دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۵

سید فرید قاسمی نویسنده و پژوهشگر مطبوعات و به گفته یونس شکرخواه «حافظه گویای مطبوعات ایران» به بهانه اختصاص ششمین جایزه بین‌المللی دکتر نطقی به شکرخواه، گفت: شکرخواه مدرن‌ترین روزنامه‌نگار سنتی‌ای است که تا به حال دیده‌ام زیرا وی با نسل‌های متوالی روزنامه‌نگاران کار کرده و ابزارهای متنوع چاپ را دیده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، فرید قاسمی در گفت‌وگو با شبکه اطلاع‌رسانی روابط عمومی ایران (شارا)، یونس شکرخواه را در نوع خود بی‌نظیر دانست و گفت: شکرخواه از روزنامه‌نگاری کاغذی به سمت روزنامه‌نگاری آنلاین رفت و در این عرصه همواره پیشگام بوده است.

متن زیر، بخشی از گفته‌های فرید قاسمی در توصیف خُلقیات یکی از دوستان دیرپای خود، یونس شکرخواه، پدر روزنامه‌نگاری آنلاین ایران است.

«پهنای دانش، ژرفای معرفت و میزان فضل و کمال دکتر شکرخواه را بیشتر دوستان صمیمی و همکاران قدیمی ایشان می‌دانند. دکتر شکرخواه را می‌توان از منظرهای گوناگون دید، از منظر رسانه‌نگاری، او یک دوره 34 ساله را که از یکشنبه 24 آبان ماه سال 1360 با چاپ اولین ترجمه‌اش در صفحه خارجی روزنامه اطلاعات تا به امروز که سکان‌دار همشهری آنلاین است، پشت سر گذاشته است.

از منظر کتاب، شکرخواه یک دوره 24 ساله را از کتاب «واژه‌نامه پژوهش‌های‌ ارتباطی و رسانه‌ای» (مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها -1370) تا آخرین کتاب خود به نام «گرافیک اطلاع‌رسان» که از همان نشر به تازگی منتشر شده را پشت سر گذاشته است.

اما ترجیح من این است که به جای خَلق شکرخواه از خُلق شکرخواه حرف بزنم. هرکسی که از برکت دوستی با دکتر شکرخواه برخوردار بوده، به درستی می‌داند که مصاحبت با او آرامش‌آفرین است، او در دوستی مدوامت دارد، در معاشرت الگو است، اهل تکبر نیست، خودش را سریع با محیط وفق می‌دهد، شیفته و دلبسته کار است، ذوق و قریحه و دانش‌گستری را با چاشنی شیرین‌زبانی درآمیخته است.

به عکسِ کسانی که خودشان هم نمی‌دانند چه می‌گویند، شکرخواه همیشه می‌داند چه می‌گوید و در هر واژه از صحبت خود دقت دارد.


شکرخواه می‌توانست بیش از این موثر باشد

یونس شکرخواه خوش‌محضر است و محفلی دلپذیر دارد و بنا به اقتضای جمع، سخنان دلنشینی به زبان می‌آورد. گاهی اوقات، نادانی عامدانه‌ای دارد که این نادانی عامدانه را بر فاضل‌نمایی عالمانه ترجیح می‌دهد زیرا از شرّ و شور گریزان است.

شکرخواه با محیط سازگار است، با همه همکاران خود از بالا تا پایین رفتاری یکسان دارد. به یادگیری زبان‌های خارجی بسیار علاقمند است، به صحبت‌کردن با شهرستانی‌ها به همان زبان شهرشان، علاقه‌مند است، به گویش‌ها و زبان‌ها و لهجه‌های ایرانی هم بسیار علاقمند است و سریع‌تر از دیگران زبان را یاد می‌گیرد.

یونس شکرخواه می‌توانست بیش از این مؤثر باشد اما از طی سال‌هایی شوق باطنی وی فرو نشست و علت آن را باید از خود ایشان پرسید. او هیچگاه نتوانست آنچه را که از سرچشمه می‌گیرد و در دل نهفته دارد، به درستی و به طور کامل به دانشجویان خود منتقل کند.

شکرخواه در ترجمه به جای این‌که خود را درگیر معادل‌سازی و لغت‌تراشی کند، سعی می‌کند مفاهیم و رویه‌ها را در عمل بومی‌سازی کند. او به سخن نو دلبستگی دارد، برای او هرچه نوتر، بهتر.

مستمع است که شکرخواه را بر سر ذوق می‌آورد. او مراقبت عجیبی از پیرمرد و کودک درون خود دارد و نگاهدار و نگهبان این دو است و به موقع هر کدام را به کار می‌برد. شاید بتوان گفت در جلسات رسمی پیرمرد شکرخواه و در محیط‌های غیر رسمی و دوستانه کودک درون او زنده می‌شود.

اگر بخواهم یونس شکر خواه را در چند جمله توصیف کنم می‌گویم شکرخواه مدرن‌ترین سنتی‌ای است که در عمر خود دیده‌ام.

در آستانه 50 سالگی او و به مناسبت سالروز تولدش، مطلبی در روزنامه شرق نوشتم که بعدها در گزیده مقالات و گزارش‌های خود در کتاب مطبوعات ایرانی آمده است. بخشی از آن نوشته را از این قرار است: در آستانه 50 سالگی دوستان بسیار عزیزی هستیم. 30 سال است می‌گوید 20 سال دارم. دکتر یونس شکرخواه را می‌گویم، همه به جایگاه علمی وی وقوف دارند. بر سر آن نیستم از تحصیلاتش، کتاب‌هایش، مقالاتش، شاگردانش، پیش‌گامی‌هایش و آنچه که دیگران مطّلع هستند، نکته‌ای را یادآور شوم، بلکه می‌خواهم به خصلت‌های فردی و معرفتی او بپردازم. 

با وجود همه تفاوت‌هایمان که او شرقی است و من غربی. مرادم شرق و غرب کشور است. او خلوت‌گزین با مولوی و من حافظ‌خوان. او ریشو و من بی‌ریش، او استقلالی و من پرسپولیسی، او آینده‌شناس و من گذشته‌پژوه، او را با فانی و باقی کاری نیست و من در پی هر دو و ده‌ها تفاوت دیگر که هیچ یک از این تفاوت‌ها پس از سال‌ها نه تنها کوچکترین خدشه‌ای به دوستی برادرانه‌مان وارد نکرد، بل اسباب مزاح و خنده را فراهم کرد و به یک روح در دو بدن تعبیر می‌شدیم.

همیشه و همواره گفتار و رفتار یکسان ما حیرت اطرافیان را برانگیخت و نفاق‌افکنان حرفه‌ای را مإیوس ساخت. یونس از نوادری است که فقط با دوستی عمیق در می‌یابیم که پشت عینک و ریش انبوهش، دنیایی از صفا و صمیمیت و خلوص و انسانیت نهفته است.

معنای وارستگی را باید با او فهمید. در اندوه دیروز و فردا نیست. شهرت و محبوبیت را توأمان دارد، اما با این دو دکّان‌داری نکرد و نمی‌کند.

کینه، بغض، حسد و ناسازگاری در او راه ندارد. بردبارانه نمی‌رنجد و نمی‌رنجاند. اوقات غصه‌خوری و نشاطش را می‌دانم. در این سال‌ها در عمق چشمانش غمی نهفته است. صدای ساز نوازنده دوره گردی را که می‌شنود اشک را پنهان می‌کند و لطیفه‌های ریزه‌میزه شلیک خنده او را به آسمان می‌رساند.

شیرین‌زبان است و تلخ‌بیانی ندارد. افزون بر نجابت ذاتی، متانت قلم هم دارد و هیچگاه همه حرف‌هایش را نمی‌نویسد. او عدالت‌گستری را همراه با دانش‌گستری می‌خواهد. اهل تفکر است. ایده‌هایش در قالب‌های تنگ نمی‌گنجد. برای هر مقوله‌ای تعریف خاص خود را دارد و شاهراه را از کوره‌راه به خوبی تشخیص می‌دهد. با این همه جفا می‌بیند و وفا می‌کند.

شکرخواه به خوبی می‌داند اکنون قطار ارتباطات در ایران در کدام ایستگاه روزگار می‌گذراند. برای علم و پیشرفت جامعه‌اش دعوت‌ها را می‌پذیرد. رویه‌های تلخ را می‌فهمد اما چون دور از هیاهو است، خویشتندارانه گاه سکوت و گاه دوری‌گزینی را پیشه می‌کند. ده‌ها پرسشِ دانشجویان و علاقه‌مندان را در خیابان و بیابان پاسخگو است و از آنجا که حرمت پرسنده را نگاه‌بان است، بر شمار دوستان و دوست‌دارانش افزوده می‌شود.

برای یونس مهم نیست که پرسنده ارزشی‌نویس است یا ورزشی‌نویس. او علم را برتر از خط‌کشی‌های زمانه می‌داند. در زندگی خصوصی نیز حکایت‌ها دارد که مجال طرحش نیست. 

تصور می‌کنم که نگاه او به دو روز عمر چنین است:

حباب‌آسا چـنان بر چشـمه‌ هسـتي، سبك بنشــين
كه گر چين بر جَبين زد از نسیـمی، خیـمه برچینـی

بساط عمر نیرزد به زحمت چیدن
چه چیدنی که باید نچیده برچیدن

به دلیل این‌که دکتر شکرخواه در مطبوعات می‌نوشت و ترجمه می‌کرد و من هم می‌نوشتم، تقریباً با اسم هم آشنا بودیم. ولی سرآغاز دوستی‌ای که تا به امروز استمرار دارد، به اولین سال‌های انتشار مجله رسانه بر می‌گردد و از آن تاریخ تا به امروز این دوستی به همان قوّت و قدرت ادامه دارد.


جایگاه یونس شکرخواه در تاریخ مطبوعات ایران

با تمامی بررسی‌ها و مطالعات خود به این جمع‌بندی رسیده‌ام که دکتر شکرخواه در نوع خود بی‌نظیر است. به این جهت که با نسل‌های گوناگون روزنامه‌نگاری کار کرده و ابزارهای متنوع چاپ را دیده است. به این معنا که از روزنامه‌نگاری کاغذی به سمت روزنامه‌نگاری الکترونیک رفته و در این عرصه پیشگام بوده است.

امروزه هنگامی که روزنامه‌نگاران برجسته تاریخ ایران را مرور می‌کنم، می‌بینم دکتر شکر خواه تمامی نسل روزنامه‌نگاری ایران را دیده و از طرفی هم سَرپُلی برای روزنامه‌نگاری ایران بوده است.

او به دلیل احاطه و تسلطی که به زبان انگلیسی دارد، می‌تواند تازه‌ها را برای روزنامه‌نگاری ایران ترجمه کند.

خدمت دیگر شکر خواه نسل‌پروری است. بسیاری از دانشجویانی که روزگاری دانشجوی او بودند، امروز از فعالان عرصه رسانه هستند، چه در رسانه‌های دیداری و شنیداری و چه در رسانه‌های نوشتاری و از این جهت شکرخواه حق عظیمی به گردن روزنامه‌نگاری ایران دارد.

ولی از طرف دیگر باید واقعیت‌ها را گفت؛ حسادت‌ها همیشه به انسان‌ها آسیب زده‌اند، سبب شده‌اند که فرد یا مسیر خود را تغییر دهند و یا تمام حرفی را که دارد، بر زبان نیاورد. دکتر شکر خواه به دلیل این‌که انسانی با هوشمندی بسیار بالا است، هر گاه که احساس کند قدش بلندتر از معمول شده، خودش قد خود را کوتاه می‌کند و این برای او، شاید برکت باشد اما برای جامعه یک خسران است.

یونس شکرخواه از انسان‌هایی است که هیچگاه دانش و توانمندی او نتوانست ظهور پیدا کند.

سخن آخر

تمامی خاطرات‌مان شیرین است. در کنار دکتر شکرخواه بودن آرامش‌آفرین است. در روزگاری که پلشتی و زشتی از در و دیوار بالا می‌رود، اگر شما یک همکار داشته باشید که به او اعتماد داشته باشید، نعمت بزرگی است و باعث می‌‌شود ذهن معطوف به کار شود و بازده کار بالا رود. یکی از ویژگی‌های دکتر شکرخواه این است که دیگران در محیط کار با ایشان، آرامش‌ دارند و می‌توانند خلاقیت‌های خود را نشان دهند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها