دوشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۱
تجربه‌ای لذتبخش از همنشینی با یک قرآن متفاوت

«کتاب مبین» ترجمه‌ای است که تا کنون نمونه‌ای مشابه آن دیده نشده، به‌طوری‌که هم می‌توان از آن به عنوان یک قرآن استفاده و هم ترجمه را با اشارات تفسیری مختصر مطالعه کرد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) «کتاب مبین» ترجمه و تفسیر قرآن کریم، اثری از شیخ نورالدین کاشانی در سال 1120 قمری بوده که به کوشش دکتر رسول جعفریان، از سوی مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان به چاپ رسیده است.

شیخ نورالدین محمد بن مرتضی متعلق به خاندانی برجسته از اهل علم در کاشان یعنی خاندان «فیض» و نواده برادر «فیض کاشانی» در شمار عالمان اواخر قرن یازده و اوائل قرن دوازدهم است. بر اساس مدارک ثبت شده می‌توان حدس زد که تولد وی میان 1050 تا 1055، و تاریخ 1120 که با خط خود در پایان همین نسخه آورده است، آخرین تاریخ ثبت شده از اوست که نشان دهنده این است که ترجمه- تفسیر قرآن باید در سن کهولت و پختگی وی انجام شده باشد.

«کتاب مبین»، نامی است که نورالدین کاشانی برای این ترجمه-تفسیر برگزیده است؛ به‌طوری‌که در مقدمه کوتاهی که بر این کتاب نوشته، گفته است که «مآخذ اخبار و اقوالی که ایراد می‌نمایم، در تفسیر صافی منسوب به عمّ، استاد متعالی، عالم ربّانی محمد محسن بن مرتضی الکاشانی» یعنی فیض کاشانی است که از تفاسیر خوب شیعی محسوب می شود و جمع میان روایت و درایت است. مترجم در پایان نام انتخابی خود را برای این کتاب آورده و گفته است «این تحفه گرامی را به کتاب مُبین نامیدم».

نسخه کامل این اثر که دستنوشته خود شیخ نورالدین کاشانی است و یکسره روی آن تأمل می کرده و خط‌خوردگی‌هایش همچنان در سراسر آن باقی است، در اختیار مرحوم آیت الله حاج سید محمدعلی روضاتی بود که بعدها به کتابخانه مجلس منتقل شد و به شماره 19654 به ثبت رسید.

\

شیخ نورالدین در همان مقدمه کوتاه، اما بسیار رسای خود می گوید که تفاسیر عربی و فارسی فراوان موجود از قرآن، به سبب «ایجاز الفاظ یا اطناب مؤدی به اشمئزاز» چنان است که در وقت خواندن، امر تدبر در قرآن را ناممکن می کند، و در کنار آن، ترجمه های تحت اللفظی هم به دلیل «انجماد بر ترجمه ظاهر الفاظ» از رساندن معنای آیات الهی قاصر هستند؛ بدین ترتیب به متنی به شکل ترجمه-تفسیر کوتاه نیاز است، آنچنان که قرائت کننده قرآن، همزمان با قرائت بتواند در معانی آیات الهی نیز تدبّر کند.

ترجمه مزجی قرآن
یکی از جنبه‌های منحصر به فرد این اثر، نوع ترجمه آن است، به‌طوری‌که با قرآن‌های ترجمه شده‌ای که امروزه در اختیار ما قرار دارد متفاوت است؛ چرا که در تمامی آنها، ترجمه، یا در صفحه مقابل و برابر آیات یا آن که زیر سطور نوشته شده است، اما آنچه در «کتاب مبین» انجام شده، تقطیع بخش های مختلف آیه به صورت منطقی و بر اساس اصول قرائت و ترجمه آنها در لابلای کلمات است تا قاری بتواند از روی قرآن بخواند، و همزمان ترجمه آن را هم بفهمد.

بطور مثال در بخشی از این کتب می‌خوانیم: «وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ اهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا دوست دارند بسیاری از اهل کتاب که برگردانند شما را به کفر به سبب شبهه‌ها بعد از آنکه ایمان آورده‎اید حَسَدًا از راه حسدی که بر شما دارند مِنْ عِنْدِ انْفُسِهِمْ و این خواهش به مقتضای طبع ایشان است نه از راه دینداری مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ بعد از آنکه حق از برای ایشان ظاهر شده بود فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا پس در گذرید و رو بگردانید، یعنی ترک نمایید عقوبت و سرزنش را حَتَّى يَاتِيَ اللَّهُ بِامْرِهِ تا بیاید امر خدا به قتل ایشان در روز فتح مکه إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ به درستی که خدا بر همه چیز قادر است.»

چگونگی ترجمه - تفسیر
دکتر رسول جعفریان درباره این کتاب می گوید: اطلاق تعبیر ترجمه-تفسیر به «کتاب مبین» به این سبب است که مترجم-مفسر آن، در مواردی که آن لفظ معنای تفسیری داشته، عوض آن که معنای تحت اللفظی را بیان کند، مفهوم  اصلی را در قالب لغات خود، و لو آن که ترجمه تحت اللفظی نباشد، آورده است. فرضاً در آیه و استعینوا بالصبر و الصلوة صبر را به معنای لغوی صبر نیاورده، بلکه آن را به معنای «بازداشتن خود از گناهان» آورده و نوشته است: «و یاری بجویید در نیکی کردن، به بازداشتن خود از گناهان و روزه داشتن و به نماز گزاردن». این موارد در این اثر بسیار فراوان دیده می‌شود و دقیقا همین ویژگی است که این کتاب را که در ظاهر شبیه به ترجمه است، به صورت ترجمه-تفسیر درآورده است.

عدم تکرار در ترجمه و شرح
او همچنین درباره ویژگی دیگر این کتاب می گوید: درباره توضیحات افزوده که یا روایت است یا شرح معنا، یا حکایتی در شان نزول، تکرار ندارد؛ یعنی اگر مطلبی در دو جای قرآن آمده و در جایی شرح داده شده، حتی با وجود همان اختصار، آن را تکرار نمی کند، بلکه فقط اشاره می کند که این مطلب در فلان سوره گذشت. به این مورد بنگرید: «وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهم و حال آنكه او را نكشتند و بردار نزدند، ولیكن مشتبه شد بر ایشان. و این قصّه در آل عمران گذشت». و در جای دیگر: « يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ، بیرون می‌آورد زنده را از مرده، و مرده را از زنده، و بیان این در آل‌عمران گذشت». و این مورد: «افَلَا يَرَوْنَ انَّا نَاتِي الْارْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ اطْرَافِهَا آیا نمی‌بینند كه فرمان ما به مردم زمین می‌آید، و روز به روز آنها را می‌میرانیم و كم می‌شوند؟؛ و تفسیر این آیه در رعد نیز گذشت». از این قبیل فراوان است.

موارد دو تفسیری
مترجم سعی می کند باب احتمالات را در تفسیر آیات باز نکند، اما همیشه این احتمال وجود دارد که مراد از یک آیه روشن نباشد و بنابرین به صورت تردید ابراز شده و پای دو احتمال در میان آمده است؛ این موارد اندک است، اما در همین موارد، مترجم ما در این موارد چه کرده است؟ باید گفت، در موارد بسیار ضروری با گفتن «یا» دو احتمال را در این سو و آن سوی ترجمه-تفسیر بیان کرده و این اقدام هم با رعایت کمال اختصار صورت گرفته است. به این مورد بنگرید: «قُلْ سِيرُوا فِي الْارْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ پس سیر كن در زمین؛ قرآن و قصّه آنها را بخوان و ببین كه عاقبت آنها به كجا رسید، یا سیر كن در شهرهای ایشان و آثار هلاك آنها را مشاهده كن». این جا دو احتمال را درباره آیه مطرح کرده و گاهی این کار چنان به اختصار انجام شده که اگر کسی دقت نکند، ممکن است یک معنا به ذهن آید.

گرایش فلسفی و کلامی
نویسنده تمایلات فلسفی آشکاری دارد و به همین دلیل، در مواردی از این ترجمه-تفسیر، این حس خود را در ذیل آیاتی که مستعد این مباحث بوده آورده است. برای مثال در باره آیه «وَعَلَّمَ آدَمَ الْاسْمَاءَ كُلَّهَا» می‌گوید: «و آموخت به آدم تمامی اسماء حسنی را، یعنی او را مظهر و جامع اسماء خود گردانید تا مستعدّ ادراک انواع مدرَکات باشد». نمونه دیگر این است: «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ به یقین كافرند كسانی كه می‌گویند، خدا عیسی پسر مریم است؛ چرا كه حادث، شایسته الوهیت نیست، و نیز مادر مقدّم است بر ولد، و بزرگتر است، پس او اَوْلی است به الوهیّت از پسر». تعبیر به این که «حادث شایسته الوهیت نیست» سخن گفتن با اصطلاحات فلسفی رایج است.

اما یک نمونه آشکارتر این است: « وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ و به درستی كه انشا كردیم مادّه شما را اوّلاً بی‌صورت، و بعد از آن بر مادّه‌های شما، افاضه صورت‌ها نمودیم». در اینجا، اساس تفسیر بر پایه نظریه ماده و صورت فلسفی است.
رعایت مسائل کلامی نیز در این تفسیر نمود خود را دارد و یکی از رایج ترین آنها، جایی است که خطابی به پیامبر (ص) آمده و از او خواسته شده که فلان عمل خلاف را انجام ندهد. چنین معنایی که ظاهر قرآن است، با باور کلامی مترجم که عصمت رسول الله (ص) است سازگار نیست، به همین دلیل، تقریباً در تمام موارد اینچنینی این جمله افزوده شده که مقصود امت است: «فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ پس از جاهلان مباش. مراد آن است كه امّت تو چنین نباشند». و مورد دیگر: «فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ پس، در حقیقتِ قرآن از شك‌كننده‌ها مباش؛ یعنی امّت تو شك نكنند.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها