«گونچاروف» در دنیا به دلیل کتاب «ابلوموف» معروف شد اما اولین داستان این نویسنده پس از ترجمه توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. روزنامه گاردین نقد «همان داستان همیشگی» به قلم «نیکولاس لازارد» را به بهانه ترجمه این اثر به زبان انگلیسی منتشر کرده است که در زیر میخوانید.
البته گونچاروف از ترجمه آثارش به زبان انگلیسی امتناع میکرد. وی را در بریتانیا به عنوان نویسنده رمان «ابلوموف» میشناسند. کتاب، داستان یک دیکتاتور است که حتی زحمت بیرون آمدن از تختخواب را نیز به خود نمیدهد. موفقیت این داستان از بقیه آثارش بیشتر بوده که البته جای تأسف دارد.
«همان داستان همیشگی» در میانه قرن نوزدهم در منطقهای در روسیه رخ داده و داستان پسر بیست ساله گستاخی را روایت میکند که با پول مادر بیوه خود قصد عزیمت به سنپترزبورگ را دارد (البته مخاطب از شخصیت مادر چیز زیادی نمیداند). الکساندر نمیداند هدفش از رفتن به سنپترزبورگ چیست. فقط میداند که دلش میخواهد شاعر شود و از طریق شاعری به شهرت برسد. وی از کممحلی کردن عمویش شاکی است.
در ادامه «عمو پیوتر» را میبینیم که در حال خواندن یک نامه است و کمی بعدتر شروع به پاره کردن آن میکند و اینجاست که مخاطب احساس میکند این شخصیت به دلش خواهد نشست اما شخصیت برادرزادهاش بسیار آزاردهنده است؛ یک عاشقپیشه ابله که به بزرگی روح و جاودانگی عشق حقیقی اعتقاد دارد. وظیفه «عمو پیوتر» این است که این خزعبلات را از ذهن او دور کند و مخاطب نیز با او همراه است.
هنر «گونچاروف» همراه کردن خواننده با شخصیت «پیوتر» است. شخصیتی که اگر در ذهن «چارلز دیکنز» تصویر میشد شخصیتی شرور و منفی بود اما در این داستان مخاطب رفتار او را میپسندد مخصوصاً وقتی سیگارش را با یکی از کاغذهای شعر «الکساندر» روشن میکند. مخاطب با اینکه بخشی از آن شعر را شنیده اما از کار عمو استقبال میکند.
البته بخشی از داستان اتوبیوگرافی است چون خود «گونچاروف» نیز به سنپترزبورگ رفته بود و روحیات «الکساندر» جوان، و شور و شوقی وصفناپذیر برای شاعر شدن داشت. توصیف صحنههای عاشقانه داستان خوانندگان را به بیست سالگی رویاییشان میبرد و خاطرات مخاطب در ذهنش مجسم میشود.
البته همه چیز وحشتناک پیش میرود و این همان داستان همیشگی است؛ اتفاقی که برای «الکساندر» رخ میدهد شگفتانگیز است. البته داستان را لو نمیدهم اما داستان کمدی بخش اول به اثری تراژیک در قسمت دوم تبدیل میشود. و این انتقال حس نشان میدهد که «استفان پرل»، مترجم اثر کارش را بسیار خوب انجام داده است.
این کتاب «گانچاروف» را در روسیه معروف کرد. و مخاطبان قارهها و حتی نسلهای دیگر را به شگفتی واداشت و از ترجمه این اثر بسیار خوشحالم.
کتاب «همان داستان همیشگی» با عنوان «داستان همیشگی» با ترجمه حشمت کامرانی از سوی ناشران مختلف در ایران منتشر شده است.
نظر شما