منتقدان «نیویورکر» درباره این رمان گفتهاند که روایت جذاب اوبراین در چندین چرخه به پیش میرود؛ رویدادها بارها و بارها یادآوری و بازگو میشوند و حس ژرفی از سیال بودن حقیقت و خاطره برمیانگیزد.
این رمان شامل 22 فصل با نامهای «آنچه با خود حمل میکردند»، «عشق»، «چرخش»، «بر روی رودخانه»، «دشمنان»، «دوستان»، «چگونه یک داستان جنگ واقعی نقل کنیم»، «دندانپزشک»، «دلبر سونگ ترا بونگ»، «شال»، «معبد»، «کسی که من او را کشتم»، «کمین»، «سبک»، «روایت شجاعت»، «یادداشتها»، «در میدان»، «فرم خوب»، «گردن در میدان»، «سربازان شبحگون»، «زندگی شبانه» و «زندگی مردگان» است.
در بخشی از این رمان میخوانیم: «پس از بیرون آمدن از سینما تا دِیری کویین در حاشیه شهر ماشینسواری کردیم. شب کیفیتی لحافمانند و افسرده کننده داشت، گویی به نحوی باری بر دوش آن نهاده شده باشد، و پیرامون ما چمنزارهای مینهسوتا در امواج بلند و تکراری ذرت و سویا گسترده بود. همه چیز یکنواخت و بیمزه بود. یادم میآید که در عقب بیوک بستنی میخوردم. ماشینسواری درازمدتی در تاریکی داشتیم و بعد جلو خانه لیندا کنار گرفتیم و متوقف شدیم. بیشک حرفهایی زدهایم، ولی به جز چند تصویر پایانی همهاش از یادم رفته است. یادم میآید که او را تا جلو در خانه همراهی کردم. چراغ برنجی ایوان را با فروغ مهاجم زردرنگ، پاهای خودم، بوتههای کاج پا کوتاه در امتداد پلههای جلو ساختمان، علف خیس، و لیندا را در کنار خودم به یاد میآورم. ما عاشق بودیم، در 9 سالگی، بله، ولی این عشقی واقعی بود و ما تنها در کنار هم روی پلههای جلو خانه ایستاده بودیم. بالاخره به هم نگاه کردیم.»
در بخش دیگری از این رمان میخوانیم: «ستوان یکم جیمی کراس با خود نامههایی حمل میکرد از دختری به نام مارتا، دانشجوی سال سوم کالج ماونت سیبسچن در نیوجرزی. نامهها عاشقانه نبودند، ولی ستوان کراس امیدوار بود و نامهها را تا کرده بود و درون پلاستیکی در ته کولهپشتیاش نگهداری میکرد. عصرها دیروقت، پس از راهپیمایی روزانه و کندن سنگر، دستها را با آب قمقمه میشست، نامهها را بیرون میآورد و با نوک انگشت نگه میداشت و آخرین ساعت روشنایی را به خیالپردازی میگذرانید. در خیال خود سفرهای اردویی عاشقانهای به کوهستان وایت در نیوهمپشر تجسم میکرد. گاهی هم لبه چسبدار پاکتها را که لابد جای زبان نویسنده بر آن مانده بود با زبان لمس میکرد. بیش از هر چیز دلش میخواست که مارتا همانطور که او دوستش داشت دوستش بدارد، ولی لحن نامهها بیشتر دوستانه بود و در آنها از عشق خبری نبود. مارتا در ماونت سیبسجن دانشجوی رشته زبان انگلیسی بود و در نامهها با جملههایی زیبا درباره استادها و همکلاسیها و همخوابگاهیها و آزمونهای میانترم و ارادتش به چاسر و علاقه شدیدش به ویرجینیا داد سخن میداد.»
رمان «آنچه با خود حمل میکردند» در شمارگان هزار و 100 نسخه به بهای 14 هزار تومان در 264 صفحه از سوی انتشارات ققنوس راهی بازار کتاب شده است.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این کتاب به لینک زیر مراجعه کنید:
نظر شما