذاشتهاند؟» و با توجه به این نکته که در هزارویکشب حکایتهایی از عبدالملک مروان و... وجود دارد، آیا مترجمان عربی، ضد شیعه بودهاند؟
وی ادامه داد: نمیتوان پاسخ دقیقی برای این سؤالات ارائه کرد. در دورهای که هزار و یکشب به عربی ترجمه شد، مانند دیگر برهههای تاریخ شیعه وضعیت سیاسی مناسبی نداشته است. به همین دلیل است که قصه ملاقات ابونواس با امام هشتم شیعیان، بهجز در منابع شیعی در هیچ مکتوب دیگری وجود ندارد. بنابراین طبیعی است که در «هزار و یکشب» هم ردی از این حکایت به چشم نخورد، اما به یقین نیز نمیتوان گفت که مترجمان عربی هزار و یک شب تعصب عربی داشتهاند.
آسیابانی در بخش پایانی صحبتهایش اظهار کرد: لازم است اشاره کنم که هزار و یکشب در قرون متمادی پابرجا بوده و اکنون به دست ما رسیده است، شاید اگر این متن نبود، شخصیت ابونواس نیز یا به طورکل فراموش میشد و یا اینکه صرفاً در میان خواص جامعه، یعنی کسانی که توانایی مطالعه کتابهای «الشعر و الشعرا» و «اخبار ابینواس» را داشتند، باقی میماند. هزارویکشب با توجه به محوبیتی که بین عامه مردم در دورههای مختلف تاریخی داشت، باعث شد تا این طیف نیز با شخصیت این شاعر توانا آشنا شوند.
نظر شما