کتاب «تولد بابابزرگ» از مجموعه «شیرینتر از قند» نوشته جعفر ابراهیمی از سوی انتشارات پیدایش منتشر شد.
«تولد بابابزرگ» دربردارنده داستانهای کوتاهی به صورت به هم پیوسته و در قالب عناوینی مانند «اسب سفید من و بابابزرگ»، «دوش بابابزرگ»، «گوشواره و ساعت»، «شیرین مثل قند»، «بازی چتر و باران» و «رنگ آب رودخانه» است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «بابابزرگ نقاشیهای من را خیلی دوست دارد. او نقاشیهایم را به دیوار اتاقش میچسباند. یک روز یک اسب سفید کشیدم. عکس بابابزرگ و خودم را هم کشیدم. بابابزرگ برایم دست زد. گفت: «آفرین دخترم!» گفتم: «بابابزرگ میآیی با اسب سفید برویم توی خیابان؟» بابابزرگ گفت: «خیابان شلوغ است، پر از ماشین است. ممکن است اسب سفیدمان با ماشینها تصادف کند.» گفتم: «نه بابابزرگ! این بازی است. تازه اسب سفیدم کوچولو است. ما هم که سوارش شدهایم کوچولوییم و میتوانیم از زیر ماشینها هم رد بشویم!»...»
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم: «بابابزرگ برایم یک جعبه مدادرنگی خریده است. وقتی نقاشی میکشم آنها را رنگ میزنم. بابابزرگ بلد است همه چیز بکشد: اسب، پرنده، درخت، خانه، آدم و خیلی چیزهای دیگر. یک روز بابابزرگ کتاب میخواند. گفتم: «بابابزرگ بیا دوتایی نقاشی بکشیم.» بابابزرگ گفت: «دخترم من کار دارم. کتاب میخوانم. ولی برایت یک نقاشی خوب میکشم تا ببری و رنگش بزنی. آن وقت من هم به کارهایم میرسم!»...»
انتشارات پیدایش، کتاب «تولد بابابزرگ» را در 14 صفحه مصور رنگی با شمارگان سه هزار نسخه و قیمت 80 هزار ریال منتشر کرده است.
نظر شما