به مناسبت 13 بهمن، سالروز تولد بزرگ علوی / 2
میرعابدینی: گلشیری از کنجکاویهای صناعی «علوی» در داستانهایش بهره برد
نویسنده «صد سال داستاننویسی ایران» معتقد است که بزرگ علوی از آن دست سیاستپیشگان نویسنده بود که توانست در داستانهای خوب خود، وجه هنری را برتر از جنبه ایدئولوژیک سازد؛ نویسندهای نوآور که هوشنگ گلشیری برخی کنجکاویهای صناعی او را در دهه 1340-1350، در ساخت داستانهای خود به کار گرفت.
به نظر شما داشتن روحیه مبارزهطلبی و به تبع آن، خلق ادبیات متعهد، تا چه اندازه به ماندگاری بیشتر اثر کمک میکند؟
همه نویسندگان به مسائل اجتماعی میپردازند، منتها برخی آشکارتر و برخی پوشیدهتر. ولی صرفِ پرداختن به مسائل اجتماعی نیست که آثار آنان را ماندگار یا گذرا میکند. مهم این است که نویسنده تا چه اندازه توانسته باشد به نوشته خود، فرم و صورت هنری ببخشد. گاهی در کار ادبی یک نویسنده اجتماعگرا و مبارزهطلب مانند احسان طبری، جنبه ایدئولوژیک و تبلیغی، بر جنبه هنری چیرگی مییابد؛ و آن نویسنده از حد یک مبلّغ سیاسی فراتر نمیرود. ولی گاهی بُعد صناعی و هنری اثری جامعهگرا بر وجه سیاسی آن غلبه مییابد. بزرگ علوی، برخلاف امثال طبری، از آن دسته سیاستپیشگانِ نویسنده بود که توانست در داستانهای خوب خود، وجه هنری را برتر از جنبه ایدئولوژیک سازد. البته علوی دچار دوگانگی خاصی است، در داستانهایش رمانتیک و سودایی است و در مقالاتی که در دهه 1320-1330 مینویسد، پیرو سفت و سخت رئالیسم سوسیالیستی.
چه کسانی در مسیر فکری و ادبی بزرگ علوی توانستند، به سطحی بالاتر از او دست یابند؟
اگر از فاصله دور به جریانهای ادبی معاصر نگاه کنیم، با دو جریان ملموس مواجه میشویم که هر دو در عرصه ادبیات معاصر قدرتمند بودهاند و به سهم خود شاهکارهای این ادبیات را خلق کردهاند. نخست، جریانی که بیشتر به درونیات و مسائل روحی و فردیت فرد توجه دارد. و دیگر، جریانی که بیش از فرد و تناقضات روانی او، متوجه مسائل بیرونی و اجتماعی است و به فرد در جایگاه شخصیت داستانیِ درگیر در ماجراهای بزرگ جمعی میپردازد.
به گمانم، جریانی که به درونیات و تناقضات و آشفتگیهای روحی توجه میکند، از «بوف کور» صادق هدایت شروع میشود و تا آثار بهرام صادقی و برخی نوشتههای ابراهیم گلستان و هوشنگ گلشیری ادامه مییابد. نویسندگان این جریان، به بنمایههای پنهان از نظرِ فرهنگی بیش از جنبههای مشهود اجتماع و سیاست توجه دارند. و تجربیات تازه در فرم داستانگویی و زبان نوشتار، مشغله ذهنیشان است.
جریان دوم از سوی بزرگ علوی آغاز میشود و تداوم آن را میتوان در برخی داستانهای اجتماعگرایانه هدایت، مانند «توپ مرواری» و «حاجی آقا» و برخی آثار احمد محمود و نوشتههای رئالیستی محمود دولتآبادی مشاهده کرد.
جایگاه بزرگ علوی در ادبیات معاصر را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این نویسنده آنقدر موثر کار کرده که همچنان کسانی در راه او قدم بردارند و از جریانسازی او بهره ببرند؟
آثار بزرگ علوی را باید در ظرف زمانیِ آفرینش آنها بررسی کرد. در سالهای 1310 به بعد، این نویسنده، به همراه هدایت و البته نه با توان ادبیِ او، یکی از پایهگذاران ادبیات معاصر است. امروزه، وقت آن رسیده است که به آثار علوی فارغ از مفاهیم حزبیِ آن سالهای که به تاریخ پیوسته، بپردازیم و این آثار را به حیث ساخت داستانی بررسی کنیم. آنوقت متوجه میشویم که علوی از نوآوران داستانِ فارسی در دهه 1320-1330 بوده است. نویسنده نوآوری که هوشنگ گلشیری برخی از کنجکاویهای صناعی او را در دهه 1340-1350، در ساخت داستانهای خود به کار میگیرد.
آیا بزرگ علوی در آن دوران توانست جریانسازی کند؟
در دهه 1320-1330 ادبیات معاصر تحت تأثیر رئالیسم سوسیالیستیِ روسی قرار میگیرد. در این دوران، بزرگ علوی نویسنده درجه اول ادبیات چپگرا بود که به دلیل نگاه غیرجزمی به واقعیت -البته در داستانهایی چون «چشمایش»- و نوآوریهای هنریاش مورد انتقاد منتقدان حزبی قرار گرفت زیرا در مکتبهای ایدئولوژیک از نویسنده خواسته میشود واقعیت را آنسان ببیند که مورد نظرِ ایدئولوگهاست. در واقع از او خواسته میشود هنر را فدای سیاست کند.
ولی علوی با نگاه مدرنی که به واقعیت داشت، حساب خود را از قلم بهمزدان حزبی جدا کرد. او در داستانهایش واقعیت را از نگاه راویانی با دیدگاههای مختلف نشان میدهد. یعنی هر کسی از ظن خود، واقعیت را میبیند. این نوع نگاه در اولین داستانهای او، مثلا «سرباز سربی» از مجموعه «چمدان» (1313) یا در آخرین داستانهایش، مانند «نامهها» و «خائن»، از مجموعه «نامهها» (1330) دیده میشود. او داستانهایی برخوردار از روندی جستجوگرانه، و یادآور تکنیک داستان پلیسی، نوشته که در آنها واقعیت از دید آدمهای مختلف، جلوههای گوناگون پیدا میکند. این نکته نشان میدهد که علوی به «دیدگاه» (یعنی این که چه کسی و از چه زاویهای دارد به واقعیت مینگرد) توجه دارد؛ توجهی که حاکی از رویکردی مدرن در داستاننویسی فارسی است که در دهه پنجاه در آثار دیگر نویسندگان شکوفا میشود.
نکته دیگر این که، نویسنده ایدئولوژیک پایانی قطعی، و منطبق بر باور عقیدتی، به اثر خود میدهد. ولی بزرگ علوی پایان آثارش را باز میگذارد و سهمی برای اندیشه و تخیل خواننده، برای پایان دادن به داستان، قائل میشود.
این نوآوریها متأثر از تحصیلات بزرگ علوی در کشور آلمان بوده که خواه ناخواه او را با جریانهای مهم ادبی جهان آشنا میکرد، یا برگرفته از خلاقیتهای شخصی او که حتی شاید در نظر دیگران عجیب و متفاوت به نظر میرسیدند؟
اغلب نویسندگان ایران، از ادبیات فرنگی تأثیر گرفتهاند. برخی توانستهاند این تأثیرات را از آنِ خود کنند و به آنها رنگی بومی بدهند، خیلیها هم نتوانستهاند و کاری تقلیدی، و در نتیجه ناپایدار، ارائه دادهاند. شما وقتی آثار بعضی نویسندگان امروز را هم میخوانید، متوجه رونویسی آنها از نوشتههای امثال میلان کوندرا و ریموند کارور و دیگران میشوید. ردّ رمانتیسیسم ادبیات آلمان و روسیه، آثار نویسندگانی مانند گوته و تورگنیف، بر داستانهای علوی مشهود است. او به عشق و مرگ با نگاه هیجانی و سودایی رمانتیکها میپردازد. البته نمیتوان منکر خلاقیت فردی او شد. بزرگ علوی با وجود تأثیرپذیری از ادبیات بیگانه، روایت منحصر به فرد خود را نیز شکل میدهد و موجد نوآوریهایی در داستاننویسی ایران میشود.
همواره از دوستی و نزدیکی بزرگ علوی و صادق هدایت صحبت میشود. این دو چه تأثیراتی به لحاظ زبان و اندیشه بر یکدیگر داشتند؟
سخن گفتن از تأثیرپذیری دو نویسنده از یکدیگر چندان ساده نیست. علوی از نظر پرداختن به روحیات آدمهای آشفتهذهن خصوصا در «چمدان» از هدایت متأثر بوده است. ولی از دهه 1320 راه خود را از او جدا کرد. از طرفی، هدایت هم در داستانهایی که در دهه 1320به بعد مینویسد، از علوی متأثر است. علوی در خاطرات خود همواره از هدایت به عنوان راهنمایی تأثیرگذار یاد کرده است. در واقع، هدایت در دورهای که بزرگ علوی کار خود را شروع میکند، یک قطب ادبی نواندیش به شمار میآید و بر گروهی از نویسندگان نوگرا از جمله بزرگ علوی، که حلقه ادبیِ «ربعه» را تشکیل میدادند، تأثیر میگذارد.
بزرگ علوی زبان داستان را از سبک بیانی جمالزاده و هدایت خارج میکند، و به جای توجه به زبان عامه و اصطلاحات آن، به زبان معیار روشنفکران زمانه، قصه مینویسد؛ زبانی که درخور شخصیتهای داستانهایش است. همچنین، رمانتیسم و نگاهی که او به عشق دارد، متأثر از هدایت نیست. در مجموع، هدایت و علوی، دو سنخ ادبی ناهمسان و پیشبرنده دو جریان ادبی متفاوت هستند.
امروز چه کسانی توانستهاند مسیر بزرگ علوی را ادامه دهند و شکوفا کنند؟
اگر، چنان که گفتم، آثار بزرگ علوی را در جریان رئالیستی ادبیات معاصر بررسی کنیم، طبیعتا نویسندگان زیادی را رهروِ این مسیر مییابیم. البته نگاه عقیدتی او، که بر داستانهایش نیز سایه افکنده و از نوآوری آنها کاسته است، مشمول مرور زمان شده. به گمانم زمان آن رسیده است که دست به قرائت دیگری از آثار خوب بزرگ علوی بزنیم. امروزه، پس از پایان گرفتن آن گرایشهای سیاسی که علوی را نیز مانند بسیاری از روشنفکران زمانه به خود جلب کرد، باید نگاهی نو به میراث ادبی این نویسنده کرد. به نظر من اگر با رویکردی تازه به سراغ آثار او برویم، دست خالی باز نمیگردیم.
دو کتاب به زبان آلمانی از بزرگ علوی با نامهای «مبارزات ایران» و «تاریخچه و تحول ادبیات فارسی نوین» منتشر شده است. کتاب دوم چه اعتباری در شناخت ادبیات فارسی دارد؟
بزرگ علوی وقتی استاد دانشگاه هومبولت در آلمان شرقی بود، کتاب «تاریخچه و تحول ادبیات فارسی نوین» را نوشت تا مجوز تدریس دریافت کند. این کتاب برای دانشجویان آلمانی و مخاطبان ادبیات ایران در خارج از کشور نوشته شده است. در سالهای اخیر، دو ترجمه از این کتاب به زبان فارسی صورت گرفته است که ترجمه سعید فیروزآبادی -که کتاب را از زبان اصلی ترجمه کرده- خوب و قابل درک است. البته این کتاب برای فارسیزبانهای آشنا با ادبیات معاصر، حرف نویی ندارد. ارزش کتاب «تاریخچه و تحول ادبیات فارسی نوین» این است که یکی از مهمترین بررسیهای ادبیات فارسی در دهه 40 و در خارج از کشور بود.
در اینجا لازم است به کتاب «پایهگذاران نثر جدید فارسی» از حسن کامشاد نیز اشاره کنم که یکی از اولین کتابهای درسی ادبیات جدید ایران بود که در انگلیس نوشته شد. این کتاب نیز، مانند اثر علوی، جزو اولین بررسیهای ادبیات فارسی زبان معاصر برای بیگانگان است.
کتاب بزرگ علوی، هنوز هم در بخشهای ایرانشناسی آلمانیزبان، اثر مرجع و قابل توجهی است زیرا استاد دیگری با اهمیت بزرگ علوی پیدا نشد که در این زمینه کتاب دیگری به زبان آلمانی بنویسد. البته چون در همان زمان این کتاب به فارسی ترجمه نشد - آخر علوی در دوره شاه ممنوعالقلم بود- تأثیری بر جامعه ادبی روزگار خود نگذاشت. کامشاد و علوی در زمانی بررسیهای خود از تاریخ ادبیات مدرن را نوشتند که منبع مشابهی برای آنها وجود نداشت. آنان کوشیدند، تاریخچه ادبیات نوین ایران را به رشته تحریر درآورند.
از آنجا که اتفاقات مهم در زندگی مانند زندان رفتن، در روحیه و طرز تفکر افراد تأثیر (مثبت یا منفی) میگذارد، به نظر شما زندان رفتن بزرگ علوی تا چه اندازه در روحیه او اثر گذاشت؟
بزرگ علوی، مرد مصممی بود که در چهار سالی که عمرش را در زندان سپری کرد، خود را نباخت و به خدمت رژیم رضاشاه درنیامد. او بر اساس خاطرات دوره زندان کتاب «53 نفر» را تألیف کرد که کتاب ضعیف و تبلیغی است. او پس از خروج از زندان، مجموعه داستان «ورقپارههای زندان» را نوشت. این کتاب را میتوان آغازگر «ادبیات زندان» در ادبیات معاصر دانست، ولی به همان سبک و شیوهای نوشته شده که کار اول علوی -مجموعه «چمدان»- در دوره پیش از زندان رفتن او، نوشته شده بود. یعنی در شگرد ادبی او تغییر چندانی پیدا نشد. مهمترین تأثیر زندان در روحیه علوی، قویتر شدن جنبه مرگاندیشی، نگاه بدبینانهتر و تیرهتر به جهان پیرامون، و رمانتیسم در آثارش بود.
نکتهای هست که به نظرتان درباره این نویسنده ناگفته مانده باشد؟
باز هم تکرار میکنم، امروزه ضروری است مسائلی را که سالیان سال وبال گردن علوی بوده، واگذاریم و او را به نفع ادبیات از ایدئولوژی بگیریم تا نویسنده نوآوری را بیابیم که داستاننویسی فارسی را گامهایی به پیش برد. خود او نیز زندگی حزبی را مانعی در راه نویسندگی و شکوفایی ادبی شخصیاش دانسته است. وقت آن شده است که بزرگ علوی را از پیلهای که زندگی سیاسیاش گرد او کشیده درآوریم و به عنوان یک نویسنده مبدع مورد توجه قرار دهیم.
نظر شما