چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۰
ایمان‌پور: اعمال دیدگاه‌های سیاسی از دلایل کتابسازی و تاریخ‌نگاری غیر علمی است

محمدتقی ایمان‌پور، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد می‌گوید: تا زمانی‌که در بین مورخان، نگاه سیاسی به گذشته حاکم باشد جعلیات و تحریفات تاریخی ادامه می‌یابد و تاریخ‌نگاری علمی و فارغ از نگاه‌های سیاسی- ایدئولوژیک نخواهیم داشت.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- دکتر محمدتقی ایمان‌پور، دانشیار گروه تاریخ و متخصص تاریخ ایران باستان در دانشگاه فردوسی مشهد درباره دلیل و ریشه‌یابی کتابسازی در حوزه تاریخ معتقد است حکومتگران همیشه بر تاریخ‌نگاری سیطره داشته‌اند و سعی دارند تا تاریخ را در خدمت اهداف و منافع خود قرار دهند. تا زمانی‌که حاکمیت‌ها و جریانات مختلف سیاسی برای اهداف سیاسی یا ایدئولوژیک خود دنبال بزرگنمایی یا کوچک‌نمایی دوران تاریخی هستند، جامعه خود به خود به عکس‌العمل می‌پردازد و کتاب‌هایی تولید می‌شود که ممکن است با واقعیات تاریخی هماهنگی نداشته باشند.


آقای دکتر ایمان‌پور، کتابسازی به ویژه در زمینه تاریخ که اخیرا به یکی از مهم‌ترین مشکلات اخیر حوزه نشر بدل شده است، باعث به وجودآمدن نگرانی‌هایی از سوی برخی کارشناسان و اهل اندیشه شده است. نظر شما در این‌باره چیست و دلایل این مساله چه چیزهایی می‌تواند باشد؟

در رابطه با جعلیات و تحریف واقعیت‌ها در تاریخ‌نویسی (یا کتابسازی به این معنا) علت‌های زیادی را می‌توان نام برد. اما ریشه‌ اکثر این تحریفات تاریخی علاوه بر فقدان دانش تاریخی، به تاریخ‌نویسی یا تاریخ‌نگاری سیاسی بازمی‌گردد. بدین معنی که در میان مورخان، نوعی نگاه سیاسی به گذشته حاکم است. در واقع، از گذشته تا به امروز در هر جایی از جهان، حاکمیت‌ها و قشرهای مختلف سیاسی، تاریخ را سیاسی دیده‌اند. در نتیجه ما کمتر توانسته‌ایم یک تاریخ‌نگاری واقعی و به دور از نگاه‌های سیاسی-ایدئولوژیک داشته باشیم. البته این یک حکم کلی است که در رابطه با تاریخ ایران هم درست است.

تاریخ ایران باستان، سیاسی دیده شده و علت آن هم همان‌طور که گفته شد این است که حکومت‌های ما آن را وسیله‌ای در خدمت اهداف و منافع خود می‌بینند. چنانکه در زمان پهلوی‌ها (رضا شاه و محمدرضا)، تاریخ ایران باستان خصوصا تاریخ دوره هخامنشیان که وسیله‌ای برای پیشبرد اهداف سیاسی، و عامل وحدت ملی در ایران ‌پنداشته می‌شد، بابزرگنمایی همراه بود و درباره عظمت آن دوره در بعضی موارد به طرز عجیبی اغراق می‌شد. به عنوان مثال تخت جمشید به گونه‌ای معرفی می‌شد که این ساختمان منحصر به فرد و خاصِّ اندیشه ایرانی است که مشابه آن در هیچ جای جهان سابقه نداشته و هر بخشی از آن بر اساس محاسبات دقیق مهندسی و حاصل ابتکارات خاص ایرانیان بوده است. در حالی که این گونه معرفی از تخت جمشید نوعی بزرگنمایی است که کمتر با واقعیت‌های تاریخی سازگاری دارد. زیرا ما نمونه‌ مشابه آن را در تاریخ، البته با مقیاس‌های کوچک‌تر یا بزرگ در بابل، آشور، یونان، مصر و... سراغ داریم و چنان‌که می‌دانیم مجموعه تخت جمشید حاصل تجربیات معمارانی از میان ملل مختلف است که در آن زمان زیر سلطه پارسیان قرار گرفته بودند اما مدیریت خود پارسیان در ساخت چنین بنایی نقش مهمی داشته است.

پس از انقلاب نیز به دلیل همان نگاه سیاسی به تاریخ ایران و با یک نگاه عکس‌العمل‌گرایانه و سیاسی-ایدئولوژیکی و به شکل افراطی سعی در انکار بخش بزرگی از تاریخ ایران، یعنی تمدن ایران باستان برآمدند و روی خوشی به تاریخ ایران باستان و عظمت ایران نشان ندادند. به عنوان مثال زمانی از یکی از مقامات سیاسی که سابقه فرهنگی هم دارد برای سخنرانی در کنفرانس فارس‌شناسی که افتتاحیه آن در کنار بنای تخت جمشید انجام شد، دعوت به عمل آمده بود و این مقام مسئول در آنجا فکر می‌کنم بیش از یک ساعت سخنرانی کرد و از تمدن دوران اسلامی، سعدی، حافظ و سایر اندیشمندان و بزرگان فرهنگی فارس بعد از اسلام سخن گفت، اما دریغا از یک اشاره به آثار تخت جمشید و تمدن ایران باستان و انسان‌هایی که در طول تاریخ از مرزهای این سرزمین دفاع و کشوری به نام ایران را حفظ کردند. حتی در کتاب‌هایی که در چند سال اخیر نوشته شده است سعی شده تا با کمک جریانات خاص فرهنگ و تمدن ایران باستان انکار شود، چنان‌که افرادی پیدا شده‌اند که با نگاهی سیاسی و شیوه‌ای غیر علمی به گونه‌ای صریح به انکار تاریخ باستان، تخت جمشید، کتیبه‌ها، زرتشت و غیره می‌پردازند و همه آنها را جعلیات تاریخی می‌دانند. این یک عکس‌العمل غیرتاریخی و کاملا سیاسی است و برعکس دوران پهلوی سعی در کوچک‌نمایی و انکار واقعیت‌های ایران باستان دارد.

در نتیجه، تا زمانی‌که حاکمیت‌ها و جریانات مختلف به دنبال بزرگنمایی و یا کوچک‌نمایی غیر علمی و سیاسی-ایدئولویک گذشته خود هستند، بخشی از جامعه نیز که شاهد این بی‌مهری‌ها به تاریخ و فرهنگ خود از سوی حاکمیت و گروه‌های سیاسی افراطی است، خود به خود به عکس‌العمل می‌پردازد و چنانکه شاهدیم در دوران پس از انقلاب عکس‌العمل جامعه در قبال این انکارها به نوعی ملی‌گرایی افراطی بوده است که سعی دارند تاریخ ایران باستان را مجددا با ادعاهای غیرمستندی بیش از حد بزرگ جلوه دهند و بر اساس شنیده‌های غیر مستند به ترویج اندیشه‌های خود بپردازند و در همین ارتباط اغلب کتاب‌های غیرعلمی و با ادعاهایی غیرمستند در راستای بزرگنمایی بخش‌هایی از تاریخ کهن هستند. حتی بعضی وقت‌ها دیده می‌شود که بعضی از روزنامه‌های پر تیراژ نیز به مطالبی در رابطه با تاریخ ایران باستان اشاره می‌کند یا پیرامون آن مطلب می‌نویسند که وجود خارجی ندارند و یا حداقل آن سند مورد اشاره مرتبط با آن موضوع نیست. به عنوان مثال، در یکی از روزنامه‌ها وصیت‌نامه‌ای منتسب به داریوش بزرگ چاپ شد که برای من شگفت‌انگیز بود. زیرا ما در تاریخ به طور مشخص چنین وصیت‌نامه‌ای از داریوش نداریم، مگر این‌که منظور کتیبه وی در نقش رستم یا سایر کتیبه‌هایش باشد که حداقل از آنها به عنوان وصیت‌نامه یاد نمی‌شود.

اگرچه داریوش هخامنشی پادشاهی بزرگ و مدیری توانمند بود که توانست امپراطوری هخامنشی را گسترش و سازماندهی و آن را تثبیت کند، اما در رابطه با وصیت‌نامه وی باید احتیاط کرد یا مثال دیگر در رابطه با دیگر شخصیت تاریخی یعنی کوروش است. در این‌که کوروش هخامنشی، در مقایسه با شاهان و فرمانرویان عصر خود دارای برجستگی‌های بسیار است و حتی‌الامکان از خشونت دوری می‌ورزید و برای پیروان ادیان مختلف احترام قائل بود و حتی پس از فتح بابل به سپاهیانش اجازه نداد که به قتل عام و کشتار مردم بپردازند و یهودیان را از بند رها و معابد ویران شده سایر شهرها را آباد کرد و حداقل به کشتن انسان‌ها مانند شاهان هم‌عصر خود افتخار نمی‌کرد...، اما امروزه شاهد هستیم که به دلیل سیاسی بعضی سعی در بزرگنمایی این شخصیت تاریخی دارند و گاهی اوقات از کوروش تصویری ارائه می‌شود که نام نلسون ماندلا یا گاندی در ذهن تداعی می‌شود، در حالی‌که می‌دانیم وی بنیانگذار امپراطوری هخامنشی است و ایجاد یک امپراطوری بزرگ در دنیای کهن لازمه‌اش جنگ و کشیدن شمشیر است!

اینکه برخی می‌گویند تاریخ ایران باستان از سوی یونانیان نوشته شده است و آن نوشته‌ها خالی از حب و بغض و دشمنی نسبت به ایران نبوده‌ و یک سری تحریفاتی انجام داده‌اند به نظر شما درست است یا خیر؟

اگرچه بیشتر تاریخ ایران باستان را یونانیان نوشته‌اند اما بدین معنی نیست که آنها سراسر دروغ و تحریف در تاریخ‌نگاری ایران باستان انجام داده‌اند؛ چراکه تاریخ‌نویسی در آن زمان در یونان بسیار رشد کرده بود و مورخان آنها بیشتر در ارتباط با ایران بودند و به دلیل جنگ‌هایی که در آن زمان صورت گرفت (جنگ‌های ایران و یونان و یا بعد روم) اینها دشمن ایران بودند و با نگاه منفی و بزرگنمایی به تاریخ‌نویسی ایران باستان پرداختند. این یک واقعیت تاریخی است که هر مورخ و یا هر نویسنده‌ای با نگاه خود دست به قلم می‌برد و نمی‌توان بر آن خرده گرفت.

چنانکه ما ایرانیان در زمان امروز با نگاه منفی نسبت به فرهنگ غرب می‌نویسیم و یا زمانی که یک خبرنگار آمریکایی به ایران می‌آید وی تصویری از شهر تهران را منعکس می‌کند که برایش عجیب است و غیرمنتظره. همانطور که وقتی که یک خبرنگار ایرانی به آمریکا می‌رود تنها بی‌خانمان‌ها(homlesses) را به تصویر می‌کشد. این واقعیتی است که هم در گذشته و هم در امروز انجام می‌شود چنانکه هرودوت در تاریخ‌نویسی خود از اقدامات یونانیان دفاع و ایرانیان را بربر معرفی می‌کند. بنابراین این وظیفه محقق و مورخ است که باید هر دو طرف قضیه را ببینند و همه شواهد و شرایط زمانی و مکانی را در نظر بگیرد و اینکه افراد و مورخان به کجا وابسته بودند و به چه منظوری آن را نوشتند، سپس تاریخ را با دیدگاهی منصفانه به روایت درآورد.

به نظر شما راهکار این گونه کتابسازی‌ها چیست؟

بزرگترین راهکاری که به نظر من می‌آید، این است که باید تاریخ را از قید نگاه‌های سیاسی رها کرد و به اهل فن سپرد؛ افرادی که با روش علمی و تاریخ‌نگاری آشنا هستند و یا حداقل دارای وابستگی‌های سیاسی و ایدئولوژیکی نیستند و به طور مستقل و با آگاهی به شیوه‌‌های آکادمیک علمی به تاریخ‌نویسی می‌پردازند. این کاری است که در بسیاری از کشورها انجام می‌شود.

البته اگرچه در برخی از کشورها هم کتابسازی‌هایی صورت می‌گیرد اما در کنار آنها نیز کتاب‌های علمی نوشته می‌شود. اما در ایران هر جریان به نحو خاصی، تاریخ را با عینک خود می‌بیند و به ثبت آن می‌پردازند. بنابراین در جریان کلی تاریخ‌نگاری علمی، حاکمیت‌ها هیچ‌گونه دخالتی نباید داشته باشند و با گرایش‌های علمی و آکادمیک به تاریخ‌نویسی پرداخته شود. راهکار دیگر این است که ما در هر حادثه‌ و رویدادی همه گزارش‌ها و روایت‌ها را ببینیم و به قضاوت بپردازیم و این بر دوش یک مورخ تواناست.

درباره دکتر محمدتقی ایمان‌پور

محمدتقی ایمان‌پور، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد، دارای دکترای تاریخ ایران باستان از دانشگاه منچستر انگستان است. پایان‌نامه دکترای وی به زبان انگلیسی در آلمان با عنوان The land of Parsa: The first Persian Homeland است و تا به حال بیش از 20 مقاله علمی-پژوهشی در حوزه ایران باستان در مجلات معتبر علمی در داخل به چاپ رسانده و در بیش از 10 کنفرانس خارجی (با چاپ مقالاتی به زبان انگلیسی) شرکت داشته است.

همچنین وی سه کتاب در حوزه ایران باستان از زبان انگلیسی به فارسی با عناوین «مطالعه تاریخ»، «مقدمه‌ای بر تاریخ‌نگاری» و «عصر ساسانی» ترجمه کرده و مقاله «تاریخ سیاسی هخامنشیان» ایمان‌پور (400 صفحه) در مجموعه تاریخ جامع ایران در مرکز انتشارات دایره المعارف بزرگ اسلامی زیر چاپ است.

* در این باره بخوانید:

رضا مرادی غیاث‌آبادی: تمایلات فاشیستی و آریاگرایی در کتابسازی‌های تاریخ باستان مشهود است

شروین وکیلی: کتابسازی‌های تاریخ باستان بخشی از شارلاتانیسمِ دوران ماست

عسکر بهرامی: پژوهش صورت گیرد کتابسازی رنگ می‌بازد/ هزار باده ناخورده در رگ تاک است


داریوش احمدی: بیشترین شمار کتابسازی‌ها به تاریخ ایران باستان اختصاص دارد

کلثوم غضنفری: بزرگنمایی یا تخریب شخصیت‌های تاریخ باستانی ایران به کتابسازی منجر می‌شود

اصغر محمودآبادی: تاریخ محل داستان‌سرایی‌ و کتابسازی‌ نیست/ اغلب نویسندگان غربی از منابع تاریخی نادرست سیراب می‌شوند

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • خداداد سعیدی ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۷/۰۳/۲۱
    با درود و سرخوشی. هویت فرهنگی خود بالماله حاصل دستاوردهای زمان و اندیشه است.گذر زمان و پرورش انسان هایی کج فهم و یا فهیم و خدوم در دراز مدت که روایت تاریخی از آن منشعب می شود،دستاوردهای نیک و بد را به نمایش و در اختیار نسل بعد قرار می دهد. این ساختار هم به دگر اندیشی منجر می شود و هم به دگماتیسم. پیوند بین این دو برداشت به آینده فرهنگی و بعضا رشد سیاسی کمک خاهد کرد. پروفسور ایمان پور با نگاهی ظریف و مورخانه این پیوند را روشن ساخته است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها