دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۰
فلسفه علم به جهل است!/ فلسفه، تسلایی در مواجهه با مرگ

شوپنهاور نهایتاً فلسفه را "علم به جهل" می‌داند. او می‌گوید ما کُنه جهان و پدیده‌های جهان را نمی‌توانیم بشناسیم و فیلسوف کسی است که به این جهل آگاهی دارد. پس فیلسوف علم به جهل دارد و غیر فیلسوف جهل به جهل دارد!

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-اهورا جهانیان - کتاب "شوپنهاور"، نوشته جولیان یانگ با ترجمه حسین امیری‌آرا، جزو تازه‌های نشر در حوزه فلسفه است که از سوی انتشارات ققنوس روانه بازار کتاب شده است. این کتاب که با شمارگان 1100 نسخه و قیمت 18000 تومان منتشر شده، اثری جامع درباره زندگی و اندیشه شوپنهاور است.

جولیان یانگ در فصل اول کتاب به زندگی و آثار فیلسوف آلمانی می‌پردازد. او در تشریح وضع زندگی شوپنهاور، بر کوتاهی‌های والدین او در مقام پدر و مادر انگشت تاکید می‌نهد و سرشت تلخ و نومیدانه فلسفه شوپنهاور را متاثر از تجربه تلخِ داشتن چنان پدر و مادری می‌داند. آرتور شوپنهاور در سال 1788 در گدانسک کنونی به دنیا آمد ولی در هامبورگ بزرگ شد. زمانی که ارتور هفده ساله بود، پدر ثروتمندش خودکشی کرد. مادر او نیز چندان در قید و بند وظایف مادرانه‌اش نبود. افسردگی پدر و خوشگذرانی مادر، آرتور جوان را گرفتار تلخیِ تنهایی و وانهادگی کرد. جولیان یانگ اگر چه معتقد است دلزدگی‌ها و اندوه‌های دوران نوجوانی زندگی شوپنهاور در فلسفه او تاثیر بسزایی داشته، با این حال به درستی خاستگاه فلسفه را در اعتبار آن موثر نمی‌داند و می‌گوید: "او برای تفسیر بدبینانه خویش از وضع بشر، مجموعه‌ای از براهین اساسی و خردمندانه طرح می‌کند که شکست یا پایداری فلسفه‌اش مبتنی بر آن‌هاست. رخدادها و واقعیات مربوط به زندگی شوپنهاور با خاستگاه تفکراتش نسبت می‌یابد، اما ربطی به اعتبار آن‌ها ندارد."

یانگ با شرح مختصر تاثیرپذیری شوپنهاور از کانت و افلاطون، مبانی فلسفه و تفکر او را نشان می‌دهد. یانگ می‌گوید شوپنهاور مزیت بزرگ کانت را این آموزه وی می‌داند که بین ما و اشیاء همواره خرد قرار دارد. تفکیک پدیدار از شیء فی‌نفسه، مبنای کانتی فلسفه شوپنهاور است و جستجوی وی برای یافتن "چیز دیگری" ورای این جهان خاکی، زمینه‌ساز خویشاوندی معنوی شوپنهاور و افلاطون می‌شود. یعنی شوپنهاور با کانت همفکری دارد و با افلاطون همدلی.

جولیان یانگ در فصل دوم کتاب، شوپنهاور را ایده‌آلیستی رادیکال معرفی می‌کند. او با استناد به آرای جان لاک و کانت،بارکلی و شوپنهاور، ملاک تفکیک ایده‌آلیسم رادیکال از ایده‌آلیسم غیر رادیکال را، باور داشتن به اصل واقعیت جهان خارج می‌داند. ایده‌آلیست غیر رادیکال کسی است که درباره چند و چون شناخت ما از اشیاء حرف دارد ولی قبول دارد که اشیاء در بیرون از ما وجود دارند. اما ایده‌آلیست رادیکال اصل وجود اشیاء در بیرون از "ذهن شناسنده" را قبول ندارد. نویسنده می‌گوید شوپنهاور جان لاک را ایده‌آلیستی غیررادیکال و بارکلی و کانت را ایده‌آلیست‌هایی رادیکال می‌داند. اگر چه در رادیکال بودن ایده‌آلیسم بارکلی بحثی نیست، ولی مفسران زیادی در رادیکال بودن کانت از این حیث تردید دارند. به هر حال، شوپنهاور کانت را رادیکال و خودش را نیز ایده‌آلیستی رادیکال می‌داند. با این حال، جولیان یانگ معتقد است شوپنهاور تا حدی بین ایده‌آلیسم رادیکال و غیر رادیکال سرگردان بود و اگر چه غالباً درباره جهان خارج به گونه‌ای سخن می‌گفت که گویی اشیاء آن در غیاب ذهن بشر وجود خارجی ندارند، ولی گاه نیز به جان لاک بیش از بارکلی نزدیک می‌شد و جملاتش دال بر واقعیت جهان خارج جدا از ذهن بشر بود.

مطابق توضیح نویسنده کتاب، شوپنهاور نهایتاً فلسفه را "علم به جهل" می‌داند. شوپنهاور می‌گوید این پرسش که "آنچه ... خودش را در جهان  به مثابه جهان بروز می‌دهد نهایتاً و مطلقاً فی‌نفسه چیست، هرگز ممکن نیست پاسخی داشته باشد، زیرا شناخته شدنش با فی‌نفسه بودنش در تناقض است و هر آنچه شناخته می‌شود، بدین نحو، صرفاً نمود است." بنابراین، ما کُنه جهان و پدیده‌های جهان را نمی‌توانیم بشناسیم و فیلسوف کسی است که به این جهل آگاهی دارد. پس فیلسوف علم به جهل دارد و غیر فیلسوف جهل به جهل دارد! شوپنهاور در دوران جوانی وظیفه فلسفه را پرده‌برداری از چیستی واقعیت و حل مساله‌ی کانتیِ شیء فی‌نفسه می‌دانست و ناتوانی فلسفه در رسیدن به این هدف را مصداق شکست فلسفه می‌دانست؛ اما پس از دوران جوانی، پذیرفت که فلسفه این حد از آگاهی را در اختیار بشر بگذارد و همین که ناتوانی اساسی بشر در رسیدن به این حد از آگاهی را به او بفهماند، وظیفه‌اش را انجام داده است.

کتاب "شوپنهاور" در 9 فصل تدوین شده است. نویسنده پس از فصل اول، به افکار شوپنهاور می‌پردازد. فصل دوم "جهان همچون بازنمود" نام دارد و عمق تاثیرپذیری شوپنهاور از فلسفه کانت را می‌شکافد و می‌نماید. فصل سوم با نام "جهان همچون اراده"، به بررسی نقش اساسی مفهوم "اراده" در فلسفه شوپنهاور می‌پردازد. نویسنده در این فصل با مقایسه‌ای بین شوپنهاور و داروین، این نکته را می‌کاود که چرا شوپنهاور با وجود تاکید بر اراده، طبیعت و نیروهای طبیعی در این جهان، نتوانست انقلاب داروین در آگاهی بشر را رقم بزند.

در فصل چهارم کتاب با عنوان "متافیزیک: واقعیت نهایی"، نویسنده نظر شوپنهاور درباره "امکان رستگاری" بشر را می‌کاود. او به این نکته اشاره می‌کند که از نظر شوپنهاور، ادیان برای مردم ضروری‌ و سودمند هستند زیرا برای معمای اسرارآمیز و بی‌قرارکننده‌ی هستی پاسخی دارند و از هستی، دورنمایی رضایت‌بخش برای مومنان ترسیم می‌کنند. با این حال، شوپنهاور معتقد بود که عصر تازه‌ای آغاز شده و کلیسا به لرزه افتاده و ایمان گم شده است. در چنین عصری، وظیفه فلسفه است که بشر را با هستی‌اش، با وجود رنج طاقت‌فرسای حاضر در این جهان، آشتی دهد. بنابراین، شوپنهاور فلسفه را تا حد زیادی جایگزین دین در عصر جدید می‌دانست؛ چرا که مردم عصر جدید روز به روز دیرباورتر می‌شوند و به آسانی گذشته، آموزه‌های ساده‌سازانه‌ی ادیان را باور نمی‌کنند.

نویسنده در فصل‌های پنجم و ششم به آرای شوپنهاور درباره هنر می‌پردازد و تاثیرپذیری او از افلاطون و تقابلش با هگل را در بحث از هنر بررسی می‌کند. وی در فصل هفتم به اخلاق‌شناسی شوپنهاور می‌پردازد و در فصل هشتم راه رسیدن به رستگاری را از منظر وی، می‌کاود. شوپنهاور جهان را جهانِ درد و رنج می‌داند و انکار اراده به زندگی را، که همان رسیدن به زهدباوری عرفانی است، برترین خیر و راهی به سوی رستگاری می‌داند. از نظر شوپنهاور، وظیفه اخلاقی فلسفه، فراهم آوردن تسلی در مواجهه با مرگ است. منشاء چنین تسلایی نیز ایدئالیسم رادیکال است که واقعیت جهان و زمان و مرگ را زیر سوال می‌برد و خویشِ حقیقی انسان را ورای زمان و ورای میرایی می‌داند.

نویسنده در فصل آخر، در بررسی میراث شوپنهاور، به تاثیر شوپنهاور بر فیلسوفان و هنرمندان و و نیز تاثیر او بر دیدگاه‌های تکاملی در باب انسان می‌پردازد. جولیان یانگ، همچنین تاثیر شوپنهاور بر فروید را به طور جداگانه بررسی می‌کند. یانگ به خوبی نشان می‌دهد که رد پای مفاهیم و ایده‌های فرویدی "سرکوب"، "ناخوداگاه" و سوپراگو در آرای شوپنهاور وجود داشته و فروید عمیقاً به شوپنهاور مدیون است.

"َشوپنهاور" جولیان یانگ، بی‌تردید کتابی مفید است که چکیده‌ای از فلسفه او را پیش روی خواننده می‌گذارد. ترجمه خوب این کتاب نیز مطالعه آن را سهل‌تر و لذت‌بخش‌تر کرده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها