حافظ موسوی، شاعر در یادداشتی که برای ایبنا ارسال کرده نوشته است: نیما فقط شعر فارسی را متحول نکرد بلکه با شعر او فرهنگ مردم ایران نیز دگرگون شد. او به ما آموخت که به جای پناه بردن به ذهنیات و اوهام و خرافات باید واقعیتهای عینی را درک کنیم و ببنیم.
تلاش های بسیاری در این زمینه صورت گرفت و ادبیات ایران بیش از شعر در حوزه نثر به طور جدی تحول یافت و نثر منشیانه و متصنع قبلی جای خود را به نثر مبتنی بر زبان زنده روز داد که نمونهاش را مثلاً در آثار دهخدا میتوان مشاهده کرد.
اما دلیل اینکه نیما برعکس دیگران که در جهت تحول شعر فارسی تلاش کردند و به توفیق نرسیدند این بود که او توانست به کنه مشکل پی برد. نیما به این نتیجه رسیده بود که تحول در شعر فارسی باید بر سر سنت شعر فارسی صورت بگیرد. به همین دلیل به عنوان یک اصلاحگر وارد این کارزار شد و با تغییر عروض فارسی و تبدیلش به عروض که اکنون به عروض نیمایی موسوم است. نخستین پل ارتباطی را بین گذشته و آینده برقرار کرد.
نیما با شناختی که از ادبیات غرب داشت میدانست که با تغییر عروض کار چندانی از پیش نخواهد رفت مگر اینکه به قول خود او طرز کار عوض شود. نیما به این نتیجه رسیده بود که چشم شعر سنتی ایران در دیدن آنچه در زندگی اجتماعی و در طبیعت به طور واقعی وجود دارد ناتوان است. در واقع نیما کوشید این کم بینایی را درمان کند. به همین دلیل توصیه او این بود که شاعر باید به پیرامون خود بنگرد.
فروغ در جایی گفته و نوشته است که «نیما نگاه کردن را به من یاد داد» و این نکته بسیار مهمی است که فروغ به آن اشاره کرده است. شعر فارسی پیش از نیما به 300 یا 400 استعاره ذهنی تکراری محدود شده بود و اشیا و عناصر واقعی -به ویژه در زندگی جدید و مدرن- در آن جایی نداشت.
نیما در همان اولین اثر معروفش «افسانه» با توصیفهای دقیقی که از طبیعت زادگاه خود به دست آورد، با نام بردن از دهها پرنده، گیاه، محله و مکانهای مشخص در واقع افق گستردهای را پیش چشم شعر فارسی گشود.
این نگرش جدید در واقع به شعر فارسی امکان داد که به زندگی مردم و مسایل اجتماعی توجه بیشتری داشته باشد و شعر را با زندگی مردم پیوند دهد. گرچه این مسیر برای شخص نیما دشواریها و مرارتهای بسیاری به همراه داشت اما نتیجهاش را که بسیار درخشان و دورانساز بوده است اکنون میبینیم.
نیما به عبارتی فقط شعر فارسی را متحول نکرد بلکه در فرهنگ مردم ایران نیز تحول جدیدی ایجاد کرد. به این معنا که نیما به ما آموخت به جای پناه بردن به ذهنیات و اوهام و خرافات باید واقعیتهای عینی را ببینیم و درک کنیم.
نظر شما