در فهرست پرفروشترین کتابهای کتابفروشی «چشمه» در فصل پاییز، 10 عنوان کتاب از چهار ناشر حضور دارند که کتاب «بیشعوری» نوشته خاویر کرمنت، ترجمه محمود فرجامی از نشر تیسا با 396 جلد در رده نخست قرار دارد و در ادامه کتابهای «پنج اقلیم حضور» اثر داریوش شایگان از نشر فرهنگ معاصر با فروش 245 جلد و «تهران، خیابان آشیخ هادی» نوشته احمد شاملو از نشر چشمه با 214 جلد با بیشترین استقبال از سوی مراجعان مواجه بوده است.
همچنین بر اساس این گزارش انتشارات «چشمه» با حضور هفت عنوان بیشترین کتاب را در این فهرست به خود اختصاص داده است؛ همچنین انتشارات «تیسا»، «فرهنگ معاصر» و «نیلوفر» هرکدام با یک عنوان کتاب در این فهرست حضور دارند.
فهرست پرفروشهای پاییزی کتابفروشی «چشمه» به شرح زیر است.
این کتاب درباره بیشعوری در دوره معاصر است. بله، بیشعوری! و تاثیر عمیقی که بیشعورها با نفوذ در اجتماع، سیاست، علوم، تجارت، دین و امثال اینها در دنیای معاصر می گذارند. به نظر نویسنده، بیشعورها احمق نیستند، اتفاقا بیشتر آنها نابغه اند اما نابغه هایی خودخواه، مردم آزار، با اعتماد به نفس بالا و البته وقیح که نتیجه تیزبازی هایشان در نهایت به ضرر خودشان و اطرافیانشان میشود.
نویسنده با شوخ طبعی و یک عالمه ماجراهای ساختگی (اما در واقع بسیار شبیه به اتفاقاتی که هر روز دور و بر ما می افتد) نظریه من درآوردی خودش را مطرح می کند؛ اینکه بیشعوری یک بیماری مسری است و دارد دنیا را تهدید می کند! باید کاری کرد والا بیشعورها دنیا را نابود می کنند.
245 جلد
پنج شاعر کلاسیک ایران، دستمایه تالیف کتابی با عنوان «پنج اقلیم حضور: بحثی درباره شاعرانگی ایرانیان» به قلم دکتر داریوش شایگان شدهاند؛ کتابی که نگارنده در آن، اشعار شاعران را با چشماندازی معنوی و فلسفی بررسی کرده است.
شایگان در این اثر، به علت انتخاب این پنج شاعر کلاسیک ایرانی نیز اشاره کرده و نوشته است: «از میان صدها شاعری که تاریخ ادبیات ایران به خود دیده است، ایرانیان تنها پنج شاعر (یا به عقیده برخی شش شاعر) را در مقام نمونههای اعلای بینش شاعرانه خویش برگزیدهاند. جایگاه ممتاز این شاعران در تفکر ایرانی، صرفا ثمره صفات استثنایی آنان نیست بلکه این پنج شاعر، هر یک به تناسب نبوغ خاص خود، نماینده تبلور یک جریان بزرگ تبارشناسی فکری هستند که سبک و سیاق و شیوهای منحصر به فرد را در بازتاب نحوه ویژه جهانشناسی خود در پیش میگیرند.»
214 جلد
«تهران، خیابان آشیخ هادی» منتشر میشود، کتاب حاضر مجموعهیی است از نامههایی که «احمدشاملو» طی سهدهه دوستی و همکاری برای «ع.پاشایی» نوشته است.
«پاشایی» درباره این مجموعه میگوید:« در همه جای دنیا مرسوم است که نامههای بهجامانده از چهرههای سرشناس و محبوب بعد از مرگشان در اختیار عموم قرار بگیرد، این نامهها هم با همینمنظور منتشر میشوند. نامههایی که میتوانند گوشههایی از زندگی و دغدغههای شاعر را نشان بدهند. این نامهها همگی حالوهوایی این چنینی دارند، نامههایی هستند که شاملو بیشترشان را وقتی در سفر بود برای من نوشته است و کمابیش همهی نامهها به زندگی روزمرهی او و دغدغههایش میپردازند و وجهی ادبی ندارند.»
203 جلد
این نویسنده درباره رمان «دود» که به تازگی منتشر شده است گفت: رمان «دود» داستانی است که ماجرای آن مربوط به زمان حاضر و 10- 12 سال پیش است. بستر رمان شهر تهران است و حول مسائل اجتماعی و شاید راونشناختی و روانکاوانه قرار دارد.
وی درباره مسائل مربوط به انتشار این کتاب نیز گفت: حدود هشت سال از زمان نگارش این رمان میگذرد. پنج سالی در اداره کتاب وزارت ارشاد منتظر اجازه انتشار بود. آنها ابتدا میخواستند کتاب اصلاحات زیادی بخورد اما در نهایت با صحبت کردن تقریبا به جز چند جمله چیزی از کتاب حذف نشد و کتاب از سوی نشر چشمه به چاپ رسید.
197 جلد
رمان «سیرکی که میگذرد» اثر پاتریک مودیانو برنده نوبل ادبیات 2014 که به هویت و مناسبات انسان قرن 21 میپردازد، از سوی نشر چشمه به چاپ رسیده است.
این کتاب برای نخستین بار پاییز امسال منتشر شد. آنچه این رمان را منحصر به فکر جلوه میدهد، زبان داستانی مودیانوست. در بخشی از پیشگفتار این رمان میخوانیم: «پدرش ایتالیایی و مادرش بلژیکی و بازیگر تئاتر بود. پدرش آلبرت مودیانو در زمان اشغال فرانسه با نام مستعار «هنری لاگرو» به تجارت غیر قانونی مشغول بود و مادرش «لوییزا کولپین» برای ایفای نقش در تئاتر مدام سفر میکرد.
تاول/ مهدی افروز منش/ نشر چشمه
190 جلد
اولین رمان مهدی افروزمنش، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل اجتماعی است، او در رمان «تاول» سفری به دل یکی از مناطق قدیمی در جنوب شهر تهران کرده است و زندگی آدمهایی را که در دنیای کوچکشان با گرفتاریهای کوچک و بزرگی دستبهگریبان هستند به تصویر کشیده است.
«افروزمنش» درباره حالوهوای رمان «تاول» میگوید:« این رمان حاصل 9 ماه نوشتن است، در واقع شخصیت اصلی رمان مردی است که تعادل روانیش را از دست داده و در گیرودار یک خصومت سرهنگ سرشناسی را به قتل میرساند.
در کتاب حاضر فیلمنامههای «رقص در غبار»، «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری»، «دایرهزنگی»، «دربارهی الی»، «جدایی نادر از سیمین» و «گذشته» گنجانده شدهاند.
اصغر فرهادی» مقدمه کوتاهی نیز برای این فیلمنامهها نوشته است:« فیلمنامههای پیشرو را که مرور میکنم، آنچه بین همهی آنها مشترک است و از رقص در غبار تا گذشته پررنگ و آگاهانهتر شده، چیزی نیست جز علامتِ سوال؛ علامتِ سوالی که فیلمنامه به فیلمنامه بزرگتر و چندوجهیتر شده است.
113 جلد
گلی ترقی میگوید که «این رمان را در فرانسه نوشته است و برعکس کتابهای دیگر او این اثر خاطره نیست و در برگیرنده داستان یک خواهر و برادر از کودکی تا شصتسالگی است.» او نوشتن این رمان را هم مثل اسم کتاب یک اتفاق میداند.
او میگوید: من داستان کوتاه مینویسم و چخوف را در داستان کوتاه بسیار دوست دارم و نوشتههایش را میپسندم. فشردگی داستان کوتاه به من امکانات زیادی میدهد. اما این رمان مانند گربه ملوسی که همه توجه صاحبش را به خود جلب میکند و او را از دیگر کارهایش باز میدارد، خودش را به من تحمیل کرد و در بین سایر کارهای نوشتاریم خود را جلوتر انداخت و انگاری آمد نشست روی کاغذهای من و من نمیدانم که چطور شد آن را نوشتم که بیشتر از 300 صفحه شد.
افق/ پاتریک مودیانو/ حسین سلیمانی نژاد/ نشر چشمه
105 جلد
این پنجمين ترجمه حسین سلیمانینژاد از آثار پاتریک مودیانو است. «تصادف شبانه»، «جوانی»، «ویلای دلگیر» و «ماه عسل» دیگر کتابهای این نویسنده فرانسوی هستند که سلیمانینژاد ترجمه کرده است.
اینبار مودیانو در رمان «افق» ماجراي مردي را روایت میکند که در جستوجوی یافتن است. یافتن زنی كه سی و پنج سال پیش با او آشنا شده بود. اما این تنها خط اصلی داستان است، نویسنده به شیوه اغلب رمانهایش خواننده را در پیچواپیچ تاریخ و گذشته اینسو و آنسو میبرد و دنیایی از خاطرات محو را زنده میکند، خاطراتی که آدمهای او را میسازند.
تصادف شبانه/ پاتریک مودیانو/ مهسا ابهری/ نشر چشمه
102 جلد
داستان «تصادف شبانه» با چنین آغازی خواننده را به دنیای راوی بینام خود میبرد. راوی از گذشته خود یاد میکند و در این یادآوری از گذشتههای دورتر حرف میزند. تصادف شبانهی آغاز داستان دروازهای برای راوی باز میکند که رنگها، بوها، آدمها و نشانیهای گذشتهاش را با عبور از آن پیدا کند.
بعد از تصادف، راوی دنبال زنی میرود که راننده ماشین بوده و در مسیر پیدا کردن زن گاهوبیگاه به خاطرات کودکیاش گریز میزند و با نخی نامرئی ماجراها و حوادث زندگیاش را به یکدیگر گره میزند. و در نهایت با پیدا کردن زن بوری که زخمی روی پیشانی دارد این اتصال را از بین میبرد.
نظر شما