کتاب «غزلهای مثنوی» نوشته عسگر عسگری حسنلو از سوی انتشارات کتاب آمه به ویترین کتابفروشیها راه یافت.
ترکیب متناقضنمای «غزلهای مثنوی» در عنوان این کتاب، بر بخشهایی از مثنوی معنوی دلالت میکند که مولانا در آن بخشها در حین روایت حکایتهای تعلیمی یا در ضمن بیان نکات اخلاقی و عرفانی، تحت تأثیر نام و یاد شمس تبریزی، بیاختیار رشته روایت را قطع میکند و به سرودن ابیاتی در حال و هوای تجربه دیدار با شمس و مصاحبت با او میپردازد. در این لحظات، او سیر منطقی روایت را رها کرده و ناخودآگاه وارد حال و هواهای عاشقانهای میشود که در غزلیات شمس بارها با آن حال و هواها مواجه بودهایم. در این لحظات مولانا در صدد بیان نکات تعلیمی نیست بلکه غزل میگوید، آن هم با توجه به تمام ویژگیهای محتوایی و معنایی غزل. بسامد استفاده از عناصر، تصاویر و شگردهای قالب غزل در این قسمتها، در مقایسه با قسمتهای دیگر مثنوی که در آنها غلبه با تعلیم مخاطبان است، تفاوت معناداری دارد.
در کتاب «غزلهای مثنوی» بخشهایی با عنوانهای «سجادهنشین باوقار»، «طلوع شمس»، «غروب شمس»، «شمس و سقراط»، «غزل شمس»، «سرّ دلبران در حدیث دیگران»، «ادبیات غنایی و غزل» و «چند نکته در باب غزلهای مثنوی» وجود دارد. در پایان این کتاب هم فهرست الفبایی ابیات و بخش دیگری با عنوان «غزلهای مثنوی» آمده است که شعرهای مولانا را دربرمیگیرد.
نویسنده که این کتاب را به محمدرضا شفیعی کدکنی تقدیم کرده است در مقدمه کتاب مینویسد: «فکر اولیه تألیف این کتاب در بهار 1386 به ذهنم رسید. در آن هنگام مشغول نوشتن مقالهای برای همایش بینالمللی بزرگداشت هشتصدمین سال ولادت مولانا بودم. آن مقاله در تابستان همان سال به دبیرخانه همایش ارایه شد. اما کار تدوین کتاب به دلیل اشتغال به تدریس، بارها به تعویق افتاد؛ تا اینکه دی ماه 1390 در یکی از سهشنبههایی که به قول زندهیاد دکتر قیصر امینپور «پایتخت جهان بود»، استاد یگانه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، در دانشگاه تهران، در حین صحبت از مثنوی معنوی پیشنهاد دادند کاش کسی «غزلهای مثنوی» را استخراج و به صورت کتابی منتشر کند. پیشنهاد استاد باعث شد تا تدوین این کتاب را که مدتها به تأخیر افتاده بود، به طور جدی پی بگیرم؛ و حقیقتاً «در زیر آسمان خدا برای هر کاری وقتی معین شده است.»»
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «شمسالدین تبریزی «سرّ مبهم و سرفصل تاریخ زندگانی مولانا» بود. اما این شمسالدین تبریزی کیست؟ محمدعلی موحد مصحح مقالات شمس معتقد است که تا پیش از کشف «مقالات شمس» از زندگی شمس تبریز و احوال شخصی او خبر مهمی در دست نبود. با این حال او توانسته است از طریق همین «مقالات شمس» طرحی از زندگی او به دست دهد. «شمسالحق یا شمسالدین (که در خطابات مولانا هم به تواتر آمده) لقب است و محمد نام او و علی نام پدر و ملک داد نام جد اوست.»
در بخش دیگری از این کتاب آمده است: «...عدهای از کشته شدن شمس به دست مریدان مولانا سخن گفتهاند که بدیعالزمان فروزانفر این نظر را رد میکند و میگوید: «به احتمال قویتر باید گفت که شمسالدین در قونیه به قتل نرسیده ولی پس از هجرت هم خبر و اثری از وی نیفتاده است و انجام کار او به درستی معلوم نیست و سال غیبتش به اتفاق 645 بوده است.
با غیبت شمس، مولانا دوباره تنها شد؛ تنهاتر از سالهایی که هنوز با شمس آشنا نشده بود. سالها بعد وقتی ابیات جاودانه «نینامه» را میسرود و از جداییها شکایت میکرد و سینهای شرحهشرحه از فراق میطلبید تا شرح درد اشتیاق بگوید، غم فراق شمس و سوگواری بر او را سالها تاب آورده بود. اما در این هنگام نمیتوانست غیبت یکباره او را تاب آورد.»
کتاب «غزلهای مثنوی»در شمارگان هزار و 100 نسخه به بهای 18 هزار تومان در 263 صفحه از سوی انتشارات کتاب آمه چاپ شده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این کتاب به لینک زیر مراجعه کنید:
نظر شما