کاظم سادات اشکوری در یادداشتی که برای ایبنا ارسال کرده، نوشته است: شاید نپذیرفتن جایزه نوبل از سوی ژان پل سارتر دلیل سیاسی بودن جایزه نوبل باشد. نوبل ادبیات تا به حال به بزرگانی از شعر و داستان جایزه نداده است که این را هم میتوان در کنار ناشناخته ماندن نویسندگان ما گذاشت. متاسفانه اروپاییها هم ادبیات ایران را اغلب با آثار کلاسیکش میشناسند.
آنچه بیش از هر چیز مورد نظر منتقدان بوده این است که صرفاً امتیازهای ادبی در دریافت جایزه نوبل سهیم نیست و نوبل جنبه سیاسی نیز دارد. البته شاید بر حسب اتفاق نیز شاعر یا نویسندهای که شایستگی دریافت جایزهای جهانی را داشته موفق به دریافت نوبل ادبیات شده باشد. اما در عین حال بزرگانی مانند ژان پل سارتر نیز این جایزه را نپذیرفتند.
دلیل نپذیرفتن جایزه از سوی بزرگانی مانند سارتر این بود که ملاک اهدای جایزه شاید آثار بزرگ خلق کردن نیست، البته همانطور که گفتم در طول تاریخ جایزه نوبل، نویسندگان و شاعرانی بودهاند که لیاقت دریافت جایزه نوبل را داشتهاند. در کشورهای اروپایی هم ممکن است نویسندهای جایزه نوبل را بگیرد که همانجا هم کمتر اسمش شنیده شده و کتابخوانهای حرفهای اروپایی نیز آنها را نشناسند.
تجربه نشان داده کتابی که در هر جای اروپا چاپ شود اگر ارزش ادبی داشته باشد و به خواندنش بیارزد، به زبانهای فرانسه و انگلیسی ترجمه میشوند. ولی ما فارسیزبانها را بیشتر با آثار کلاسیکمان میشناسند. آثار نویسندگان ادبیات داستانی ما نسبت به خیام و سعدی و حافظ کمتر در اروپا ترجمه شدهاند و میتوان به جرأت گفت که آنها هیچ یک از نویسندگان ما را درست و حسابی نمیشناسند.
این مساله دلایل گوناگونی دارد که از آن جمله میتوان به سیاسی بودن مناسبات فرهنگی و از همه مهمتر جایزه نوبل اشاره کرد. این نکته موضوعی است که در کشور خودمان نیز شاهد آن هستیم. پرسشم این است که آیا در داخل کشورمان هم وقتی به کسانی در عرصه ادبیات داستانی و شعر جایزه میدهند همیشه برترینها را انتخاب میکنند؟ در واقع همه کشورها و سیاستهای بزرگ از ادبیات استفادههای سیاسی ویژه خودشان را میکنند.
وقتی چنین کتابهایی جایزه میگیرد هنوز چاپ نخستشان هم تمام نشده که با آن جایزه یک باره به چاپهای چهارم و پنجم میرسند. در واقع در همه کشورها ادبیات مورد نظر حکومتها با بوق و کرنا تبلیغ میشود. میتوانیم خودمان نیز به موضوع درست نظر بیندازیم و ببینم در همین مجلههایی که چاپ میشود آثار چند نویسنده را معرفی میکنیم و از چند نویسنده معتبر داستان چاپ میشود.
پیش از انقلاب نشریههای هفتگی کتاب منتشر میشد و آثار اغلب بزرگان آن روزگار در این نشریهها به چاپ میرسید. امروز نه تنها ناشران با شعر قهر کردهاند، بلکه وقتی مجلههایی نیز با بهترین امکانات و صفحات و کیفیت چاپ منتشر میشوند، صفحهای را به شعر اختصاص نمیدهند. پرسشم این است که مگر ما کشور شعر پرور نیستیم پس چرا صفحه شعر نداریم؟ اگر در نشریههای خوبمان صفحات شعر نداشته باشیم به قول معروف شاعر ول معطل است، چه رسد به اینکه بخواهیم به نوبل ادبیات فکر کنیم!
نظر شما