دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۱:۱۵
«پد غربی» از نشر فاتحان رسید/ تخریب‌چی پنجم کار را تمام کرده بود

کتاب «پد غربی» نوشته حسن سجادی‌پور، داستان‌واره‌ای در 34 قسمت، از سوی نشر فاتحان منتشر شد. این کتاب خاطرات خودنوشت نویسنده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) کتاب «پد غربی» نوشته حسن سجادی‌پور، از سوی نشر فاتحان منتشر شد. این کتاب، داستان‌واره‌ای در 34 قسمت است که با الهام از خاطرات نگارنده و نیز برخی دیگر از رزمندگان دفاع مقدس که در عملیات مجنون حضور داشته‌اند، نگاشته شده است. در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«نگاهم از روی پد غربی لغزید توی آب‌های مجنون. شناکنان به دسته‌ای نی رسیدم. به آن چنگ زدم. آفتاب تیز می‌تابید. پایم تیر می‌کشید و از درد به خود می‌پیچیدم. فرصتی شد که برگردم و از میان آن همه آب، پدغربی را تماشا کنم. لحظه‌ای نگذشت که از آنجا برقی جهید آتشی عظیم شعله کشید به آسمان. پس از آن کنگره‌ای از خاک و دود به هوا خاست. فریاد «الله اکبر» نیروهای مستقر در پد غربی، درد را از یادم برد. تخریب‌چی پنجم کار را تمام کرده بود. تانک‌های دشمن به سنگر ذوالفقاری رسیده و همان‌جا متوقف شده بودند. دیگر نمی‌توانستند پیشروی کنند. آن‌ها همچون ماری زخم‌خورده به خود می‌پیچیدند و خشمگینانه، فقط گاز می‌دادند.»

کتاب «پد غربی» روایت مقاومت رزمندگان اسلام در جزایر مجنون است. این کتاب که خاطرات خودنوشت نویسنده است، حضور او در سنین نوجوانی را در جبهه‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روایت می‌کند.

حسن‌ سجادی‌پور، نویسنده کتاب در مقدمه آورده است: «...جزیره مجنون چشم‌اندازی داشت بس غریب و رازآلود و ساکنانی که چشمی به آسمان داشتند و پایی بر خاک؛ با دلی به وسعت همه دریاهای عالم. شرجی هوایش بویی آشنا داشت. کمان پدهایش در دل آب‌های راکد و نی‌های متفرق، تا دوردست‌ها خزیده بود. گه‌گاه نسیم بر چهره‌ی آبی-خاکی‌اش می‌وزید. لرزش در تن لاغر نی‌هایش می‌دوید. مجنونش صدا می‌زدند. جزیره مجنون.

شاهرگ این هور در ضلع جنوبی‌اش امتداد داشت. اهالی مجنون جنوبی می‌دانستند که نبض این شاهرگ، در «پد غربی» می‌زند. «پد غربی» در ذهن و یاد رزمندگان، حجمی شورانگیز و هراسناک داشت...

دشمن بعد از عملیات پرشکوه خیبر، از باز پس گیری مجنون ناامید شد. از آن رو سیاست پیشروی گام به گام را در پیش گرفت. بارها تک کرد، اما با مقاومت پاسداران جزایر رو‌به‌رو شد. در بهار و تابستان سال 1365 نیروی لشگر انصارالحسین(ع) پس از دو سال دوری، به جزیره مجنون بازگشتند. فرمان امام(ره) به حفظ جزایر و انجام عملیات ایذایی و ناآرام کردن خاطر و خطوط دشمن، فرماندهان را به طراحی عملیات در آن‌جا ترغیب می‌کرد. جزیره مجنون با خون فتج شده بود. بر آن زمین پاک، ابراهیم همت زانوی شهادت زده‌بود. دست حسین خرازی همان جا به پیشگاه معبود هدیه شده بود. بسیاری از رزمندگان لشگر انصارالحسین(ع) در آن‌جا سرخ جامه شده بودند.

«پد غربی» باید با خون حفظ می‌شد. شبانگاه بیستم شهریورماه سال 1365، رزمندگان گردان 154 حضرت علی‌اکبر(ع) پا به معرکه نبرد نهادند. این‌بار، علم فرماندهی بر دوش شهید حاج محسن امیدی بود. فردای آن شب، وجب به وجب منطقه عملیات، آماج گلوله‌های تانک و توپ دشمن شد. آتش سراپای مجنون را فراگرفت، اما حاج محسن امیدی به همراه 200 ستاره خاکی پوش در جاده‌ای آسمانی به نام «پد غربی» مقابل سپاه سوم عراق دلیرانه ایستادند تا بار دیگر واقعه عاشورا در کربلای ایران تکرار گردد...»

چاپ اول کتاب «پد غربی» توسط انتشارات فاتحان  به بهای 20 هزار ریال عرضه شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها